روش های برخورد تربیتی بهینه با مجرم

روش های برخورد تربیتی بهینه با مجرم

روش های برخورد تربیتی بهینه با مجرم

هنگامی که با مجرمی روبه رو می شوید، چه احساسی به شما دست می دهد؟ آیا مجرم را فردی منفی و بی ارزش می دانید؟ آیا می توانیم به خود اجازه دهیم که در برخورد با یک رفتار منفی سرزده از یک مجرم، با همه رفتارها، ویژگی ها، و به طور کلی، با کل شخصیت او منفی و پیش داورانه برخورد کنیم؟ به بیان دیگر، آیا می توان کسی را که مرتکب جرمی شده و یا اشتباه و خطایی از او سر زده است،جرم و خطای او را معرّف تمام شخصیت او انگاشت؟ آیا آدم ها با خطا و اشتباه، از مسیر انسانیّت خارج می شوند و ما اجازه بی حرمتی و برچسب زدن به آنان را داریم؟

روشن است که نمی توان به چنین پرسش هایی شتاب زده پاسخ داد; زیرا در دین اسلام، همه افراد دارای حرمت و ارزش انسانی می باشند و نمی توان آنان را بی دلیل مورد اهانت قرار داد. با افراد مجرم و زندانی نیز در شورای مجازات اسلامی، باید به گونه ای برخورد نمود که آنان به شخصیت واقعی خویش پی ببرند و دگر بار اعمال و رفتار ناپسند و ناشایست را انجام ندهند.

علاوه بر این، جرم و بزه مشکل دیرپای جوامع بشری است; زمانی بر بشر نیامده که در محیط پاک و پیراسته از انحراف و جنایت تنفّس کند و مسیر سعادت و کمال را در آرامشی عمیق سپری نماید. با تأسف فراوان، باید گفت: هر قدر بر دوران زندگی بشر گذشته است، نه تنها از دامنه جرم و جنایات او کاسته نشده، بلکه آمارها نشان دهنده روند رو به افزایش بزه کاری هستند.

اندیشمندان و مصلحان جامعه هماره در پی بررسی عوامل جرمزا و راه کارهای جلوگیری و مبارزه با آن بوده اند و در این زمینه، هر گروهی از زاویه دید و مسئولیت خود، مسئله را پی گیری نموده است. در این میان، رسالت و مسئولیت مبلّغان دین و مربیان تعلیم و تربیت از همه بیشتر و سنگین تر بوده است; چرا که بزرگ ترین مسئولیت آنان هدایت و تربیت انسان هاست; این رسالت پیامبران بزرگ الهی است که آنان بر دوش می کشند.

بخش دیگر مربوط به آسیب شناسی تربیت است; با انسان هایی که به هر دلیل مرتکب جرم و خطایی شده اند که با تأسف فراوان تعداد آنان در جامعه اسلامی کم نمی باشد چگونه و با استفاده از کدام روش های تربیتی برخورد نماییم که موجب اصلاح و نوسازی شخصیت آنان شود، به گونه ای که مجدّداً اعمال و رفتارهای ناپسند و ناشایست را انجام ندهند؟

مفهوم شناسی «جرم»

دانشمندان هر یک با توجه به رشته تخصصی خود و مکتب فکری که از آن الهام گرفته اند، توصیف های گوناگونی از «جرم» نموده اند. «جرم» از نگاه جامعه شناختی، انحراف و عملی خلاف موازین جامعه و مخالف با هنجارهای اجتماعی است که «ناهنجاری» خوانده می شود. برخی دیگر «جرم» را عملی نابهنجار، و «مجرم» را کسی که، نظم اجتماعی را بر هم بزند تلقّی کرده اند.

جرم از نگاه حقوق، عملی است خلاف قانون و مقرّرات که قانونگذار برای آن مجازات در نظر گرفته است. برخی از حقوقدانان هر فعل و ترک فعلی را که نظم، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» می دانند.

اما «جرم» از نگاه روان شناسان عبارت است از: خارج شدن از حالت تعادل روانی و رفتاری; به عبارت دیگر، فقدان همسازی وحدت بین اجزای شخصیت و داشتن رفتار منحرفانه، یا رفتاری که صورت عادی و نرمال نداشته باشد.

از نگاه دین و آموزه های دینی، جرم تخطّی از جنبه های اعتقادی و تعالیم مذهبی و طغیان و سرکشی در برابر امر و نهی های پروردگار متعال است.

دین و روش های برخورد سازنده با مجرمان

تکریم شخصیت و تکیه بر داشته های الهی آدمیان

فطرت انسان دارای گرایش خوددوستی است و بر اساس این کشش فطری، برای خویش احترام و ارزش ویژه ای قایل است و در جهت حفظ حرمت خود کوشش می کند و هنگام برخورد با دیگران، با این معیار خود ارزیابی می کند که ببیند افراد چه جایگاه و حرمتی برای او در نظر دارند. نویسنده کتاب روان شناسی شخصیت سالم در این باره می نویسد: «همه افراد جامعه نیازمندند که خویشتن را ارزشمند بیابند و این ارزشمندی بر پایه محکم و استواری بنا شده است… میل به توانایی، موفقیت، کاردانی، مهارت و شایستگی، رویارویی با دنیا، استقلال و آزادی و نیز به اعتبار و مقام ـ عزّت و احترامی که دیگران برای انسان در نظر می گیرند ،قدر و منزلت، افتخار، آوازه، نفوذ، اهمیت و بزرگی، همه از همین نیاز سرچشمه می گیرد.»

از این رو، یکی از روش های مهم در تربیت افراد مجرم و بزه کار، توجه دادن آنان به شرافت و کرامت ذاتی خویش است. کسی که احساس کند نزد دیگران دارای شخصیت است، به راحتی مرتکب خلافی نمی شود، بلکه سعی می کند برای حفظ شخصیت و مقام خویش نزد دیگران، از انجام بسیاری از کارهای زشت اجتناب کند.

بنابراین، تمام افراد جامعه و همه کسانی که به گونه ای با افراد مجرم و بزه کار سرو کار دارند، باید سعی کنند تا جایی که ممکن است شخصیت آنان را حفظ کنند; زیرا انسان ها هرچند مجرم باشند، علاقه مند محبت و تشنه احترامند و با نرمی و مهربانی و تکریم شخصیت آنان است که به سمت ارزش ها راغب می شوند. تجربه نشان می دهد که با اکراه و اهانت و تهدید و مجازات، نمی توان کسی را هدایت کرد. البته این بدان معنا نیست که مجرمان اجتماعی و حقوقی، متناسب با جرم مورد ارتکاب، مجازات نشوند; زیرا در غیر این صورت امکان تکرار جرم و یا الگوپذیری و جرأت دیگران در جرم به طور جدی وجود خواهد داشت. در فرایند آغازین تربیت، تنبیه و تهدید و مجازات نه تنها تأثیری در اصلاح و تربیت افراد ندارند، که گاهی نیز مجازات های شدید حس انتقام جویی را تشدید می کنند و به تکرار جرم و بزه کاری منجر می شوند; چنان که خداوند کریم خطاب به رسول گرامی می فرماید: (أفَأنتَ تُکرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونوا مُؤمِنینَ)(یونس: ۹۹); آیا می توانی همه را به جبر و اکراه مؤمن گردانی؟ و در دعای نیمه شعبان می خوانیم: «اَدَّبتَ عِبادِکَ بِالتَّکریمْ وَ اَنتَ اَکرَمُ الاَکرَمینْ»; بندگانت را با کرامت و تکریم، ادب می کنی و تویی کریم ترین کریمان.

بر این اساس، مربّی یا مبلّغ دینی و تمامی افرادی که به گونه ای با انسان های مجرم و بزه کار برخورد دارند، باید به شخصیت آنان احترام بگذارند، تا آنان بدینوسیله، به شخصیت واقعی و ذاتی خویش پی ببرند و از عقیده باطل و رفتار ناپسند خود دست بکشند و اصلاح شوند. امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)، در کلامی می فرمایند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیهِ نَفْسُهُ لَمْ یُهِنْها بالمَعْصِیَهِ»;  اگر کسی از کرامت نفس برخوردار باشد، هرگز خود را به گناه، پست و بی ارزش نمی کند. و نیز می فرماید: «مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هانَت عَلَیهِ شَهَواتُهُ»; کسی که از احتراموکرامت نفس برخوردارباشد، شهوت نزداوبی ارزش است.

در مقابل، کسی که شرافت شگرف خویش را باور نداشته باشد، و احساس زبونی و فرومایگی کند، از ارتکاب هرگونه رفتار ناپسند اخلاقی باکی ندارد; چنان که امام هادی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «مَن هانَت عَلَیه نَفسُهُ فَلا تَأمَن شَرَّهُ»;  از شر کسی که خودش را بی مقدار می داند، در امان نباش.

برخی از روان شناسان نیز عامل اصلی احساس زبونی و حقارت را در طرد شدن مستمر و مداوم فرد از سوی والدین و اطرافیان و دیگر افراد جامعه دانسته، معتقدند: احساس بی ارزشی عمیق، ریشه بسیاری از نابهنجاری های روانی است که در انسان ها دیده می شود.

همچنین روان شناسان بسیاری از رفتارهای منفی و ضدارزشی را ناشی از کمبود شخصیت در انسان دانسته، بر این باورند که این گونه رفتارها معمولا از کسانی صادر می شوند که عزّت نفس پایینی دارند. میرس ( Myers ) در کتاب روان شناسی اجتماعی می نویسد: «طبق تحقیقی که بروکنر و هولتن در سال ۱۹۷۸ در مورد افرادی که دارای عزّت نفس زیاد و عزّت پایینی بوده اند، انجام داده اند، این نتیجه به دست آمد که افرادی که دارای عزّت نفس بالایی اند، نه تنها کمتر از افرادی که عزّت نفس کمی دارند دچار افسردگی می شوند، بلکه کمتر از آنان گرفتار ناراحتی های عصبی و بی خوابی شده، کمتر از آنان به طرف اعتیاد و الکلیسم کشیده می شوند.»

مهرورزی و جلب اعتماد افراد

محبت نیاز هماره و همیشه انسان از کودکی تا کهن سالی است. مهرورزی انسان را زیر و رو می کند. محبت ورزیدن نیروآفرین است و انسان ها را به درستی و درست رفتاری می کشاند. مهرورزی به هر کس موجب نفوذ در قلب او می شود. در صورتی که مربّی بخواهد نقش بیشتری در اصلاح و تربیت مجرمان و بزه کاران داشته باشد، نباید از مهرورزی نسبت به آنان غفلت بورزد.

محبت و ملاطفت، سنّت و شیوه همه پیامبران الهی بوده و رمز موفقیت آنان در تربیت و هدایت انسان ها نیز همین نکته است. در پیام برگرفته از این کریمه قرآنی دقت کنید: (فَبَِما رَحْمَه مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ) (آل عمران: ۱۵۹); پس به برکت رحمت الهی با آنان نرم خو و پرمهر شدی، و اگر تندخو و سخت دل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند. پس، از آنان درگذر و برای ایشان آمرزش بخواه.

حضرت علی(علیه السلام) نیز در جایی می فرماید: «قُلوبُ الرِّجالِ وَحْشِیَهٌ، فَمَن تَألَّفَها اَقبَلَت عَلَیها»;  دل های انسان ها بیگانه و نامأنوسند. هرکس از راه محبت وارد شود، با او الفت می گیرند.

امام صادق(علیه السلام) نیز می فرماید: «اَلمَرءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ»;  انسان با کسی خواهد بود که او را دوست دارد.

بر این اساس است که مولوی چنین سروده است:

از محبت تلخ ها شیرین شود از محبت خارها گل می شود از محبت نار نوری می شود از محبت سقم صحّت می شود وز محبت قهر رحمت می شود.

از محبت مس ها زرین شود وز محبت سرکه ها مُل می شود وز محبت دیو حوری می شود وز محبت قهر رحمت می شود. و از محبت قهر رحمت می شود.

سعدی نیز چنین می‌سراید:

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش.

لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش. لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش.

بنابراین، مربّی می تواند با مهرورزی و احسان به فراگیر، ابتدا دل و روان او را تسخیر کند و به اختیار خود درآورد، آن گاه بی هیچ مشکلی، به اصلاح و تربیت او مبادرت ورزد; چرا که یکی از روش های مهم در اصلاح و تربیت دینی، جلب اعتماد مخاطبان است. تا مخاطبان به مربّی اعتماد نداشته باشند، سخن او در آنان مؤثر نخواهد بود. مخاطبان عموماً زمانی به اعتماد می رسند که نشانه های صداقت گفتاری و رفتاری را در چهره و رفتار مربّی بخوانند.

پس اگر مربیّان و تمامی افرادی که به گونه ای با افراد مجرم و بزه کار سر و کار دارند، گرمی و مهر لازم را به افراد مجرم داشته باشند، مجرم و خطاکار به آنان اعتماد می کند و به سخنان آنان گوش فرا می دهد و از این راه زمینه های تربیت فراهم خواهد شد. اصولا استفاده از روش مهرورزی در امر اصلاح و تربیت افراد مجرم، از جمله روش هایی است که در سیره عملی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام)فراوان مورد استفاده قرار گرفته است; زیرا آنان مظهر صفات الهی بوده اند. اساس هدایت و تربیت آنان انسان دوستی است. به همین دلیل، آنان در برخورد با دیگران اصل را بر محبت قرار داده و از خشونت و تندی تنها در هنگامه های استثنایی بهره می گرفته اند.

برای نمونه، آن گاه که یاران پیامبر گرامی در برابر رفتار نادرست یک عرب بادیه نشین، با او به گونه ای خشونت آمیز برخورد کردند، پیامبر آنان را از این کار برحذر داشت، با دادن عطای بیشتری به عرب بادیه نشین او را راضی کرد و خطاب به اصحاب خویش فرمود: «مَثل من و این عرب بادیه نشین، مانند کسی است که شترش فرار کرده و افرادی برای کمک به او، شتر را دنبال می کردند تا مهارش کنند، ولی این کار آنان باعث می شد که شتر رم کرده، بیشتر فرار کند. از این رو، صاحب شتر فریاد زد: آن را رها کنید، من خود با او بهتر راه خواهم آمد. سپس دسته علفی را به دست گرفت و جلوی شتر رفت و آن را مهار زد. سپس پیامبر افزود: اگر من شما را رها می کردم، او را می کشتید و او به آتش وارد می شد.»

تکیه بر نقاط مثبت افراد زندانی و مجرم

آدمی پرورش یافته تلقین های مثبت است. روان شناسان بر این باورند که تا وقتی فرد به چیزی احساس نیاز نکند و بدان رغبت حاصل ننماید، هیچ گاه برای به دست آوردن آن دست به تلاش نخواهد زد.

آدم ها همگی در درون خویش نیاز مبرمی به این دارند که مورد پذیرش دیگران باشند، و احساس کنند که مفیدند. در غیر این صورت، افراد دچار شک و تردید می شوند و از داشتن احساس مثبت درونی دل سرد و ناامید می شوند. از این رو، یکی از روش های مؤثر و سودمند در اصلاح و تربیت افراد زندانی و مجرم توجه کردن و توجه دادن به نقاط قوّت و مثبت آنان و تشویق آنان به کارهای خوب است; زیرا اگر انسان بدون توجه به نقاط مثبت فرد خطاکار، وی را مورد سرزنش قرار دهد، آن فرد را به واکنش و دفاع از خویشتن وامی دارد و موجب برافروخته شدن آتش لجاجت مخاطب می گردد و نه تنها در او اثر مثبتی نمی گذارد، بلکه چه بسا او را در پیمودن راه خلافی که در پیش گرفته، جسورتر می سازد.

حضرت علی(علیه السلام) در وصیت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن(علیه السلام) می فرماید: «وَ الاِفراطُ فی المَلامَهِ یَشُبُّ نیران اللِّجاجَه»;  زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را برمی افروزد.

و نیز می فرماید: «وَ لا تَطلُبَنَّ لِکُلِّ زَلَّه عتاباً وَ لِکُلِّ ذَنب عِقاباً»; درصدد نباش که برای هر لغزشی عتاب کنی و برای هر گناهی کیفر دهی.

مربّی باید با تکیه بر نقاط مثبت رفتار متربّی، از لغزش ها و رفتارهای ناشایست او چشم پوشی کند و راه بازگشت را بر وی نبندد. چنان که حضرت علی(علیه السلام) به مالک اشتر می فرماید: یادآوری زیاد نقاط مثبت و رفتارها و کارهای ارزشمند افراد، موجب تحرّک بیشتر افراد شجاع و برانگیختن افراد ترسو و مسامحه کار به سوی رفتار مثبت خواهد شد: «فَاِنَّ کَثْرَهَ الذِّکرِ لِحُسنِ اَفعالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجاعَ وَ تُحَرِّصُ النّاکِلَ.»

راه دیگر برخورد سازنده با مجرمان، گوشزد کردن غیرمستقیم لغزش به آنان است. در سیره تربیتی پیامبر گرامی نیز آمده است که آن حضرت هرگز از انسانی خرده نمی گرفت، بلکه وقتی از کسی خطایی می دید، بر منبر می رفت و می فرمود: «عده ای را چه شده است که این گونه عمل می کنند و این چنین می گویند؟…»  ایشان نه از خطاکار، بلکه از خطا، و نه از تبه کار، بلکه از تباهی انتقاد می کرد. او تبه کار را به اصلاح تشویق می نمود و به انجام کارهای خوب سوق می داد. بنابراین، بهترین روش در اصلاح و تربیت افراد مجرم و خطاکار، تکیه بر خوبی ها و نقاط مثبت آنان و انتقاد از خود خطاست، آن هم به گونه ای که به آبروی خطاکار لطمه ای وارد نشود و شخصیت او را جریحه دار نکند.

در سرگذشت حضرت مسیح(علیه السلام) آورده اند که آن حضرت با یاران از جایی می گذشتند که ناگاه سگ مرده ای در گوشه ای دیدند. بوی گندی از آن بلند شده بود. یاران آن بزرگوار اظهار داشتند: «چه بوی بدی از آن حیوان برمی خیزد؟! آن حضرت فرمودند: ولی چه دندان های سفید و زیبایی دارد!»  آن حضرت از این راه، منفی نگری آنان را به مثبت نگری کشاندند و با این روش تربیتی، به انسان ها آموختند که تنها نباید چشم به عیوب مردم دوخت، بلکه باید رفتار و اعمال نیک و مثبت آنان را نیز مورد توجه خویش قرار داد. به عبارت دیگر، از روش های مؤثر در اصلاح و تربیت انسان ها، احترام به آنان و توجه بدون قید و شرط به خوبی های آنان است; بدین معنا که اگر تصمیم گرفتیم با فردی که خطایی از او سرزده است برخورد کنیم، باید بکوشیم همچنان وی را یک انسان ارزشمند و قابل احترام بدانیم و این احساس را به او منتقل کنیم، به گونه ای که فرد خطاکار بفهمد وی را دوست دارند و مخالفت در واقع، با عمل و رفتار ناپسند اوست، نه با خود او.

قرآن از زبان حضرت لوط(علیه السلام)، خطاب به قومش می فرماید: (قَالَ إِنّی لِعَمَلِکُم مِّنَ القَالینَ) (شعراء: ۱۶۸); گفت: من دشمن کردار شمایم. امام علی(علیه السلام) نیز فرموده اند: «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْعَبدَ وَ یُبْغِضُ عَمَلَه»;  خداوند چه بسا کسی را دوست می دارد، ولی عملش را مبغوض می شمارد.

پرهیز از برچسب زدن

امروزه نظریه «برچسب زنی» یکی از رایج ترین نظریه های جامعه شناختی درباره انحراف و تحلیل اجتماعی آن است. طرفداران نظریه «برچسب زنی» بر این عقیده اند که بزه کاری در شکل نخستین آن، ممکن است از هر کسی سر زند، اما تداوم آن به صورت یک بزهکاری حرفه ای، هنگامی اتفاق می افتد که افراد جامعه برچسب بزه کاری به فردی بزنند و وی را به این باور برسانند که واقعاً او مجرم و بزه کار است. از این رو، اگر به طور رسمی و از نگاه مردم، فردی به عنوان مجرم و بزه کار شناسایی شود، هویت و خودپنداره او تغییر می کند و او درباره خود همان گونه فکر می کند که در برچسب ها مطرح شده است. این تصور ذهنی رفتار افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و از آن پس، به سهولت مرتکب رفتار خلاف و بزه کارانه می شود.

برای توضیح این مطلب به مثالی توجه کنید: پسر بچه گرسنه ای اقدام به دزدی می کند. اگر این فرد دستگیر شود، چه بسا ممکن است او را دزد یا منحرف بنامند و این امر منجر به طرد او از سوی همسالان، همسایگان و اعضای خانواده اش گردد. پس از این نیز ممکن است محاکمه و پس از محکومیت به زندان ویژه جوانان فرستاده شود. از این رو، پس از رهایی از زندان نیز ممکن است به سبب این برچسب رسمی انحراف یا مجرمیت، دیگر در مدرسه خویش جایی نداشته باشد. در نتیجه، او دوباره و در موقعیت های مشابه، به دزدی روی می آورد و این بار از نوع شدیدتر آن; مانند سرقت مسلحانه یا دزدی از منازل مسکونی، و در نهایت نیز ممکن است این فرد در گروه دزدان حرفه ای وارد شود. بنابراین، با برچسب زدن به مردم، آنان را «بیگانه» می نامیم و از این پس، یک فراگرد بدنام کردن، به جریان می افتد. این واقعیت ـ که انسان برچسب خورده، بیگانه نام می گیرد و طبق این تلقّی با او رفتار می شود  از روند عمومی زندان ها، بیمارستان های روانی و مراکز اصلاح و بازپروری پیداست.

گرچه نظریه «برچسب» نظریه ای جامع برای تحلیل جرم و بزه کاری شمرده نمی شود (زیرا برچسب ها به تنهایی نمی توانند شرط کافی برای مجرم و بزه کار حرفه ای شدن باشند، و دیگر اینکه همه بزه کاران و مجرمان نسبت به برچسب حسّاسیت یکسانی ندارند) اما باید به خاطر داشت که نظریه برچسب زنی در تبیین رفتار انحرافی تا حدی از نکات مثبت و قابل قبولی برخوردار است و نیز آثار و پیامدهای برچسب زدن را نمی توان بکلی انکار کرد.

همان گونه که گذشت، در نظام تربیتی اسلام، حفظ حرمت و کرامت ذاتی انسان یکی از اهداف مهم و اساسی به شمار می رود. به همین دلیل، وقتی انحراف یا خلافی از کسی سر می زند و یا احتمال بروز کار نادرستی را از کسی می دهیم، نه تنها باید از برچسب انحراف و بزه کاری پرهیز نماییم، بلکه برای اصلاح، تربیت و حفظ حرمت و کرامت او، باید از مراحل ذیل استفاده کرد:

 خوش بینی و توجیه رفتار متربّی: هیچ انسانی از لغزش و انحراف مصون نیست و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که هیچ گاه مرتکب خطا و اشتباهی نمی شود. تنها معصومان(علیهم السلام)از هر لغزش و گناهی پیراسته اند.

بنابراین، همان گونه که صفات و رفتار نیک و پسندیده در انسان ها وجود دارند، احتمال خطا و انحراف نیز در آنان هست; ولی مربّی دینی، که درصدد اصلاح و تربیت می باشد، نباید خطای متربّی را پی گیری کرده، با تجسّس خود، موجب کشف فساد و هتک حرمت او گردد، بلکه باید با خوش بینی با او برخورد کند و تا جایی که ممکن است، رفتار او را به نیکوترین وجه، توجیه و تعبیر نماید.

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این باره می فرمایند: «ضَعْ اَمْرَ اَخیکَ عَلی اَحْسَنِهِ حَتّی یَأتیکَ ما یَغْلِبُکَ وَ لا تَظُنَّنَّ بِکَلَمَه خَرَجَتْ مِن اَخیکَ سُوءً وَ اَنتَ تَجِدُ لَها فی الخَیرِ مَحمِلا»; کار برادرت را به بهترین وجه آن تفسیر و تعبیر کن، مگر اینکه کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد، و نسبت به سخنان او نیز مادامی که راهی برای تفسیر نیکو دارد، گمان بد مبر.

روایات دیگری نیز بر این امر تأکید دارند که انسان ها نباید به فردی برچسب بزنند و او را فاسق، گناه کار و متخلّف بشمارند. البته سپردن مسئولیت های مهم و اجتماعی به افرادی از این دست حکمی جداگانه دارد.

آیت اللّه مصباح ، در این باره می فرماید: حمل به صحّت یا تفسیر و توجیه رفتار برادر مسلمان و یا داشتن خوش بینی قلبی و ذهنی، که در روایات اسلامی به آن سفارش شده، غیر از خوش بینی و اعتمادی است که هنگام سپردن مسئولیت ها باید احراز گردد. بنابراین، سفارش به خوش بینی و اعتماد قلبی نسبت به دیگران مجوّز سپردن مسئولیت به دیگران بدون بررسی نمی شود، بلکه هنگام سپردن مسئولیت، باید صلاحیت علمی، اخلاقی، اجتماعی، فردی و کارآمدی افراد احراز و اثبات گردد.

 تغافل و پوشاندن خطای افراد: «تغافل» یعنی خود را به غفلت زدن و نادیده انگاری.

امام علی(علیه السلام) می فرماید: «مِنْ أشرَفَ أعمالِ الکَریمِ غفلَتُهُ عَمّا یَعلَمْ»; از جمله شریف ترین کارهای شخص بزرگوار، آن است که از آنچه می داند تغافل میورزد.

چنان که گذشت، انسان موجودی است که همیشه در معرض خطا و اشتباه است. به ویژه در برخی از دوره های زندگی، احتمال خطا و اشتباه بیشتر است. اگر برای نخستین بار خطا و گناهی از کسی سر زد که با ارزش های اسلامی سازگار نیست، ولی انجام دهنده گناه سعی در مخفی نگه داشتن آن دارد و یا در صورت آشکار شدن گناهش، به توجیه آن می پردازد، مربّی دینی باید خطای او را نادیده گرفته، چنان وانمود کند که از خطای او آگاهی ندارد تا بدین وسیله، به شخصیت افراد آسیبی نرسد و تا آنجا که ممکن است، به او فرصت بازگشت و بازیابی داده شود; زیرا ممکن است فردی که مرتکب جرم یا خطایی شده، از عمل خویش پشیمان گردد و دیگر قصد تکرار آن را نداشته باشد.

بنابراین، در امر اصلاح و تربیت دینی، تا آنجا که ممکن است، باید از لغزش و اشتباه افراد مجرم و خطاکار تغافل کرد و از برچسب زدن و متهم نمودن آنان پرهیز نمود; چنان که در روایات اسلامی و سیره معصومان(علیهم السلام) بر تغافل و چشم پوشی از لغزش های افراد بسیار سفارش شده است. امام باقر(علیه السلام) در این باره می فرماید: «اصلاح وضع زندگی و معاشرت با پیمانه ای انجام می شود که دو سوم آن، زیرکی و یک سوم آن، تغافل و چشم پوشی از لغزش های دیگران است.»

و در روایت دیگری می فرماید: «یَجِبُ للمُومِنَ عَلی المُؤمِنِ اَنْ یَستُرَ عَلَیهِ سَبعینَ کبیره»;  هر مؤمنی وظیفه دارد هفتاد گناه کبیره را بر برادر مؤمن خود بپوشاند.

تغافل و پوشاندن لغزش افراد در نظام تربیتی اسلام، آن قدر ارزش و اهمیت دارد که امام علی(علیه السلام) بدترین مردم را کسی می داند که از لغزش دیگران درنمی گذرد و از خطای آنان چشم پوشی نمی کند.

اما نکته ای که باید به آن اشاره کرد، این است که تغافل و پوشاندن خطای دیگران تا جایی رواست که افراد خطاکار از آشکار شدن رفتارهای ناشایست خود احساس نگرانی کنند و در صورت آشکار شدن، به توجیه خطای خویش اقدام نمایند. پس اگر افراد بر پوشاندن خطا و لغزش خود اصرار ندارند و یا در صورت بیرون افتادن لغزش، دست به توجیه نمی زنند، یعنی چنان گستاخ شده اند که به صورت آشکار و بدون هیچ هراسی از رسوایی در بین مردم به انجام کارهای ناشایست روی می آورند، استفاده از تغافل ناروا خواهد بود; زیرا به کارگیری تغافل برای پیش گیری از رسیدن فرد به مرحله طغیان و مرزشکنی است.

 چشم پوشی (عفو و صفح): عفو و چشم پوشی از خطا از جمله روش های ضروری و مهم مربّی است، البته اگر مربّی احتمال دهد که با عفو و چشم پوشی از خطای متربّی، موجب اصلاح رفتار او خواهد شد. هر کس ممکن است در زندگی خویش، مرتکب خلاف یا خطایی شود. همین که خطایی از کسی سر زد، نباید فوراً او را طرد و محکوم نماییم; زیرا با طرد کردن و راندن دیگران هرگز مشکلی حل نمی شود. از این رو، در آیات نورانی قرآن کریم، عفو و چشم پوشی از خطای دیگران بسیار سفارش شده است.

قرآن کریم در خطاب به پیامبر می فرماید: (خُذِالْعَفْوَ وَأمُرْ بالْعُرْفِ وَأعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ) (اعراف: ۹۹); عفو و بخشش پیشه کن و به نیکی ها دعوت نما و از جاهلان روی بگردان.

در آیه دیگر می فرماید: (فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُ الُْمحسِنینَ)(مائده: ۱۳); از آنان درگذر و چشم پوشی کن، که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

در روایات اسلامی و سیره تربیتی معصومان(علیهم السلام) نیز عفو و گذشت از ارزش و جایگاه برجسته ای برخوردار است; چنان که پیامبر می فرماید: «عَلَیْکُم بِالعَفوَ; فَإِنَّ العَفوَ لایَزیدُ العَبدَ الاّ عِزاً»;  بر شما باد به عفو و بخشش; زیرا گذشت بر عزّت بندگان خدا می افزاید.

حضرت علی(علیه السلام) در نامه خود به مالک اشتر، وی را به چشم پوشی از خطا و لغزش های افراد سفارش نموده، می فرماید: «وَ أشعِر قَلبَکَ الرَّحمهَ للرَّعیَّه،… یَفرُطُ مِنهُمُ الزَّللَ، و تَعرِضُ لَهُمُ العِلَلُ، وَ یُؤتَی علی أیدیهِم فی الْعَمدِ وَالخَطأ، فأعطِهِم مِن عَفوِکَ وَ صَفحِکَ مِثلَ الّذی تُحِبُّ وَ تَرضی أن یُعطیکَ اللّهُ مِن عَفوِهِ وَ صَفحِه»; دل خویش را نسبت به مردم مملو از رحمت و محبت و لطف کن… اگر لغزش و خطایی از آنان سر می زند، ناراحتی هایی بر آنان عارض می گردد یا خواسته و ناخواسته اشتباهی مرتکب می گردند، از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنان عطا کن که دوست داری خداوند از چشم پوشی و عفوش به تو عنایت کند.

بنابراین، گام اول در برخورد با افراد مجرم و خطاکار چشم پوشی است، نه تنبیه و مجازات; چرا که آثار و پیامدهای فردی، اجتماعی و تربیتی چشم پوشی به مراتب بیش از کیفر و مجازات است.

پژوهش های انجام شده نیز نشان می دهند که عفو و گذشت در کاهش اضطراب، افسردگی، عصبانیت، پرخاشگری، اختلالات عاطفی، رفتاری و افزایش اعتماد به نفس مؤثر است. علاوه بر این، عفو و چشم پوشی در کاهش بزه کاری و استفاده از مواد مخدّر و داروهای آرامبخش، اثر قابل ملاحظه ای داشته است و فواید آن در کاستن رفتارهای ضد اجتماعی، بدبینی، لجباری مورد تأیید پژوهشگران قرار گرفته است.

مقصود از «عفو و چشم پوشی» مربّی دینی آن است که او نسبت به فردی که مرتکب جرم و خلافی شده، در ظاهر به روی خود نیاورد و به گونه ای برخورد نماید که گویی جرم و خطایی مرتکب نشده است و در اقدامات تربیتی خویش، به گذشته او توجه ننموده و جهت گیری او منحصر به آینده و به منظور اصلاح و تربیت و پیش گیری از تکرار لغزش و خطا باشد.

  •  هدایت اللّه ستوده، مقدّمه اى بر آسیب شناسى اجتماعى، تهران، آواى نور، ۱۳۷۶، ص ۶۴.
  •  دانش تاج زمان، مجرم کیست؟ جرم شناسى چیست؟، تهران،کیهان،۱۳۸۱،ص۵۴.
  •  على قائمى، آسیب ها و عوارض اجتماعى، تهران، انتشارات امیرى، ۱۳۶۶، ص ۳۰ / ص۳۲.
  •  ابراهام مزلو، روان شناسى شخصیت سالم، ترجمه شیوا رویگردان، تهران، هدف، ۱۳۶۷، ص ۱۵۴ـ۱۵۵.
  •  حاجى نورى، مستدرک الوسائل، ج ۱۱، باب ۴۱، ص ۳۳۹.
  •  نهج البلاغه، کلمات قصار ۴۴۹.
  •  محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۷۵، باب ۷۴ روایت ۱۱، ص ۳۰۰.
  •  سعید شاملو، بهداشت روانى، چ چهارم، تهران، رشد، ۱۳۸۰، ص ۹۱.
  •  مرتضى منطقى، روان شناسى تربیتى، تهران، جهاد دانشگاهى دانشگاه تربیت معلم، ۱۳۸۰، ص ۹۱.
  • نهج البلاغه، حکمت ۵۰.
  • محمد محمّدى رى شهرى، منتخب میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق، ص ۱۲۰، حدیث ۱۳۶۰.
  •  محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، تهران، انتشارات اسلامى، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۱۴۶.
  • ـ مصلح الدین سعدى شیرازى، گلستان سعدى، شرکت سهامى چاپ و انتشار، ص ۲۴.
  • ـ سیدعلى حسینى زاده، سیره تربیتى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیهم السلام)، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۸۵-۸۶.
  • ـ حسین خنیفر، «درآمدى بر اصول پیش گیرى از آسیب مندى تربیت دینى»، تربیت اسلامى، ش ۶، ص ۲۰۰.
  • ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۷۷، باب ۸، روایت ۱، ص ۲۱۴.
  • ـ حاجى نورى، پیشین، ج ۹، باب ۱۳۱، روایت۱۰۳۸۸، ص ۱۱۳.
  • ـ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  • ـ سیدهادى مدرّسى، دوستى و دوستان، مشهد، آستان قدس رضوى، ۱۳۷۶، ص ۳۱۸-۳۱۹.
  • ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۱۴، باب ۲۱، روایت ۴۷، ص ۳۲۷.
  • ـ براى توضیح بیشتر ر.ک: نیما قربانى، مهندسى رفتار ارتباطى، تهران، سینه سرخ، ۱۳۸۰، ص ۹۵/ مسعود آذربایجانى و دیلمى، اخلاق اسلامى، ص ۲۸۱-۲۸۲.
  • ـ نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴.
  • ـ براى توضیح بیشتر ر.ک: آپولو رو مایز، «کمک نظریه برچسب به درک تعدى، تعارض و خشونت در آفریقاى جنوبى»، ترجمه محمدباقر طالبى، مجله بصیرت، سال نهم، ش ۲۵و ۲۶ (۱۳۸۰)، ص ۱۴۵-۱۶۰/ حبیب احمدى، «رهیافت هاى نظرى ترکیبى در تبیین انحرافات اجتماعى»، فصلنامه علمى پژوهشى علوم انسانى، سال نهم، ش ۳۲(۱۳۷۸)، ص ۱ـ ۱۶.
  • ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج ۲، روایت ۳، ص ۳۶۲.
  • ـ محمدتقى مصباح، پند جاوید، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۵۶.
  • ـ مصطفى حسینى دشتى، معارف و معاریف، تهران، مؤسسه فرهنگى آرایه، ۱۳۷۹، ج ۳، ص ۱۶۰.
  • ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۵، ج ۳، ح ۱۵۲۱۹، ص ۲۲۸۷.
  • ـ همان، ح ۱۵۲۲۲، ص ۲۲۸۸.
  • ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج ۷۴، باب ۲۰، روایت ۳۷، ص ۳۰۱.
  • ـ محمد محمدى رى شهرى، پیشین، ح ۱۳۱۹۵، ص ۲۰۱۳.
  • ـ على بهرام طجرى، چشم اندازى بر جایگاه و نقش تغافل در فرایند تربیت با نگرشى اسلامى، پایان نامه کارشناسى ارشد رشته علوم تربیتى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، ۱۳۸۱، ص ۹۸.
  • ـ محمد محمدى رى شهرى، پیشین، ح ۱۳۱۸۱، ص ۲۰۱۳.
  • ـ محمدباقرمجلسى،پیشین،ج۳۳،روایت۷۴۴،باب۳۰،ص۶۰۰.
  • ـ باقر غبارى بناب، «رابطه عفو و گذشت با میزان اضطراب در والدین کودکان استثنایى و عادى»، مجله حوزه و دانشگاه، ش ۳۱ (تابستان ۸۱)، ص ۵۹.
فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه