30 خرداد تله خواستگاران قلابی
هنوز نتوانسته بود با موضوع کنار بیاید. نگاهش به ساعت دیوارى خانه خیره ماند. دلش به حال سادگى، ساده لوحى و اعتماد بسیار نابجا به یک مرد چرب زبان فریبکار و میلیون ها تومان پولى که به او سپرده بود مى سوخت.
چند هفته اى از ناپدید شدن خواستگار فریبکارش مى گذشت. به هر جا که ردى از او داشت، سرک مى کشید. اما هیچ خبرى از او نبود.
با تمام دوستان و آشنایانش هم تماس گرفت. اما باز هم به نتیجه اى نرسید. هیچ کس از او خبرى نداشت.
اگر هم کسى اطلاعى داشت، چیزى به او نمى گفت.
یکى مى گفت: رفته خارج از کشور. دیگرى مى گفت: چند روز قبل عروسى کرد. چند تن از دوستانش هم به محض دیدن دختر جوان هراسان با چشمک، نیشخند و تنه زدن به هم مى فهماندند که «مسعود» باز هم سر دختر ساده دیگرى کلاه گذاشته است.
یکى از دوستان مرد شیاد با لحنى مسخره گفت: «این پسره تا به حال چندین نفر را با همین چرب زبانى هایش خام کرده. اون نامرد هرازگاهى پس از آشنا شدن با دخترى خودش را مهندس، دکتر، تاجر، بساز بفروش و غیره معرفى کرده، بعد هم با نشان دادن خانه هاى شیک وانمود مى کند صاحب خانه هاست. بعد هم وقتى نقشه خود را اجرا مى کند، به یکباره ناپدید مى شود.»
دوست دیگرش مى گفت: «اونى که نه پدر و مادر داره و نه کس و کار درست حسابى، چه جورى به خواستگارى ات آمده !…»
جوان دیگرى که در همان جمع حضور داشت آهسته گفت: «شاید آن پیرمرد و پیرزنى که براى خواستگارى به خانه ات آمده بود، همان کبرى خانوم رختشور و شوهر از کارافتاده اش باشند. چون تا به حال آنها براى چند جوان دیگر هم در کار خیر قدم برداشته اند.»
دختر که راهى به جایى نداشت و حسابى گیج شده بود نمى دانست موضوع را چطور و با چه زبانى با خانواده اش مطرح کند.در این میان برادر و مادرش، با سؤالهاى مکرر درباره ناپدید شدن غیرمنتظره خواستگارش، او را کلافه کرده بودند.
برادرش از اول با این ازدواج مخالف بود واگر مى دانست که خواهرش «لیلا» چند میلیون پول فروش آپارتمانش را هم در اختیار خواستگارش قرار داده روزگارش را سیاه مىکرد.
بیچاره مادرش هم به امید اینکه دخترش را در لباس سفید عروسى مى بیند، هنوز حرفى براى مراسم عقد و نامزدى زده نشده بود، کلى همسایه و دوست و آشناها را باخبر کرده بود.
لیلا که راه به جایى نداشت ناچار با صدایى لرزان موضوع را براى خانواده اش بازگو کرد.
برادرش که بشدت ناراحت و عصبى بود ابتدا ترش کرد و غرولندکنان لیلا را به باد سرزنش گرفت. اما بعد همراه خواهرش به اداره آگاهى رفته و از مرد شیاد شکایت کردند.
دختر جوان وقتى مقابل افسر پلیس نشسته بود، یک لحظه به یاد چند ماه قبل و لحظه هاى آشنایى با مسعود و حرف هاى او افتاد. خوب به خاطر آورد، چند ماه قبل که در یک مراسم عروسى با «مسعود» آشنا شده بود او خود را برج ساز و صاحب چند برج و خانه در ایران، دبى و ترکیه معرفى کرده بود.
او از همان ابتدا به دخترک وعده ازدواج داد و با چرب زبانى هایش او را فریب داد.
حتى یک بار به همراه پیرزن و پیرمردى که مى گفت والدینش هستند به خواستگارى اش آمد.
سرانجام وقتى فهمید «لیلا» پس از فروش خانه پدرى اش مقدار قابل توجهى پول در حسابش بود، از همان زمان نقشه تصاحب پول ها را اجرا کرد.
دختر ساده دل براى آن که در ابتداى زندگى وفادارى و علاقه خود را به نامزدش ثابت کند، تمام پولى راکه در اختیار داشت به مسعود داد و …
حالا ماهها از فرار مسعود مى گذرد و تا کنون تحقیقات پلیسى ـ قضایى براى دستگیرى تبهکار فرارى به نتیجه نرسیده است. دراین میان لیلا هم به امید آن که مسعود به دام بیفتد و حقش را کف دستش بگذارد، براى دیدن او لحظه شمارى مى کند.
نظریه کارشناسى
خواستگارى قلابى؛ چرا و چگونه
بررسى آمار پرونده هاى موجود در اداره آگاهى و مراجع قضایى نشان مى دهد بخش عمده دخترانى که فریب عشق هاى خیالى یا خیابانى را خورده اند از افراد کم درآمد جامعه هستند. آنها به محض آشنایى با فردى که خود را از افراد شاخص یا پولدار جامعه معرفى مى کند، بدون این که در باره ادعاهایش اندکى تحقیق کنند، اغفال شده و خیلى زود به آنها دل مى بندند.
دکتر انور صمدى راد، استاد دانشگاه، مددکار و آسیب شناسى اجتماعى ، علت اصلى شکل گیرى و رواج این پدیده ها را کمبوداعتماد به نفس در بین برخى از دختران و زنان ، شرایط نامناسب اقتصادى و اجتماعى برخى از خانواده ها، احساس ناامنى ، تنهایى، دسترسى نداشتن به کانال هاى درست و منطقى آشنایى، دوست یابى و انتخاب همسر، برخى محدودیت هاى خانوادگى و موارد مشابه مى داند. از این رو دختران و زنان ساده دل با ابراز کوچک ترین صمیمیت و محبت از سوى برخى مردان شیاد و تبهکار منطق و عقل خود را فداى احساسات مى کنند. باورشان مى شود که هرچه طرف مقابل مى گوید درست است حال آن که ناخواسته و بدون تحقیق فریب شیادان را مى خورند. به اعتقاد صمدى راد، به دلیل برخى نقایص حقوقى و قانونى و ترس از آبروریزى، به طور معمول اغلب دختران فریب خورده از اعلام شکایت علیه خواستگاران قلابى امتناع مى کنند. به همین خاطر هم فضا و زمینه براى شیادان به منظور ادامه فعالیت هاى مجرمانه شان فراهم مى ماند. از سوى دیگر بررسى هاى علمى نشان مى دهد این قبیل دختران به خاطر وجود محرومیت و محدودیت هاى خانوادگى قادر نیستند تمام مسائل را با خانواده هایشان درمیان بگذارند.
درچنین خانواده هایى برخى پدران یک دیوار بتونى دور خود کشیده و با تفکرات غلط و احساسات غیرطبیعى از خانواده و خواسته هاى منطقى فرزندانشان غافل مى شوند، از این رو دختر و یاحتى پسر جوان در مواقع خاص و حساس زندگى و تصمیم گیرى جرأت طرح موضوع و بهره مندى از نظرات مشورتى بزرگ خانواده را ندارند. به همین خاطر در نخستین آشنایى خیلى زود شیفته خواستگار شده و ناخواسته به همه چیز پشت پا مى زنند و به خاطر عشق رؤیایى خود در تله مى افتند.
مجازات قانونى
دکتر محمد شکیبى نژاد حقوقدان و مدرس دانشگاه درباره مجازات هاى قانونى این گروه از شیادان مى گوید: براساس قانون، این قبیل خواستگاران معمولاً با جرم کلاهبردارى روبرو هستند که طبق ماده یک قانون تشدید مجازات، مرتکبین کلاهبردارى، ارتشا و اختلاس از یک تاهفت سال زندان و رد مال کلاهبردارى شده به عنوان مجازات محکوم خواهند شد. همچنین چنانچه فردى از لحاظ روحى دچار صدمه شده باشد با ارائه دادخواست همزمان با شکایت در مرحله دادگاه و یا در نخستین مرحله دادرسى مى تواند اعاده حیثیت کند و از لحاظ معنوى و روحى شکایت و خسارات خود را با نظر کارشناسى دریافت کند.
منبع: علم وکالت
حمیده گودرزى
بدون دیدگاه