امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
روزی لویی شانزدهم در محوطه‌ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود ...
#1
روزی لویی شانزدهم در محوطه‌ی کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید. از او پرسید تو برای چی این‌جا قدم می‌زنی و از چی نگهبانی میدی؟
سرباز دستپاچه جواب داد قربان! من را افسرگارد این ‌جا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم! لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت: قربان افسر قبلی نقشه‌ی قرار گرفتن سربازها سر پست‌ها را به من داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لوئی او را صدا زد و گفت من علت را می‌دانم، زمانی که تو سه سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را این ‌جا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! و از آن روز 41 سال می‌گذرد و هنوز روزانه سربازی این‌ جا قدم می‌زند!

فلسفه‌ی عمل تمام شده، ولی عملِ فاقدِ منطق، هنوز ادامه دارد! آیا شما هم این نیمکت را در روان خود، خانواده و جامعه مشاهده می‌کنید؟
پاسخ }}


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ٢ داستان در یک پرونده جنایی fns4565 0 1,790 ۲۲ خرداد ، ۱۳۹۸, ساعت --> ۵۴ : ۰۹
آخرین ارسال: fns4565
  خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه .... site2017 1 4,487 ۱۰ بهمن ، ۱۳۹۶, ساعت --> ۱۱ : ۱۱
آخرین ارسال: panizan
  می گویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی می کرد ... site2017 1 4,554 ۲۰ دي ، ۱۳۹۶, ساعت --> ۰۲ : ۱۲
آخرین ارسال: rezadehghan
  يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدی در نزديكی يك دبيرستان خريد ... site2017 0 4,644 ۱۷ آبان ، ۱۳۹۶, ساعت --> ۲۸ : ۰۰
آخرین ارسال: site2017
  مرگ در دریا law 0 8,360 ۱۳ ارديبهشت ، ۱۳۹۶, ساعت --> ۵۹ : ۲۱
آخرین ارسال: law

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان