در دادگاه خانواده !

در دادگاه خانواده !

حاج آقا(قاضی): خودتونو کامل معرفی کنید …

– شوهر: کاظم! برو بچ بهم میگن کاظم لب شتری! دیلپم ردی! ?? ساله!

– زن : نازیلا! لیسانس هنرهای تجسمی از دانشکده هارواد ! ?? ساله!

دادگاه – خانواده

– حاج آقا : چه جوری با هم آشنا شدید؟

– شوهر : عرضم به حضور اَن ورت حاجی! ایشون مارو پسند کردن! مام دیدیم بد گوشتیه گرفتیمش!!!

– زن: حاج آقا می بینین چه بی چشمو روئه! حاج آقا تازه سابقه دارم هست!

– شوهر: حاجی چرت میگه! من فقط دو سال اوفتادم زندان اونم با بی گناهیه کامل!

– حاج آقا : جرمت چی بود؟

– شوهر : حاجی جرم که نمی شه بهش گفت! داش کوچیکم حرف گوش نمیکرد … مختوع النسلش کردم !

– زن : حاج آقا می بینین چقد بی احساسه !

– حاج آقا : خواهر من شما به چه دلیلی تقاضایه طلاق کردین ؟

– زن : حاج آقا ما الان درست ? ساله که ازدواج کردیم ولی این آقا اصلا عوض نشده !

– شوهر : دهه ! بابا بکش بیرون ! حاجی بده اصالتمو از دست ندادم ؟

– حاج آقا : خواهر من شما فقط به خاطر اینکه ایشون عوض نشده میخواین طلاق بگیرین؟

– زن : حاج آقا اولش فکر میکردم درست میشه ! گفتم آدمش میکنم ! مدرنش میکنم ! حاج آقا این شوهر من نمیفهمه تمدن چیه ! نمیدونه مدرنیسم چیه!

– شوهر : بابا نموده مارو ! را به را گیر میده ! این کارو بکن ! این کارو نکن ! این لباسو بپوش !! اونو نپوش ! حاجی طاقت مام حدی داره !

– زن : حاج آقا به خدا منم تو فامیل آبرو دارم ! دوست دارم شوهرم شیک ترین لباسارو بپوشه!

– شوهر : حاجی میخوایم بریم خونه اون بابای قالپاقش !!! گیر میده میگه باید کروات بزنی ! به مولا آدم با کروات یبوست میگره ! نفسمون میات بالا ولی پایین رفتنش با شابدوالعظیمه ! حاجی ما از بچگی عادت داشتیم دو سه تا تکمه مون وا باشه !! بابا پشم سینه و این صحبتا !

– حاج آقا : خواهر من حق با ایشونه !

– زن: حاج آقا بهش میگم تو خونه زیرشلواری نپوش ! یکی میاد زشته ! حد اقل شلوارک بپوش!

– شوهر : حاجی من اصن بدون زیرشلواری خوابم نمی بره ! بابا چاردیواری اختیاری ! راستش اینجا جاش نیست ولی بابای خدا بیامرزم میگفت :

– حاج آقا : خدا بیامرزتش !

– شوهر : خدا رفتگان شمارم بیامرزه ! میگفت : سعی کن تو زندگیت دو تا چیز و ترک نکنی !! یکی سیغار ! یکی زیرشلواری ! حاجی جونم برات بگه که گیر داده خفن که سیغار نکش ! رفته برام پیپ خریته ! آخه خداییش این سوسول بازیا به ما میات ؟!!

– زن : حاج آقا شما نمیدونین من چقدر سعی کردم حرف زدن اینو درست کنم ! نشد که نشد !

– شوهر : حاجی رفته واسه من معلم خصوصی گرفته ! فارسی را درست صوبت کنیم ! دیگه روم نمیشه جولو بچه محلا سرمو بلند کنم ! حاجی خسته مونده از سر کار میام خونه به جای چایی واسه من کافی شاپ میاره ! درسته آخه ؟! حاجی از وقتی گرفتمش ?? کیلو کم کردم ! از بس که از این غذا تیتیشیا داده به خورده ما!!! لازانتیا و بیف استراگانورف و اسپاقرتی و از این آت آشغالا. حاجی هرکی یه سلیقه ای داره ! خب منم عاشق آب سیرابی با کیک تیتاپم !!!

– زن : حاج آقا یه روز نمی شه دعوا راه نندازه ! چند بار گرفتنش با وثیقه آزادش کردیم …

– شوهر : آره ! رو زنم تعصب دارم ! کسی نیگا چپ بهش بکنه ! خشتکشو پاپیون میکنم !!!

-حاج آقا:خب شما که این‌همه با هم اختلاف فرهنگی و اقتصادی داشتین چرا با هم ازدواج کردین ؟

– زن : عاشقش بودم ! دیوونش بودم ! هنوزم هستم !!

فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه

رفتن به نوار ابزار