چرا می‌خواهند زلیخا را زلیخاها کنند؟

چرا می‌خواهند زلیخا را زلیخاها کنند؟

این مقاله با کمی دگرگونی، در هفته نامه اترک، سال سوم،  شماره ۱۲۱، دوشنبه ۱۸آذر ۱۲۸۷نیز منتشر شده است.
شنیده ام  ماده ۲۳لایحه حمایت خانواده این بار نه از سوی دولت فخیمه و یا نمایندگان ذکور، که از ناحیه نسوان مجلس؟!! و تنها به دستاویزی قیدی نه چندان موجّه،  دوباره مطرح شده است .

اینجانب قصد نقد حقوقی موضوع را ندارم .  در گذشته مقاله علمی و دلسوزانه همکار گرامیم سرکار خانم مرضیه محبی بعنوان “نقد و بررسی  لایحه حمایت خانواده”  در وبلاگ منتشر شده است و زیاده بر آن چیزی ندارم.

پس انگیزه نگارش یادداشت حاضر چیست ؟

جنس نسوان قدیمی می گفتند تنبان مرد که دوتا شد، فکر زن دوم می افتد.  درست است که همه ی علّت چند همسری، منحصر به دو شدن تنبان مردان نیست. و طرفداران این ماده از لایحه خود را به زمین و زمان می زنند، که دلایل وجیه ارائه کنند.  لیکن آنان که از نزدیک جنگ هووها و دودستگی ها و شقاق خانوادگی و مشکلات ناشی از این پدیده اجتماعی را دیده اند، به سختی چنین چیزی را می پذیرند. اجازه بدهید با بیان سه نقل متفاوت تاریخی – ادبی، جمع بندی نهایی خود را از این سه بگویم

  •  اخیراً حقیر کتاب نفیس و گرانقدر “تاج القصص” را که اثر ابونصر احمد بن محمد بخاری ارفنجی است، مطالعه می کردم.  این کتاب در ۲مجلّد و با مقدمه و تصحیح ادیب دانشمند آقای سید علی آل داود از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی انتشار یافته است.

به هر حال در وانفسای نبود یا کمبود آثار منتشر شده قرن ۴و ۵(منظور چاپ اولی هاست) که حتی معتبرترین ناشرین متون ادبی ما ظاهراً بعلت وقت گیری و صعوبت و سختی تصحیح از پرداختن بدین مهم خودداری می کنند و بروال،  آثار منتشرشدشان متون قرن ۱۰به بعد است، این اقدام فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای تشنگان و طالبان نثرهای شیوا و روان و ساده فارسی قرون اولیه ادب فارسی، مغتنم است .

اما میان این اثر ادبی که در سال ۳۷۵هجری قمری پدید آمده است و ماده ۲۳لایحه حمایت خانواده چه ارتباطی وجود دارد ؟

می خواهم در باره پدیده اجتماعی “چند همسری”  نظر بک اندیشمند و مفسّر سخندان را که قریب هزار سال پیش می زیسته است، بیان کنم  تا اختلاف رای و اندیشه وی با اخلافش (دولتیان و مجلسیان طرفدار این ماده از لایحه پیشگفته) آشکار شود.

هرچند بقول مصحح کتاب، از احوال و گزارش زندگی ابونصر احمد بن محمد بخاری مطلب زیادی بدست نمی آید و تنها می دانیم که این ادیب و مفسّر بر مذهب تسنن و عارف مسلک بوده است اما وی به خاندان  نبوت علاقه خاص نشان می دهد و در بسیاری از موارد با سخن مناسب از بزرگان شیعه و ائمه همچون امام حسین (ع) یاد می کند.

وی در جلد دوم کتاب،  فصل “المجلس التاسع عشر”، در داستان حضرت یوسف علیه السلام و  تفسیر آیه ۳۰از سوره یوسف قران کریم : ” و قال نسوه فی المدینه امراه العزیز تراود فیها عن نفسه … ” ابتدا با بیان این مطلب که : ” این آیت هژده کلمه است. اندرین هژده کلمه، هژده فایده؛ ….” در چند پارگراف بعد، در فایده ششم گوید:

”  امرأه العزیز نام یک زن بود. زنان را امرأه نگویند، نسوه بگویند. این دلیل است که عزیز مصر را زن یکی بیش نبود و اگر دو بودی یا بیشتر، تا نام نگفتی معلوم نشدی که کدام زن است. چون نام گفت، عزیز مصر گفت،  معلوم شد که یکی است . دانستیم که عزیز را زن یکی بیش نبود. پس عزیز مصر را یک زن بس بود با همه جلالت.

این دلیل است که خردمندان را زن یکی بس بود.   قالوا: هر که خواهد تا کدخدای باشد گو زن یکی کن، و اگر خواهد تا رسوا بود زن دو کن، و هر که می خواهد که بی نوا شود، گو سه زن کن و هر که می خواهد که مبتلا شود گو چهار زن کن که مرد چهار زنه همیشه مبتلا باشد. سه زنه بی نوا باشد. دو زنه همیشه رسوا باشد. یک زنه همیشه کدخدا باشد.

اگر گویی چهار زن در شریعت روا باشد، گوئیم هر چه روا باشد در شریعت، روا بود که آن را بکنی. نماز شب تا روز رواست، چرا نمی کنی؟

روزه اندر سال رواست مگر ایّام منهی. چرا نمی داری ؟  همه مال به درویش دادن در شریعت رواست چرا نمی دهی؟  اگر اینها می بکنی آنها را نیز بکن و اگر اینها می نکنی آن را نیز مکن.  با شریعت حجّت مگو، با خدای دوباری و حیله مکن.”

  •  خدا سید محمد علی جمالزاده را رحمت کند. وی در کتاب صندوقچه اسرار، جلد اول، صفحه ۱۰۴، در باره برخی آرای افراطی ادب فارسی در باره زنان، چنین گوید :

” ….  شعرای ما با آنکه سر تا پای دیوان های آنها همه در مدح و ثنای روی دلبر و موی مهوش و قد موزون شاهد است و مدام قسم و آیه می خورند که حاضرند دل و دین را فدای یک تار موی معشوق و معشوقه نمایند معهذاء گاهی نیز حرفهای خیلی سخت در باره زنان می زنند و حتی یک تن از بزرگترین شعرای ما – سعدی –  کار را به جایی رسانیده که به زنهای خوب هم ابقاء نکرده و فرموده است:

چه خوش گفت شاه جهان کیقباد        که نفرین بد بر زن نیک باد

آیا زنها حق ندارند روز قیامت گریبان کیقباد را سر پل صراط بگیرند و از او بازخواست نمایند که چرا اینقدر در حق آنها بی لطفی کرده است؟ ”

  •  بالاخره در مجله سخن شماره تیرماه ۱۳۳۴شمسی، در باره توجیه وجود “لزوم تعدد زوجات” در پاکستان، از زبان مستدل و وزین وزیر فرهنگ پنجاب می خوانیم :

” ما در سرزمینی زندگی می کنیم که در بعضی نقاط آن آب در پانزده بیست کیلومتری خانه ها قرار دارد. در عرض روز، هر زن بیش از یکبار نمی تواند به کنار چاههای آب برود و برگردد. و چون شوهر او برای رفع احتیاجات روزانه خود به بیش از یک مشک آب احتیاج دارد، مجبور است که زنان متعدد داشته باشد.”

و امّا ….
دور از گوش وزارت نیرو، وقتی مردان ما هر اندازه آب، که بخواهند به آسانی از طریق لوله کشی آب شهری (و حتی روستایی) در دسترس شان است؛ چرا نمایندگان محترم مجلس، در کنار شاه جهان کیقباد، نفرین زنان و پادافره آن را به جان می خرند؟

وقتی عزیز مصر – که درود خداوند بر او باد –  تنها یک زلیخا، یا به تعبیر قرآن کریم : “امرات العزیز” داشت؛   چرا می خواهند زلیخا را زلیخاها کنند ؟

منبع: http://hassani.ir/cat-24.aspx

 (طنز ادبی – نگاهی به مقوله ی چند همسری)
نوشته : محمد مهدی حسنی
فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه