۲۰ بهمن ، ۱۳۹۳, ساعت --> ۰۳ : ۲۳
واقعیتش قضیه خیلی مفصله باز اگه خواستین ریز تا ریز تعریف میکنم
سر یه خونه پدری دعوایی شد (شهریور سال 91) که تو اون دعوا بنده یه چشممو از دست دادم اون موقع 16 سالم بود
بعد شکایت کردیم مراحل قانونی و پزشک قانونیو طی کردیم که پزشک قانونی زده بود که چشم من با تیزی ضربه خورده
که نوبت دادگاه شد جلسه اول دادگاه که فقط خانواده ما بودن برای توضیح دادن که چی شده و بعد که من رفتم واسه قاضی توضیح بدم منم گفتم با فلانی درگیر شدم گردن منو گرفت انداخت زمین که یه دفعه یه چیزی میره تو چشم من که بعد قاضی میپرسه که چاقو بوده؟ چقدر بوده اندازش ؟... که منم میگم نمیدونم ندیدم فقط یه چیزی رفت تو چشم من که بعدش غش میکنم چیزی یادم نمیاد که بعد چند وقت نوبت بعدی دادگاه شد که اون کسایی که ما با اوتا دعوامون شده بود (زن عموم با بچه هاش بودن اینم بگم که عموم فوت کرده) میگفتن پدر من خودش زده تو چشم پسرش اومده داماد مارو بزنه اون جاخالی داده خورده چشم پسرش (که البته پدر منم چاقو با یه دونه شلاق داشت که فقط از شلاق استفاده کرده بود که اگه این چیزا تو دست پدر من نبود شاید منم دیگه اینجا نبودم) بعد جرو بحثا قاضی به من گفت حاضری قسم بخوری بگی دیدی این طرف زده؟ منم گفتم وقتی چشمم کور شده چجوری بگم دیدم این زده(منم از همون اول گفته بودم که سرم پایین بود یه چیزی میره تو چشمم خیلی سریع)؟ بعد گفت قسم میخوری یا نه؟ منم گفتم اینجوری قسم نمیخورم بعد به طرف گفت حاضری قسم بخوری بگی من نزدم؟ اونم گفت اره قسم میخورم بعد قاضی گفت بیا اینجارو امضا کنیدو خدافظ
بعدش هم گفتن چون من قسم نخوردم طرف تبرئه شد (اگه بر فرض مثال پدر من زده باشه جای شلاق تو صورتم میمونه نه اینکه فقط داخل چشم من ضربه خورده باشه )
دعوا هم سره این بود که پدر من جانباز شیمیایی هست و هوای تهران واسش ضرر داشت اونم تصمیم گرفت به شهرستان خونه بگیره که وقتی رفت اونجا خونه بخره گفت پولی که میخوام بدم خونه بخرم میرم خونه پدریمو میسازم (خونه پدربزرگ هم تو اون محل بود 20 سال بود خراب شده بود) که دور اونجارو دیوار کشید و 2.3 تا اتاقی که خراب شده بود درست کرد بعد که تموم شده بود زن عموم پسرشو دخترش عروسشو دامادشون اومدن اونجا که اره بیخود کردی اومدی اینجارو ساختی اینجا برای ماست ما سند داریم .... که دعوامون شد
اینم بگم که اینا واسه اینکه با چشم من یر به یر کنن زن عموم رفته بود سره خودشو شکونده بود طول درمان گرفته بود یه برگه کاعذ اورده بود که نمیدونم توش چی نوشته شده بود زیرش هم چند نفر امضا کرده بودن که هیچکس اونارو نمیشناسه اورده بود تو دادگاه که اره اینم سند خونه
چند تا شکایت دیگه هم کرده بودن از پدرم که اونجا دادو بیداد کرده بود چاقو کشی کرده و ....
که اصلا معلوم نشد دادگاه چجوری حکم داده هیچو پوش
مگه جعل سند جرم نمیشه؟ رفتن تو خونه کسی واسه دعوا جرم نمیشه؟حتی اگه خودم زده باشم چشم خودمو کور کرده باشم باز باعثو بانیش اینا بودن اگه اینا نمیومدن دعوا کنن چشم من الان سالم بود این چیزا جرم نیست؟
ما هم خانواده دلسوزی هستیم اگه شکایتی هم کرده بودیم برای این بوده که اونا پشیمون باشن واسه همین هم یه کلمه دروغ نگفتیم ولی اونا طوری رفتار کردن که از خداشون بوده این اتفاق بیوفته بدون اینکه از کرده ی خودشون پشیمون باشن(بعد دادگاه هم عروسشون اومد سمت پدر من گفت دیدی نتونستی کاری کنی خندیدو رفت که واقعا قلب من به درد اومد)
الان جوری شده که چشم همشون کور بشه دستو پاشون قطع بشه باز دل من اروم نمیشه همش خودمو میخورم که چرا قسم نخوردی که اینا بهونه داشته باشن
میخوام بدونم میشه کاری کرد؟ حتی شده سرمو میزارم رو قران قسم میخورم
اینم بگم من یه چشمم ضعیف بوده یه چشمم سالم که چشم سالمه کور شده الان هم با چشم ضعیفه میبینم که با یه جور نامناسبی پشت کامپیوتر میشینم تایپ میکنم خودمو اینجوری سرگرم میکنم
ببخشید اگه طولانی شد
سر یه خونه پدری دعوایی شد (شهریور سال 91) که تو اون دعوا بنده یه چشممو از دست دادم اون موقع 16 سالم بود
بعد شکایت کردیم مراحل قانونی و پزشک قانونیو طی کردیم که پزشک قانونی زده بود که چشم من با تیزی ضربه خورده
که نوبت دادگاه شد جلسه اول دادگاه که فقط خانواده ما بودن برای توضیح دادن که چی شده و بعد که من رفتم واسه قاضی توضیح بدم منم گفتم با فلانی درگیر شدم گردن منو گرفت انداخت زمین که یه دفعه یه چیزی میره تو چشم من که بعد قاضی میپرسه که چاقو بوده؟ چقدر بوده اندازش ؟... که منم میگم نمیدونم ندیدم فقط یه چیزی رفت تو چشم من که بعدش غش میکنم چیزی یادم نمیاد که بعد چند وقت نوبت بعدی دادگاه شد که اون کسایی که ما با اوتا دعوامون شده بود (زن عموم با بچه هاش بودن اینم بگم که عموم فوت کرده) میگفتن پدر من خودش زده تو چشم پسرش اومده داماد مارو بزنه اون جاخالی داده خورده چشم پسرش (که البته پدر منم چاقو با یه دونه شلاق داشت که فقط از شلاق استفاده کرده بود که اگه این چیزا تو دست پدر من نبود شاید منم دیگه اینجا نبودم) بعد جرو بحثا قاضی به من گفت حاضری قسم بخوری بگی دیدی این طرف زده؟ منم گفتم وقتی چشمم کور شده چجوری بگم دیدم این زده(منم از همون اول گفته بودم که سرم پایین بود یه چیزی میره تو چشمم خیلی سریع)؟ بعد گفت قسم میخوری یا نه؟ منم گفتم اینجوری قسم نمیخورم بعد به طرف گفت حاضری قسم بخوری بگی من نزدم؟ اونم گفت اره قسم میخورم بعد قاضی گفت بیا اینجارو امضا کنیدو خدافظ
بعدش هم گفتن چون من قسم نخوردم طرف تبرئه شد (اگه بر فرض مثال پدر من زده باشه جای شلاق تو صورتم میمونه نه اینکه فقط داخل چشم من ضربه خورده باشه )
دعوا هم سره این بود که پدر من جانباز شیمیایی هست و هوای تهران واسش ضرر داشت اونم تصمیم گرفت به شهرستان خونه بگیره که وقتی رفت اونجا خونه بخره گفت پولی که میخوام بدم خونه بخرم میرم خونه پدریمو میسازم (خونه پدربزرگ هم تو اون محل بود 20 سال بود خراب شده بود) که دور اونجارو دیوار کشید و 2.3 تا اتاقی که خراب شده بود درست کرد بعد که تموم شده بود زن عموم پسرشو دخترش عروسشو دامادشون اومدن اونجا که اره بیخود کردی اومدی اینجارو ساختی اینجا برای ماست ما سند داریم .... که دعوامون شد
اینم بگم که اینا واسه اینکه با چشم من یر به یر کنن زن عموم رفته بود سره خودشو شکونده بود طول درمان گرفته بود یه برگه کاعذ اورده بود که نمیدونم توش چی نوشته شده بود زیرش هم چند نفر امضا کرده بودن که هیچکس اونارو نمیشناسه اورده بود تو دادگاه که اره اینم سند خونه
چند تا شکایت دیگه هم کرده بودن از پدرم که اونجا دادو بیداد کرده بود چاقو کشی کرده و ....
که اصلا معلوم نشد دادگاه چجوری حکم داده هیچو پوش
مگه جعل سند جرم نمیشه؟ رفتن تو خونه کسی واسه دعوا جرم نمیشه؟حتی اگه خودم زده باشم چشم خودمو کور کرده باشم باز باعثو بانیش اینا بودن اگه اینا نمیومدن دعوا کنن چشم من الان سالم بود این چیزا جرم نیست؟
ما هم خانواده دلسوزی هستیم اگه شکایتی هم کرده بودیم برای این بوده که اونا پشیمون باشن واسه همین هم یه کلمه دروغ نگفتیم ولی اونا طوری رفتار کردن که از خداشون بوده این اتفاق بیوفته بدون اینکه از کرده ی خودشون پشیمون باشن(بعد دادگاه هم عروسشون اومد سمت پدر من گفت دیدی نتونستی کاری کنی خندیدو رفت که واقعا قلب من به درد اومد)
الان جوری شده که چشم همشون کور بشه دستو پاشون قطع بشه باز دل من اروم نمیشه همش خودمو میخورم که چرا قسم نخوردی که اینا بهونه داشته باشن
میخوام بدونم میشه کاری کرد؟ حتی شده سرمو میزارم رو قران قسم میخورم
اینم بگم من یه چشمم ضعیف بوده یه چشمم سالم که چشم سالمه کور شده الان هم با چشم ضعیفه میبینم که با یه جور نامناسبی پشت کامپیوتر میشینم تایپ میکنم خودمو اینجوری سرگرم میکنم
ببخشید اگه طولانی شد