30 خرداد آقا شما فوت کردهاید !
در یکی از قصبههای اطراف شهر پاریس جوانی به دفتر آمار و ثبت احوال مراجعه و پس از برخورد با مأمور مربوطه با تقدیم«سلام روستائی»تقاضای صدور المثنای برگ شناسنامه خود را مینماید. کارمند دولت که از مراجعه تازه وارد ناراضی بود و بیشتر ترجیح میداد بقرائت پاورقی روزنامه خود ادامه دهد زیر لب چنین جواب میدهد که برای این درخواست هفته آتیه مراجعه کند. جوانک تاکید میکند که چون قصد ازدواج دارد و دفتر ثبت ازدواج برای امکان اجراء صیغه عقد رونوشت مصدق شناسنامه و تاریخ تولد او را میخواهد لازم است حتما همین امروز رونوشت شناسنامه به او داده شود. مأمور اداره آمار به خواندن روزنامه ادامه میدهد ولی متقاضی هم منصرف نشده و به اصرار خود ادامه میدهد بالاخره کارمند دولت که میبیند با مراجعه کننده سمجی برخورد کرده با صدای خشک و زنندهای از او میپرسد: اسم ،اسم پدر،نام خانوادگی،تاریخ تولد خود را بگوئید. دوپن ژان ژاک پیر متولد ۲۵اوت ۱۹۲۶. کارمند ثبت احوال بالاخره از پشت میز حرکت کرده بطرف دولا بچهای که کارتنهای عدیده در آن جا گرفته رفته یکی از کارتنها را خارج میکند.دولاژ دوسه دومن دوپن.بلی دوپن خودش است. با دقت ورقهای را که از دوسیه خارج کرده میخواند.سپس به طرف رو کرده میگوید: شما همان دوپن ژان ژاک پیر تولد ۲۵اوت ۱۹۲۶نیستید؟ جوان با لبخند رضایت بخشی میگوید بله آقا من هستم ژان ژاک دوپن…. مأمور دولت با مراجعه مجدد به ورقه مستخرجه از پرونده میگوید:بموجب مدرک موجوده شما فوت کردهاید! بفرمائید دیگر کرای ندارید. مراجعه کننده با اعتراضی میگوید.آخر این چه فرمایشی است.من چطور فوت کردهام!تازه خیال ازدواج دارم و برای همین منظور هم خدمت شما آمدهام این چه شوخی است. مأمور ثبت احوال با همان لحن خشک میگوید:من اهل شوخی نیستم خودتان میتوانید به این ورقه نگاه کنید. آقای ژان ژاک با اضطراب تمام ورقه را مطالعه و میبیند در آخر برگ نوشته «فوت کرده است» خشم و غضب کاندیدای ازدواج به حداکثر رسیده فریاد کنان میگوید:این چه ادارهایست. این چه کاغذ بازی ابلهانه ایست باید فوری بمن رونوشت شناسنامه بدهید تا بتوانم ازدواج کنم. مأمور دولت با خونسردی جواب میدهد آقا مردهها حق ازدواج ندارند.بفرمائید رفع زحمت کنید. دوپن در مقابل خونسردی و بیاعتنائی کارمند از خود بیخود شده.پس از فحشها و ناسزاها مأمور دولت را به باد کتک گرفته سر و کله او را خورد کرده میگوید گرچه بنظر من تو من مردهام ولی مزد تو را میدهم و اگر سایر کارمندان نرسیده بودند مرده ثبت احوالی مأمور دولت را بگورستان فرستاده بود.بالاخره رفقای اداری موفق میشوند که همکار خود را از زیر مشت و لگد مراجعه کنند با دو دندان شکسته و چند دنده فرو رفته رها دهند. پرونده امر به اتهام ایراد ضرب و جرح بمأمور دولت در حین انجام وظیفه بشعبه ۱۳دادگاه جنحه پاریس مراجعه میشود. شاکی خصوصی از دادگاه تقاضا میکند که این گردن کلفت را به چند سال حبس و چند صد هزار فرانک غرامت محکوم کند و اضافه مینماید که این شخص خیال داشت مرا بکشد و حال آنکه خود او مرده است. متهم جواب میدهد:آقای رئیس دادگاه این آقا مرا مسخره کرده و دست میانداخت. من خوشحال بودم که بالاخره موفق به ازدواج با لوئیز عزیز بشوم و این آقا میخواست مرا در عداد«اموات»بیآورد. رئیس دادگاه جنحه اشتباهی بود قابل جبران. متهم.بله آقای رئیس قابل جبران است ولی برای اثبات حیوه خود و تصحیح دفاتر آمار مجبور به اقامه دعوا در دادگاه حقوق میباشم و یا این روش محاکم دو یا سه یا ده سال محاکمه طول میکشد تا من ثابت کنم زندهام آنوقت دیگر نه من قادر به ازدواج خواهم بود و نه نامزد من حاضر است تا پایان این دادرسی عجیب صبر کند. رئیس دادگاه اعتراض شما صحیح است ولی حق ایراد ضرب و جر بمامور دولت نداشتید و آقای دوپن ژان ژاک پیر بموجب حکم محکمه جنحه به دو ما حبس تعلیقی و هشتاد هزار فرانک غرامت در وجه مدعی خصوصی محکوم میشود. بحث در اینجا است که بموجب سند رسمی اداره ثبت احوال و آمار آقای دوپن ژان ژاک تا«اخطار ثانوی»فوت کرده و اجرای حکم محکومیت نسبت به متوفی عملی نیست ولی بنظر نگارنده این حکم دادگاه جنحه که برگ رسمی است و محتوی اسم و اسم پدر و نام خانوادگی و تاریخ تولد متهم است میتواند بجای برگ شناسنامه در مراجع رسمی بمنظور اجرای صیغه عقد ازدواج با مادموازل لوئیز بکار رود. موضوع زیاد روشن نیست شاید موقعیت بهمن اجازه بدهد که نتیجه نهائی کار را پس از پایان دادرسی بهاطلاعتان برسانم.
مجله کانون وکلای مرکز- شماره ۳۳
بدون دیدگاه