27 خرداد مطالعه تطبیقى ارث زن
احمد دیلمى (۱)
چکیده:
سخن گفتن از حقوق انسان در قالب جدید و مدون یکى از مهمترین ویژگیهاى دوران معاصر است، و در آن میان حقوق زنان از اهمیت ویژهاى برخوردار مىباشد . رفع تبعیضهاى حقوقى ناشى از جنسیت، در ابعاد مختلف زندگى حقوقى بشر، با تاکید بر حقوق زنان، محور اصلى همه معاهدات و اعلامیههاى بین المللى و منطقهاى مربوط به حقوق زنان را تشکیل مىدهد . دفاع از حقوق مالى زنان از جمله بهره آنان از ارث یک بحثبسیار مهم از حقوق زنان است .
در این مقاله ابتدا به بررسى مقایسهاى ارث زن و مرد در ادیان الهى و غیر الهى و همچنین برخى تمدنهاى بزرگ و نظامهاى حقوقى پرداخته مىشود; سپس ارث زن و مرد در حقوق اسلام و ایران بررسى مىشود . در طول این بررسیها محرومیتها و امتیازهاى زن و مرد نسبتبه یکدیگر با توجه به دین و آداب و رسومشان ذکر مىشود .
در قسمت پایانى، میانگین تکالیف و امتیازهاى مالى زن و مرد مورد مقایسه قرار گرفته و میزان انعکاس عدالت تشریعى در منظومه حقوق و تکالیف مالى این دو، در حقوق اسلام و قوانین موضوعه ایران ارزیابى مىشود .
واژگان کلیدى: حقوق زنان، ارث، قوانین، حقوق اسلام، حقوق ایران.
مقدمه
۱ . طرح موضوع و اهمیت آن: سخن گفتن از حقوق انسان در قالب جدید و مدون را مىتوان آبرومندانهترین ویژگى دوران معاصر نام نهاد . دانشوران حقوق و سیاست، صاحبان قدرت و معلمان اخلاق و فضیلت همگى با مبانى و انگیزههاى متفاوت، در باب چرائى و چگونگى حقوق انسانها سخن مىگویند . در میان انبوه گفت و شنودهایى که از این محافل به گوش مىرسد، برخى گفتمانها، پر رونقتر و حیاتىتر مىنماید . از آن جمله مىتوان به حلقه گفتگو از حقوق سیاسى انسان و حوزه گفت و شنود از «حقوق زن» اشاره کرد . رفع تبعیضهاى حقوقى ناشى از جنسیت، در ابعاد مختلف زندگى حقوقى بشر، با تاکید بر حقوق زن، محور اصلى همه معاهدات و اعلامیههاى بینالمللى و منطقهاى مربوط به حقوق زنان را تشکیل مىدهد . (۲)
حقوق مدنى زن به دلیل گستره عام و فراگیر آن جایگاه ویژهاى در این مجموعه دارد; به دلیل نقش بنیادین اقتصاد، در زندگى خانوادگى و اجتماعى انسان، دفاع از حقوق مالى زنان و از جمله بهره آنان از ارث، اشخاص و حلقههاى دفاع از حقوق زنان را ختبه خود مشغول داشته است .
پر واضح است که قبل از هر اقدام ناصحانهاى جهتحمایت از سهم زنان از ارث، کنکاش در قواعد حاکم بر تعیین میزان بهرهمندى زنان از ارث، در ادیان، تمدنها و نظامهاى حقوقى موجود و عمده جهان اجتنابناپذیر است; یعنى در ابتدا لازم است موارد تفاوت بهره زن از ارث نسبتبه مرد بطور مقایسهاى گزارش شود و سپس اصول و مبانى دو گانه انگارى مرد و زن در بهرهمندى از ارث بررسى شود، تا سر انجام آشکار گردد که چگونه و در چه مواردى این دو گانه انگارى ملهم از جنسیت، تبعیض و بىعدالتى را دامن مىزند؟ پاسخ به این پرسش دغدغه اصلى این مکتوب مختصر است .
۲ . ضرورت توجه یکسان به محرومیتها و امتیازات: در بحث از حقوق مقایسهاى زن نسبتبه مرد، تنها نمىتوان به فهرست کردن محرومیتهاى زنان نسبتبه مردان اکتفا کرد، بلکه لازم است امتیازهاى موجود نیز مورد دقت قرار گیرند . در پژوهشهایى که لیتیک دین، تمدن و یا نظام حقوقى از حیث تبعیض مبتنى بر جنسیت، در معرض داورى قرار دارد – چنانکه این پژوهش چنین است – باید برآیند محرومیتها و امتیازهاى موجود در نظامها، شاخص مقارنه و مقایسه قرار گیرد . بنابراین در مطالعه حقوق مقایسهاى زن و مرد، از جمله، در بخش ارث، با موارد سهگانهاى مواجه خواهیم شد: موارد محرومیت کلى یا جزئى زن نسبتبه مرد، موارد برخوردارى کلى یا جزئى زن از امتیاز نسبتبه مرد و مواردى که زن و مرد در آن از حقوق برابر برخوردار بوده و هیچ گونه تفاوتى از جنسیت ناشى نمىشود . بدیهى است که نسبتبه دسته سوم بحثى وجود ندارد و بر طبق مقتضاى انسانیت مشترک مرد و زن است . چنانکه گذشت در ارزیابى مجموعه یک نهاد اجتماعى با هدف عدالتخواهانه و تبعیض زدایى هم موارد نوع اول و هم موارد نوع دوم در دایره گفت و گوى ما قرار مىگیرند . اگر چه در یک مقایسه جزئى و موردى و با تکیه بر جنس خاص مرد یا زن، تنها مىتوان با تکیه بر موارد دسته اول یا دوم پژوهش را به نتیجه رساند . در این مقاله از موارد نوع اول به «محرومیتها» و از موارد نوع دوم به «امتیازها» یاد مىشود .
۳ . ساختار مطالب: بطور منطقى ابتدا لازم است، به بررسى مقایسهاى ارث زن و مرد در ادیان الهى و غیر الهى پرداخته شود و در میان ادیان غیر الهى بر اساس تقسیم جغرافیایى نظرگاه هندى، چینى و ژاپنى مورد بررسى قرار گیرد; لکن على رغم جستجوهایى که در منابع رایج ادیان غیر الهى صورت گرفت، موضع قابل استنادى از این ادیان در خصوص میزان ارث زن و مرد و موارد اختلاف آن دو، در بهرهمندى از ارث مشاهده نمىگردد . تنها برخى از آنها به پارهاى از احکام اخلاقى زن و یا به یک داورى کلى درباره جنس زن بسنده کردهاند . (۳)
بنابراین، در این جا تنها به بررسى مساله در ادیان الهى مىپردازیم . در بخش ادیان الهى وضعیت ارث زن و مرد در دین یهود، مسیحیت، زرتشت و اسلام گزارش شده و تفاوتهایى که بین زن، تحت عناوین مادر، همسر، دختر و عمه و خاله و مرد تحت عناوین پدر، شوهر، پسر، عمو و دایى در مساله ارث وجود دارد، مورد تاکید و تحلیل قرار مىگیرد . در بخش بعد به مطالعه تطبیقى ارث زن و مرد در عمدهترین نظامهاى حقوقى جهان، به عنوان پارهاى از تمدنهاى نامدار موجود خواهیم پرداخت . و قواعد حقوقى ارث برخى از کشورها از هر دو نظام رومى ژرمنى و کامنلا مورد مطالعه قرار مىگیرد . سپس به بررسى مقایسهاى ارث زن و مرد در حقوق اسلام و ایران مىپردازیم . در ابتدا موارد اختلاف، اعم از امتیازات و محرومیتهاى ارثى زنان در حقوق اسلام بیان مىگردد و پس از آن چگونگى انعکاس این موارد در قوانین موضوعه ایران، بررسى مىشود . در قسمت پایانى این فصل میانگین تکالیف و امتیازات مالى زن و مرد مورد مقایسه قرار گرفته و میزان انعکاس عدالت تشریعى در منظومه حقوق و تکالیف مالى زن و مرد، در حقوق اسلام و قوانین موضوعه ایران، ارزیابى مىگردد .
در این قسمت نوعى دفاع عقلانى و اقناعى از مجموعه اصول و قواعد مسلم رژیم حقوقى ارث زن و مرد در حقوق اسلام و ایران صورت مىگیرد و در پایان با توجه به گزارشهاى ارائه شده در فصول پیشین و نمودار حاصله از موارد اختلاف ارث زن و مرد در ادیان و تمدنهاى پیش گفته، مقایسهاى مجموعى، از وضعیت ارث زن و مرد صورت گرفته و ضمن نشان دادن موارد اختلاف ادیان و تمدنها در هر یک از موارد تلاش مىشود که با بهرهگیرى از مباحث فلسفى حقوقى و تکیه بر مکتب حقوق طبیعى و واقعیات اجتماعى، دفاع از مجموعه قواعد ارث زن و مرد در اسلام و قوانین موضوعه ایران صورت گیرد .
۱- مقایسه ارث زن و مرد در ادیان الهى (غیر از اسلام)
یهود، مسیحیت و اسلام ادیان مشهور الهىاند . و چون از دیدگاه شیعه، دین زرتشت نیز صاحب کتاب آسمانى بوده، در نتیجه در زمره ادیان الهى قرار دارد . (۴) مقایسه ارث زن و مرد در نظام حقوقى اسلام، در قسمتهاى بعدى به همراه نظام حقوقى ایران صورت خواهد گرفت و در این قسمتبه دیدگاههاى سه دین دیگر یعنى یهود، مسیحیت و زرتشت مىپردازیم .
۱- ۱- دین زرتشت
عمدهترین تفاوتهاى موجود بین ارث زن و مرد، اعم از محرومیتهاى زن و امتیازات او در دین زرتشتبه قرار زیر است:
۱- بر طبق مقررات رسمى احوال شخصیه زرتشتیان، هنگامى که زن و شوهر در پى حادثهاى با هم بمیرند و یا اگر تنها یکى از آنها فوت کند، تقسیم ارث بین اولاد آنها بر اساس جنسیت متفاوت خواهد بود . به این ترتیب که نسبتبه ارثیه پدر، هر پسر دو برابر سهم یک دختر بهرهمند خواهد شد و نسبتبه ارثیه مادر دختر و پسر بطور مساوى سهم خواهند برد . (۵) در این حکم از یک سوى شاهد نوعى محرومیت جزئى زن (دختر) از ارثیه پدر خود هستیم و از سوى دیگر مشاهده مىکنیم که مرد (پسر) از امتیازى معادل زن (دختر) در بهرهمندى از ارث مادر برخوردار است .
۲- در صورت انحصار وراث متوفى در چند برادر و خواهر، اگر متوفى مرد باشد سهم هر برادر دو برابر سهم هر خواهر خواهد بود . حال آن که اگر متوفى زن باشد، سهم هر برادر مساوى سهم هر خواهر است .
۳- در صورت انحصار وراث متوفى در عمو و عمه، اگر متوفى مرد باشد، سهم عمو دو برابر سهم عمه است، ولى اگر متوفى زن باشد، عمو و عمه با هم بطور مساوى ارث خواهند برد .
۴- اگر متوفى مرد و ورثه او منحصر در خاله و دایى باشند، دایى دو برابر خاله ارث خواهد برد، ولى در همین صورت اگر متوفى زن باشد، سهم الارث دایى و خاله مساوى است .
۵- در صورت انحصار وراث در عمو و دائى، خویشاوندان پدرى، یعنى عموها ترجیح داده شده و همه ارثیه را مالک مىشوند .
۶- در فرض انحصار وراث در پدر بزرگ و مادر بزرگ، سهم پدر بزرگ از میراث متوفاى مرد دو برابر سهم مادر بزرگ است، حال آن که سهم آن دو، از میراث متوفاى زن بطور مساوى خواهد بود . (۶)
به این ترتیب مشاهده مىگردد که در آئین زرتشت زن در تحت عناوین متعدد در صورتى که متوفى مرد باشد، با محرومیت جزئى از ارث مواجه است و بهرهاى معادل نصف مرد دارد . البته در این دین، زن و مرد، تحت عنوان «پدر و مادر» از ارث برابر برخوردارند .
همچنین زن و شوهر در صورتى که تنها وارث باشند، بطور مساوى از ارث بهرهمند مىگردند و هر دو نصف دارایى را به ارث مىبرند . اما در صورتى که متوفى شوهر باشد و از خود اولاد نیز داشته باشد، سهم الارث همسر او یک ششم، و اگر متوفى زوجه باشد و اولاد هم داشته باشد، سهم الارث شوهر او، برابر با سهم پسر و دختر متوفى خواهد بود . (۷)
در آیین زرتشتبه موارد نادرى نیز از امتیازات «زن» در بهرهمندى از ارث مواجه مىشویم که از آن جمله مىتوان به دو مورد زیر اشاره کرد:
۱- در صورت انحصار ورثه در دختر، پسر و همسر، هرگاه متوفى مرد باشد «یک ششم» ترکه سهم زوجه و مابقى آن، به نسبت پسر دو برابر دختر، تقسیم مىگردد; ولى اگر متوفى زن باشد «یک هشتم» ترکه سهم زوج و بقیه بطور مساوى بین پسر و دختر تقسیم مىشود . (۸) در این مورد ملاحظه مىگردد که در شرایط برابر براى زن ۶/۱ و براى مرد۸/۱ از ترکه اختصاص یافته است .
۲- در قانون مدنى زرتشتیان در زمان ساسانیان (بند ۱۰ از فصل ۲۴) آمده است: «اگر دخترى بعد از فوت پدر بدنیا آید، خرج عروسى او از ماترک پدر موضوع مىشود .» (۹)
محور تفاوت مبتنى بر جنسیت، در تقسیم ارثیه را در دین زرتشت مىتوان، در این اصل خلاصه کرد که مرد در بهرهمندى از ارثیه زن از سهم برابر با زن برخوردار است، ولى زن در بهرهمندى از ارثیه مرد، سهمى معادل نصف مرد دارد یعنى با محرومیت جزئى مواجه است; جز در دو موردى که از امتیاز برخوردار شده است .
۱- ۲- دین یهود
تفاوتهاى اساسى ارث زن و مرد و بطور مشخص، محرومیتهاى کلى و جزئى زن در دین یهود به شرح زیر است:
۱- در صورتى که متوفى فرزند باشد، یعنى پدر و مادر او زنده باشند . پدر به تنهایى در طبقه دوم وراث قرار مىگیرد، ولى مادر با محرومیت کلى از ارثیه فرزندش مواجه است و اگر وراث منحصر در پدر یا مادر باشند نیز، تنها پدر از ترکه فرزند ارث مىبرد (۱۰) و مادر اصولا در هیچ یک از طبقات وراث قرار نمىگیرد .
۲- در صورتى که پدر (متوفى) داراى فرزند پسر و یا حتى نوادگان پسرى باشد، دختر بهرهاى از ارثیه پدر نخواهد داشت . (۱۱) ولى دخترانى که در زمان حیات پدر به خانه شوهر نرفتهاند، مادامى که شوهر نکردهاند، برادران موظفند تمام مخارج و لوازم تعلیم و تربیت آنها را تکفل نمایند . و در هنگامى که مىخواهند به خانه شوهر بروند به آنان جهیزیه بدهند که جهیزیه هر یک از دختران، نباید کمتر از یک دهم سهم الارث پسران باشد و پدران مىتوانند، بر حسب وصیت، سهم الارث دختران خود را نسبتبه پسران، نصف تعیین کنند .
البته این قاعده، در مقررات اصلاحى بعدى کلیمیان اصلاح گردیده و به موجب آن دختر، چه ازدواج کرده باشد، چه ازدواج نکرده باشد، نصف وراث ذکور از ما ترک والدین خود ارث مىبرد .
۳- اگر چه زوجه، در طبقه اول وراث از زوج قرار دارد، ولى این امر در صورتى است که زوجه اولادى نداشته باشد . ولى اگر داراى اولاد باشد، تنها حق دارد که مهریه و جهیزیه خود را که در واقع اموال خود اوست، مالک گردد و در صورتى که اولاد نداشته باشد، علاوه بر مهریه و جهیزیه، یک چهارم ترکه زوج را به ارث مىبرد . (۱۲)
البته ظاهر عبارت شرح تورات، محرومیت کلى زوجه از ارث زوج است، در آن جا که مىگوید: «این افراد از خویشاوندان خود ارث مىبرند، ولى آن خویشاوند وارث آنان نمىشود» و از جمله این افراد «شوهر نسبتبه همسرش» را نام مىبرد . (۱۳)
در مقررات اصلاحى ارث کلیمیان جهان، اصلاحاتى در چگونگى ارث، به نفع زوجه و به ترتیب زیر صورت گرفت:
الف – در جایى که زوجه اولاد دارد، سهم الارث زوجه، برابر سهم یک دختر که نصف سهم یک پسر است، خواهد بود، مشروط به این که میزان مهریه او بیشتر از سهم یک دختر نباشد که در این صورت فقط مهریه را مىگیرد . و اگر مهریه کمتر از سهم دختر باشد، بقیه را مىگیرد .
ب – هرگاه متوفى والدین و برادر و خواهر داشته باشد، سهم زوجه برابر با سهم یک فرزند ذکور بعلاوه مهریه و جهیزیه خود است . و اگر فقط والدین داشته باشد، سهم زوجه برابر با یک چهارم ترکه استبعلاوه جهیزیه و مهریه . ولى در مورد سهم زوج از ترکه زوجه مقرر شده که هرگاه زوجه اولاد داشته ۲/۱ ترکه سهم زوج و اگر زوجه اولاد ندارد ۱۰/۹ ترکه سهم زوج است و بقیه به پدر زوجه یا وارث پدر او مىرسد . همچنین در موردى که تنها وارث زوج است، نصف ترکه به زوج و بقیه به خویشاوندان پدرى زوجه مىرسد . ولى اگر تنها وارث زوجه باشد، ۴/۱ ترکه زوج بعلاوه جهیزیه و مهریه به زوجه و بقیه سهم پدر یا اقوام پدرى زوج خواهد شد . (۱۴)
۴- در صورتى که پدر بزرگ و مادر بزرگ تنها وارث باشند، همه ترکه به پدر بزرگ مىرسد و مادر بزرگ سهمى ندارد .
بعلاه خویشاوندان منسوب به پدر متوفى بر خویشاوندان مادرى او به شرح زیر برترى داده شدهاند:
۵- اگر برادران مادرى و پدرى تنها وارث باشند، فقط برادران پدرى از ارثیه بهرهمند مىشوند .
۶- اگر عمو و دائى وارث باشند، تنها عمو ارث مىبرد .
۷- اگر عمه و خاله تنها وارث باشند، فقط عمه ارث مىبرد .
۸- اگر عمو و عمه تنها وارث باشند، تنها عمو ارث مىبرد; اگر چه هر دو خویشاوند پدرىاند .
۹- اگر خاله و دایى تنها وارث باشند، فقط دایى ارث مىبرد; اگر چه هر دو خویشاوند مادرىاند . (۱۵)
بنابراین، در دین یهود با فهرست طولانى از محرومیتهاى زن در ارث روبهرو هستیم که محور آنها عبارتند از: ملاک قرار دادن نسبت پدرى در بهرهمندى از ارث و محروم کردن منسوبان مادرى . ترجیح مردان بر زنان در میان منسوبان مادرى و محرومیت کلى مادر و جزئى زوجه از ارث . اگر چه در برخى مقررات متاخر یهودیان برخى اصلاحات در این موارد صورت گرفت، ولى وضعیت کلى همچنان به قوت خود باقى است .
۱- ۳- دین مسیحیت
در دین مسیح، تفاوت قابل توجهى، در تقسیم ارث بین زن و مرد که ناشى از جنسیتباشد، مشاهده نمىگردد . در این دین دختر و پسر، برادر و خواهر، پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، عمه و عمو و نوادگان دختر و پسر، همه از ارث مساوى برخوردارند و جنسیت تاثیرى در تعیین سهم الارث آنان ندارد . زوج و زوجه نیز در صورتى که تنها وارث باشند، از بهره مساوى برخوردارند . ولى در صورتى که همراه آنان وارث دیگرى از قبیل اولاد وجود داشته باشد، تفاوتهایى در سهمالارث زوجین در شرایط برابر مشاهده مىگردد که با توجه به رژیم کلى حاکم بر ارث زن و مرد در دین مسیح، قابل توجه نیست . (۱۶)
۲- مقایسه ارث زن و مرد در تمدنهاى بزرگ جهان
تاریخ مکتوب بشر گواه نقش تعیین کننده قوانین مربوط به ارث در حراست و انتقال مشروع اموال است . در واقع باید گفت که بشریتبا اذعان به این امر که نقش اموال فرد با مرگ او پایان نمىپذیرد، همواره در صدد تنظیم رژیم حقوقى حاکم بر اموال متوفى بر آمده است . این تلاش را در عموم تمدنهاى مطرح جهان مىتوان نظاره کرد، (۱۷) اگرچه در تمدنهاى مختلف حاصل یکسانى در پى نداشته است و گزارش مختصر آن به قرار زیر است:
۲- ۱- تمدن رم
بر طبق الواح دوازده گانه ژوستى نیانوس، امپراطور رم، که از کهنترین اسناد تاریخى حقوق رم است، دختران و زنان بطور کلى از ارث محروم بودند و میراث فقط به اولاد ذکور تعلق داشت . هیچ کس حق نداشت که حتى، تنها فرزند دختر و ازدواج نکرده خود را وارث خویش قرار دهد . (۱۸) اگر پدرى تنها چند دختر داشت، مىبایستبراى یکى از آنها شوهر اختیار کند تا شوهر او را وارث خود قرار دهد . (۱۹) در رم قدیم زن نه تنها از ارث محروم بود، بلکه اصولا فاقد اهلیت و محجور بشمار مىرفت و باید در تحت یمومتشوهر، برادر، پسر و یا یکى از اقوام ذکور منسوب به شوهر قرار مىگرفت، و در این میان شوهر بر دیگران مقدم بود . (۲۰)
۲- ۲- تمدن بابل
در بابل بر اساس قانون حمورائى پدر حق داشت، وصیت کند که اموال غیر منقول او را به پسر مورد علاقه و محبوبش بدهند . و دختر هنگامى حق دریافت ارث را داشت که جهیزیه نگرفته باشد . زن نیز از دارایى شوهر تنها مقدارى به عنوان هدیه دریافت مىکرد و از ارث بردن محروم بود . (۲۱)
۲- ۳ . – تمدن ایران باستان
در تمدن ایران باستان اصولا زن بخشى از اموال و دارایى مرد به شمار مىآمد . در میان نژاد آریایى محرومیت دختران از ارث یک قاعده بود . ولى هرگاه پدر مىمرد و دختر ازوداج نکرده بود، مىتوانست از ترکه پدر به اندازه نصف سهم پسر، برخوردار گردد . در این نظام از میان زنان تنها ممکن بود که محبوبترین آنها به عنوان یکى از پسران شوهر بشمار آمده و از او ارث ببرد . (۲۲)
۲- ۴- تمدن چین و ژاپن
در چین و ژاپن بویژه در عصر کنفوسیوس، پدر، مالک زن و فرزندان بشمار مىرفت و حتى او حق داشت، آنها را بکشد . گاهى زن وظیفه داشت، جهت اثبات وفادارى به شوهر، خود را بکشد . مادران همواره آرزوى داشتن پسر را مىکردند . دختران از ارث محروم بوده و اگر همه فرزندان پدر دختر بودند، پدر پسرى را به فرزندى قبول کرده و او را وارث خود قرار مىداد . (۲۳)
۲- ۵- تمدن هند
در تمدن هندى بر طبق مجموعه قوانین «مانو» زن از ارث محروم بوده و تحت قیمومت مرد قرار داشت . در برخى قبایل هندى، زن پس از شوهرش به عنوان ترکه به ارث مىرسید و یا بر اساس رسم «ساتى» به همراه جسد شوهرش در آتش سوزانده مىشد و یا او را خفه کرده و به همراه شوهرش در گور مىنهادند و این امر نشانه اعلام وفادارى به شوهرش بود . حتى در برخى قبابل هندى زن حکم دام را داشت و در بین ورثه تقسیم مىشد . (۲۴)
به نظر مىرسد که در نظامهاى عمده حقوقى و بویژه قطبهاى حقوقى غرب از قبیل حقوق فرانسه، انگلیس، امریکا، آلمان و غیره به دلیل وجود رژیم حقوقى برابر در ارث زن و مرد و متاثر بودن احوال شخصیه از مقررات مذهبى در عموم نظامهاى حقوقى و هماهنگ بودن قواعد ارث مسیحیتبا تحولات دوران معاصر در حقوق زنان شاهد اختلاف مبتنى بر جنسیت در تقسیم ارثیه نیستیم (۲۵) و کسانى که از تحولات اصلاحى حقوق زنان در این نظامها گزارش دادهاند، به وجود تفاوتهاى مبتنى بر جنسیت، در ارث زن و مرد اشارهاى نکردهاند . (۲۶)
۲- ۶- تمدن عرب قبل از اسلام
در تمدن عربى قبل از اسلام، توارث بر اساس جنگاورى و سلحشورى استوار بود . برخى اسباب ارث در نزد عرب جاهلى را، قرابت، مرد بودن، بلوغ و قدرت حمل سلاح و . . . دانستهاند . (۲۷) به این ترتیب در این تمدن زنان و کودکان از ارث بهرهاى نمىبردند . پس از مرگ شوهر، همسر او همانند سایر اموال متوفى به ارث مىرسید و هر یک از وراث ذکور مىتوانستبا افکندن پارچهاى بر خیمه زن، او را به تصاحب خود درآورد، به همسرى برگزیند، بفروشد، و یا زنده بگور نماید . بهترین گواه بر حاکمیت این رژیم حقوقى بر ارث زن و مرد در تمدن عرب جاهلى ماجرایى است که در صدر اسلام اتفاق افتاده است .
مردى انصارى از دنیا رفت، در حالى که داراى یک همسر و دختر بود، برادر متوفى تمامى ترکه برادر را به خود اختصاص داد و چیزى به همسر و دختر متوفى نداد . آنها به نزد پیامبر اسلام (ص) شکایتبردند . استدلال برادر متوفى چنین بود: چون دختر و همسر متوفى قادر به سوارکارى و جنگ با دشمن نیستند، بنابراین بهرهاى از ارث ندارند . (۲۸) این استدلال به خوبى نشان دهنده وضعیت ارث زن در تمدن عرب قبل از اسلام است .
البته پیرو این ماجرا خداوند این رژیم حقوقى را ملغى نموده و اعلام فرمود: «براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشتهاند، سهمى است، و براى زنان (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان (آنان) بر جاى گذاشتهاند سهمى (خواهد برد) – خواه آن (مال) کم باشد یا زیاد – نصیب هر کس مفروض شده است .» (۲۹)
با این سیر اجمالى، به بررسى مقایسهاى ارث زن و مرد در تمدنهاى نامدار جهان پایان مىدهیم، به نظر مىرسد که همین مختصر گویاى همه ناگفتهها خواهد بود و وضع حقوقى مالى زن، بویژه ارثیه او را در این تمدنها به نیکى نشان مىهد .
۳- مقایسه ارث زن و مرد در حقوق اسلام و ایران
به دلیل محدودیتهاى موجود در این نوشتار، تنها دیدگاههاى امامیه در باب ارث زن و مرد و بررسى مىشود و چون نظریه مشهور فقیهان امامیه در قانون مدنى ایران منعکس گردیده است، بنابراین محور بررسى در این فصل قانون مدنى ایران مىباشد . تفاوتهاى موجود بین ارث زن و مرد، تحت عناوین مختلف در فقه امامیه و حقوق مدنى ایران به شرح زیر است:
۱- اگر پدر و مادر هر دو زنده باشند و متوفى اولاد و یا اولاد اولاد نداشته باشد، مادر۳/۱ و پدر ۳/۲ از ترکه را به ارث مىبرد . ولى هر گاه مادر حاجب داشته باشد ۶/۱ ترکه به او تعلق مىگیرد و بقیه یعنى ۶/۵ به پدر متوفى مىرسد . البته هر گاه «مادر» به تنهایى وارث باشد، همانند صورتى که «پدر» تنها وارث است، همه ترکه را به ارث مىبرد . همچنین در صورتى که پدر یا مادر یا هر دو آنها به همراه یک یا چند دختر باشند هر دو بطور مساوى و هر کدام به اندازه ۶/۱ از ارثیه را مالک مىشوند، ولى اگر مادر حاجب داشته باشد سهمى از ترکه نخواهد داشت . (۳۰)
۲- اگر متوفى پدر و مادر نداشته و داراى چند دختر و پسر باشد، فرزندان دختر نصف پسران ارث مىبرند . ولى اگر وارث تنها یک دختر باشد، همانند پسر همه ترکه به او تعلق مىگیرد .
۳- زوجه از دو جهتبا محرومیت مواجه است:
الف – از جهتسهم الارث: اگر زوج اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد، زوجه ۴/۱ و الا ۸/۱ از ترکه زوج ارث مىبرد . در حالى که زوج در صورتى که زوجه فرزند یا فرزند فرزند نداشته باشد، ۲/۱ و الا ۴/۱ ارث مىبرد . همچنین اگر زوجه، تنها وارث شوهر باشد، تنها ۴/۱ ارث مىبرد . در صورتى که اگر زوج تنها وارث زوجه باشد، همه ترکه را به ارث مىبرد .
ب – از جهت نوع و موضوع ارث: در حالى که شوهر از تمام اموال زوجه ارث مىبرد، زوجه از زمین ارث نمىبرد و نسبتبه درختان و بناها و تاسیساتى که در زمین وجود دارد نیز، تنها از قیمت آنها با فرض استحقاق بقاء بدون اجرت، ارث برده و مالک عین آنها نمىشود . (۳۱)
۴- اگر متوفى داراى چند برادر و خواهر پدر، مادرى و یا چند برادر و خواهر پدرى باشد سهم برادران دو برابر خواهران است . ولى اگر وارث او چند برادر و خواهر مادرى باشند، ترکه بطور مساوى بین برادران و خواهران تقسیم مىگردد .
۵- هر گاه وارث، پدر بزرگ و مادر بزرگ پدرى باشند، پدر بزرگ دو برابر مادر بزرگ ارث مىبرد . و همچنین اگر پدر بزرگ، پدرى و مادر بزرگ، مادرى باشد . در غیر این صورت، یعنى اگر هر دو مادرى باشند، بطور مساوى ارث مىبرند . و اگر هر یک از آن دو به تنهایى وارث باشند نیز، همه ترکه را به ارث مىبرند . و فرقى بین زن و مرد نیست .
۶- اگر وارث عبارت از عمو و عمه باشند، عموها دو برابر عمهها ارث خواهند برد . ولى اگر همه مادرى باشند، همه بطور مساوى ارث مىبرند . البته خاله و دایى که هر دو از طرف مادر به متوفى منسوباند، از ارث مساوى برخوردار مىگردند .
برخى از افراد، اگر چه در کنار فردى همجنس با خود قرار مىگیرند، ولى چون از جانب مادر به متوفى منسوباند، با محرومیت جزئى از ارث مواجه مىشوند . از جمله دایى نصف عمو ارث مىبرد . همچنین پدر بزرگ مادرى نصف پدر بزرگ پدرى و مادر بزرگ مادرى نصف مادر بزرگ پدرى ارث مىبرند .
۷- پسر بزرگ بطور انحصارى از «حبوه» بهرهمند مىگردد، حبوه عبارت است از: بعضى اموال اختصاصى پدر، که با فوت او به بزرگترین فرزند ذکور او داده مىشود . و این اموال چنانکه در قانون مدنى آمده، عبارت است از: انگشترى و قرآن و لباسها و اسلحه اختصاصى متوفى . (۳۲)
با ملاحظه موارد پیش گفته، مىتوان چنین نتیجه گرفت که در نظام حقوق مدنى اسلام و ایران:
الف – در تنظیم سلسله مراتب طبقات ارث طبق اصل کلى الاقرب فالاقرب تفاوتى بر اساس جنسیتبین زن و مرد وجود ندارد و در هر طبقه مرد و زن با عناوین متناسب و تنها بر اساس درجه قرابت در کنار هم قرار دارند .
ب – بطور اصولى، زن تحت هیچ یک از عناوین مربوط به خود با محرومیت کلى از ارث – چنانکه در دین یهود وجود دارد – مواجه نیست .
ج – در پارهاى موارد زن بیش از مرد ارث مىبرد . زیرا طبق ماده ۸۹۱ ق . م زوجه به سبب ارث مىبرد; نه حاجب وارثان نسبى مىشود و نه هیچ وارثى مىتواند، مانع از ارث بردن او گردد . و همچنین قانون مدنى به همراهى همسر با خویشان نسبى در طبقات سهگانه ارث، در مواد ۹۱۳، ۹۲۷، ۹۳۸ تصریح کرده است . در نتیجه چنین موقعیتى که زن از آن برخوردار است، بویژه در خانوادههاى پر جمعیت که شمار فرزندان زیاد است، ارث او به عنوان زوجه، از مردان بیشتر است . به عنوان مثال، اگر متوفى پدر و مادر و پنج پسر و دو دختر و زن داشته باشد، سهم زوجه (۱۸) بیش از هر یک از فرزندان مىشود . در طبقه دوم و سوم نیز اگر شمار خویشان در خط اطراف زیاد باشد، با ترقى فرض همسر به دو برابر (۴/۱ به ۲/۱) امتیاز ارث زوجه آشکارتر است . (۳۳)
د – در برخى موارد هیچ تفاوتى، بین وارث زن و مرد وجود ندارد . زن به عنوان «مادر» در همه حال معادل پدر ارث مىبرد و همچنین کلاله مادرى مؤنثسهمى معادل کلاله مادرى مذکر دارد . (۳۴)
ه – گاهى محرومیت جزئى، تنها به دلیل این که انتساب زن و یا مرد به متوفى از جانب مادر است، دامنگیر زن یا مرد مىشود و در این مورد تفاوتى بین مرد و زن ارث برنده وجود ندارد و یا به بیان دیگر، منشا این تفاوت، نوع جنسیت وارث نیست .
و – در حقوق مدنى اسلام و ایران سهم ویژهاى از ترکه، تحت عنوان «حبوه» تنها به پسر بزرگ تعلق گرفته است . البته این امر اختصاصى به حقوق اسلام ندارد . در دین یهود نیز آمده است که «پسر نخست زاده (بخور) از میراث پدر خود، سهم دو برابر مىبرد، ولى نه از میراث مادر .» (۳۵)
ز – زن تحت عناوین مختلف با محرومیت جزئى از ارث متوفى یعنى بهرهاى نصف بهره مرد، مواجه است . و این محرومیت تحت عنوانهاى مادر، دختر، زوجه، خواهر، مادر بزرگ و عمه با او همراه مىباشد .
ح – بر طبق مواد ۹۴۶ و ۹۴۷ قانون مدنى ایران به پیروى از فقه امامیه زن تحت عنوان «زوجه» از عین زمین و قیمت آن و عین ساختمانها و درختان ارث نمىبرد، و تنها از قیمتساختمانها و درختان ارث مىبرد . یعنى زوجه نسبتبه عین و قیمتبرخى از اموال غیر منقول و نسبتبه عین برخى دیگر از آنها، در صورتى که موضوع ارث قرار گیرند، با محرومیت مواجه است .
کنکاش در منابع و متون معتبر فقهى گویاى این امر است که در خصوص موضوع ارث زوجه در بین فقیهان پنج نظریه (۳۶) به شرح زیر وجود دارد:
۱- زوجه از عین و قیمت زمین و از عین ساختمانها و درختان ارث نمىبرد . این نظریه مورد قبول مشهور فقیهان است و قانون مدنى نیز از آن پیروى کرده است . (۳۷)
۲- زوجه، مانند زوج، از همه انواع ترکه حتى زمین ارث مىبرد . این نظریه از سوى اسکافى بیان گردیده و به ابن جنید نیز نسبت داده شده است و همچنین سکوت برخى دیگر از قدما، مانند شیخ صدوق در مقنعه، سلار در مراسم، ابن بابویه، ابن عقیل و . . . را نیز شاید بتوان به عنوان نشانه موافقتبا این نظریه تفسیر کرد . (۳۸)
۳- از نظر برخى دیگر، مانند سید مرتضى و ابن زهره، زن از قیمت زمین ارث مىبرد و نه از عین آن . (۳۹)
۴- عدهاى دیگر از جمله محقق صاحب شرایع و شهید ثانى، معتقدند که اگر زوجه داراى اولاد از همسر متوفاى خود باشد، از همه اموال و نیز از زمین ارث مىبرد و اگر از همسر متوفا اولاد نداشته باشد، از زمین ارث نمىبرد . (۴۰)
۵- بر طبق نظریهاى نادر، زوجه از ارث خانه و مسکن محروم است، ولى از انواع دیگر ترکه ارث مىبرد . (۴۱)
منشا محرومیت زوجه از ارث زمین، پارهاى روایات فقهى است و آیات قرآن نسبتبه موضوع ارث زنان عموم و اطلاق دارند . در برخى از روایات مذکور، براى این محرومیت دلیلى ذکر شده است، مبنى بر این که اگر زوجه متوفى از زمین ارث ببرد، ممکن است، او از قبیله شوهر متوفایش برود و بعدا با مرد دیگرى ازدواج کند و همسر دوم یا فرزند او از همسر دوم، مزاحم خانواده شوهر اول، در مورد زمین موروثى زوجه (که تعیین کننده قلمرو حاکمیت قوم شوهر سابق زن است) شوند . (۴۲)
برخى از حقوقدانان با اشاره به اختلاف نظرهاى موجود در بین فقها و مستندات روایى موضوع و دلایلى که در روایات براى آن بیان گردیده است، چنین نتیجه مىگیرند که «علت محرومیت زوجه از ارث زمین، پیدایش اختلال در قلمرو حاکمیت قوم شوهر سابق است و حکم مزبور ریشه در زندگى قومى و قبیلهاى گذشته دارد . (۴۳) و برخى دیگر احتمال دادهاند که این حکم ویژه سرزمینهاى فتح شده (مفتوح العنوه) باشد که به پاداش جهاد براى مردان است، و از سایر زمینها، زن نیز ارث مىبرد . (۴۴)
ط – در صورتى که شوهر تنها وارث متوفى باشد، همه ترکه را به ارث مىبرد (بخشى را به فرض و بخشى را به رد) ولى هرگاه زوجه تنها وارث متوفى باشد، تنها به فرض ارث مىبرد و باقیمانده به او رد نمىشود (مواد ۸۹۶ و ۹۰۵ ق . م) در حالى که زوجه و شوهر هر دو به سبب ارث مىبرند .
آنچه در مواد مذکور آماده است، تنها نظریه مطرح در فقه و مورد اجماع همه فقها نیست، بلکه مطابق نظریه مشهور است . درباره رد ترکه به خویشاوندان سببى در فقه چند نظریه به شرح زیر وجود دارد که هر یک نیز مستند به دلایل و روایاتى است:
۱- نظریه مشهور مبنى بر این که در صورت انحصار وارث به همسر، مانده ترکه به زوج رد مىشود، ولى زوجه، تنها فرض خود را مىبرد و بقیه متعلق به امام علیه السلام است . (۴۵) قانون مدنى نیز در ماده ۹۰۵ همین نظر را قبول کرده است .
۲- مانده ترکه به زوجه نیز، مانند زوج بدون قید و شرط رد مىشود، و زن و شوهر در چنین شرایطى از حقوق برابر برخوردارند . مستند این نظریه روایاتى است که ابى بصیر از امام صادق علیه السلام نقل مىکند: «قلت له علیه السلام: رجل مات و ترک امراته قال علیه السلام: المال لها (۴۶)
و در جاى دیگر روایت مىکند: «فى امراه ماتت و ترکت زوجها قال: المال کله له، قلت: فالرجل یموت و یترک امراته قال: المال لها» (۴۷)
۳- در زمان غیبت امام عصر (عج) رد به زن نیز تعلق مىگیرد . شیخ صدوق، شیخ طوسى، علامه حلى و شهید اول این نظریه را مقتضاى جمع بین روایات مختلف مىدانند . (۴۸)
با وجود این دیدگاههاى سه گانه و ارائه دو نظریه مخالف با نظر اکثریت و قانون مدنى از سوى برخى از برجستهگان فقه شیعه، راه براى اصلاح قانون مدنى در جهتیکسان سازى ارث زن و مرد در فرض مذکور باز است . و بدیهى است که در این صورت نمىتوان گفت قانونگذار راه خلاف شرع را در پیش گرفته است .
از میان محورهاى چندگانه فوق، آنچه مهم و در خور بررسى و دفاع عقلانى است همانا نصف بودن سهمالارث زن در تحت عناوین مختلف نسبتبه مرد است .
در ابتدا باید بر این نکته تاکید شود که آنچه در یک نظام حقوقى و از جمله در قلمرو حقوق مقایسهاى زن و مرد قابل دفاع است «عدالت» و آنچه غیر قابل قبول است، همانا «ظلم و تبعیض» مىباشد . و در شناسایى مصادیق تبعیض و ظلم لازم است، بر این واقعیت نیک نظر داشت که هر تفاوتى الزاما منجر به بىعدالتى نمىگردد .
بلکه گاهى تفاوتها عبارتند از محرومیتهایى که به همراه خود امتیازاتى را در سوى دیگر دارند و یا مصداق تفاوت عبارت است از بهرهمندى از امتیازاتى از یک سوى و محرومیت از حقوقى از سوى دیگر . این قبیل حرمانها در حوزهاى و بهرهمندیهاى متناسب با آن در حوزه دیگر نه تنها ظلم و تبعیض نیست، بلکه عین قسط و عدالت است . به سخن دیگر معیار عدالت و ستم، مقایسه کمیت عددى برخورداریها و سهام زن و مرد نیست، بلکه مقارنه نسبتحقوق و تکالیف مالى آنان است . یعنى با نگاه جزئىنگر و مجرد به بخشى از زندگى مالى زن و مرد در رژیم حقوقى اسلام، نمىتوان به داورى پرداخت . چنین داورى هنگامى منطقى و میسر است که میزان سهمالارث مرد و زن در منظومه کلان حقوق و تکالیف مالى زن و مرد، مورد مداقه قرار گیرد .
محرومیت جزئى زن نسبتبه مرد، در حوزه رژیم حقوقى حاکم بر ارث زن و مرد در اسلام، امرى انکارناپذیر است . اما آیا در نظام حقوقى اسلام در حوزههاى دیگر زندگى اقتصادى امتیازاتى متناسب با این محرومیتها به زن داده شده است؟ آن امتیازات کداماند؟
مطالعه در سایر حقوق مالى که در شریعت اسلام براى زن منظور شده است، نشان مىدهد که زن در قبال این محرومیت جزئى و نسبى، از امتیازات مالى چندى برخوردار است . حق مهریه، حق مسکن، حق نفقه خود و معاف شدن از تامین نفقه فرزندان مهمترین امتیازات مالى است که براى او در نظر گرفته شده است . که در مجموع اگر ادعا شود که حقوق مالى زن در نظام حقوقى اسلام بیشتر از مرد است، ادعاى گزافى نیست .
در مقابل در شریعت مسیحیان و نظامهاى حقوقى حاکم بر ممالک مسیحى اولا، زوجه در صورتى که زوج از تامین نفقه خود و همسرش عاجز باشد، وظیفه دارد که در صورت امکان نفقه او را نیز تامین کند، به عبارت دیگر تامین نفقه یک تکلیف متقابل و تعهد دو جانبه است و زوجین در مقابل هم تعهد مىکنند که هزینههاى زندگى را بطور مشترک تامین کنند . (۴۹) ثانیا، مهریه از ارکان ازدواج نیست و ازدواج بدون مهر نیز صحیح است، البته طرفین مىتوانند آن را شرط کنند . (۵۰)
در شریعتیهود، اولا وجود مهر در ازدواج امرى ضرورى و لازم است . (۵۱) ثانیا، در صورتى که زوجین هر دو تمکن مالى داشته باشند، نفقه زن بر عهده مرد است و اگر مرد معسر باشد، زن باید در صورت امکان نفقه او را تامین کند . (۵۲) در آیین زرتشت نیز نفقه زن بر عهده شوهر است، چنانکه در ماده ۲۳ آیین نامه زرتشتیان آمده است: «در صورتى که شوهر در مدت ۳ سال از دادن مخارج زندگى به زن امتناع نماید، بر حسب درخواست زن مىتوان او را طلاق داد .» (۵۳) البته هم در شریعت اسلام و هم مسیحیت و نصارى تامین مسکن زن به عهده مرد است . (۵۴)
بنابراین در مقایسه نظام حقوقى اسلام، مسیحیت و یهود مشاهده مىگردد که در مسیحیت اگر چه از یک سوى زن و مرد از ارث برابر برخور دارند، ولى از سوى دیگر مرد وظیفه پرداخت مهریه به زن را ندارد و تحتشرایطى موظف به تامین نفقه مرد نیز مىشود . در دین یهود در مقابل محرومیتهاى گسترده کلى و جزئى زن از ارث، وجود مهریه در ازدواج ضرورى است، ولى گاهى زن موظف به تامین نفقه مرد مىشود .
در اسلام اولا، در مقابل محرومیت جزئى زن از ارث، پرداخت مهریه به او، امرى ضرورى است: ثانیا، تحت هیچ شرایطى زن مسؤول تامین نفقه مرد نیست . ثالثا، پارهاى وظایف مالى دیگر مانند ضمان عاقله و یا وظایفى که مستلزم پشتوانه مالى است، مانند جهاد از عهده زنان برداشته شده است . در نتیجه در موازنه بین حقوق و تکالیف مالى زنان در نظام حقوقى اسلام، اگر تراز مالى به نفع زنان نباشد (که این چنین است) دست کم به زیان آنان نخواهد بود .
در پاسخ به این پرسش آنچه از سوى اغلب اسلام پژوهان بیان مىشود، این است که اسلام به دلایل مختلفى از جمله حفظ سلامت جسمانى و اخلاقى زن و حراست از بنیان خانواده، زنان را از مسؤولیت تامین هزینه زندگى خود و فرزندان معاف نمود و تامین هزینه زندگى او و فرزندانش را بر عهده مرد نهاده است . از سوى دیگر در هنگام ازدواج براى زنان، حق ویژهاى تحت عنوان مهریه، قرار داده است که مرد باید آن را پرداخت نماید . یعنى در هنگام ازدواج مرد بدهکار و پرداخت کننده است و زن طلبکار و تحصیل کننده اموال جدید . و این در حالى است که زن نوعا در زندگى به هزینه بیشترى نیازمند است .
چنانکه امام رضا علیه السلام در بیان علت این امر مىفرمایند: «ان المراه اذا تزوجت اخذت والرجل یعطى فلذلک وفر على الرجال» (۵۵) (زیرا زن در هنگام ازدواج (مهریه) دریافت مىکند در حالى که مرد (مهریه) پرداخت مىکند . به همین جهتسهم بیشترى (از ارث) به مردان تعلق مىگیرد .
همچنین امام باقر علیه السلام در جواب ابن ابى العوجا که مردى ملحد بود و از امام علیه السلام بالحن اعتراضآمیزى پرسید که چگونه زن بیچاره که ناتوانتر از مرد است، باید یک سهم ارث ببرد و مرد که تواناتر است، از دو سهم برخوردار مىگردد؟ فرمود: این گونه تقسیم سهم الارث بین زن و مرد به این جهت است که از سوى دیگر اسلام جهاد را از عهده زن برداشته، مهریه و نفقه را به نفع او بر عهده مرد قرار داده و در برخى جنایات اشتباهى که خویشاوندان فرد جانى عهدهدار پرداخت دیه هستند، زن از مشارکتبا مردان در پرداخت دیه معاف شده است . (۵۶) بنابراین وضعیت ویژه زن در رژیم حقوقى حاکم بر ارث در اسلام ناشى از امتیازات ویژه مالى است که قبلا در مواردى مثل مهریه، نفقه و . . . به او تعلق گرفته است .
به بیان دیگر در یک ارزیابى کلى از مجموعه حقوق و تکالیف مالى زن و مرد، مىتوان گفت که اسلام تمامى اموال و ثروت موجود در روى زمین را، به سه قسم تقسیم کرده، مالکیتیک ثلث آن را به زنان و مالکیت دو ثلث آن را به مردان داده است، اما این تقسیم، تنها از حیث مالکیت است، نه از جهت مصرف . در مقام مصرف در نظام حقوقى اسلام، هزینههاى زنان بر عهده مردان نهاده شده و مردان موظف شدهاند که در مصرف تساوى بین خود و زنان را رعایت کنند . بنابراین زنان در یک ثلث از اموال که مالک آن هستند بطور مستقل و بدون دخالت مردان تصرف مىکنند و در نیمى از اموال مردان نیز با نظر آنها تصرف مىنمایند .(به دلیل برخوردارى از مهریه، نفقه و غیره) در نتیجه زنان در واقع در دو ثلث اموال و مردان در یک ثلث آن تصرف مىکنند .
در تبیین این که چرا مدیریت مالى دو ثلث از اموال، به مردان واگذار شده است؟ گفته مىشود که این امر ناشى از فطرت و طبیعت نوع (نه تک تک افراد) مرد و زن است . به این بیان که نوع زن بطور طبیعى انسانى عاطفى و مظهر عواطف و احساسات لطیف و نوع مرد بطور طبیعى انسانى تعقلى است . زندگى زن زندگى احساسى و زندگى مرد، زندگى تعقلى است و اثر آشکار این وضعیت طبیعى آمادگى نوع مرد در تدبیر مال و مملوکات است . به همین جهت اسلام از ثروت روى زمین دو ثلث آن را در تصرف مرد قرار داده تا در دنیا، تدبیر تعقل مافوق تدبیر احساس و عاطفه قرار گیرد . و نواقصى که در کار نوع زن و تدبیر احساسیش رخ مىدهد، بوسیله نیروى تعقل نوعى مرد جبران گردد . (۵۷)
میزان سهم الارث زن وقتى با توجه به این واقعیت ملاحظه مىشود که اصولا مخارج زن در زندگى بیش از مرد است و بعلاوه نفقه زندگى، امرى قطعى و اجتنابناپذیر است که مرد را گریزى از آن نیست، بر خلاف وجود ترکه از متوفى که امرى احتمالى است . بعلاوه در نظر گرفتن این امر که مسؤول دانستن زن در تحصیل مخارج خود و فرزندان مىتواند علاوه بر سختیهاى فراوان، خود زن و در نتیجه زندگى و خانواده او را به فساد و نابودى افکند و اداره اقتصادى خانواده را دچار بلاتکلیفى کند، بطور معقول باید اذعان کرد رژیم حقوقى حاکم بر ارث زن و مرد در اسلام رژیمى عادلانه و قابل دفاع است . (۵۸)
جمعبندى، و نتیجهگیرى
حاصل این نوشتار را به این شکل مىتوان جمعبندى کرد که در بخش ادیان الهى، در دین زرتشت، مرد در بهرهمندى از ارثیه زن، از سهم برابر با زن برخوردار است ولى زن در بهرهمندى از ارثیه مرد سهمى معادل نصف مرد دارد و با محرومیت جزئى مواجه است . در دین یهود نسبت پدرى ملاک بهرهمندى از ارث قرار داده شده است و منسوبان از ناحیه مادر از ارث محروماند . در میان منسوبان مادرى نیز مردان بر زنان برترى دارند . مادر بکلى از ارث محروم است و همسر با محرومیت جزئى مواجه است . در دین مسیح تفاوت قابل ملاحظهاى در تقسیم ارث بین زن و مرد مشاهده نمىگردد .
در بخش تمدنهاى کهن و نامدار روم، بابل، ایران باستان، چین و ژاپن، هند و جزیره العرب قبل از اسلام آنچه به وضوح خود نمایى مىکند، محرومیت کلى زن و گاهى انسان بشمار نیاوردن اوست . در حقوق اسلام و ایران در تنظیم طبقات ارث تمایزى بین زن و مرد نیست و زن با محرومیت کلى مواجه نمىباشد، ولى زن تحت عناوین مادر، دختر، زوجه، خواهر، مادر بزرگ و عمه با محرومیت جزئى از ارث در مقایسه با مرد و در شرایط مساوى مواجه است .
در مقام تطبیق و ارزیابى و در واقع نتیجهگیرى از مجموعه دیدگاههاى پیش گفته در باب ارث مقایسهاى زن و مرد ناگزیر باید بار دیگر بر این نکته تاکید شود که عادلانه یا ظالمانه بودن رژیم حقوقى ارث زن در هر یک از ادیان و تمدنهاى مذکور، باید، با توجه به مجموعه حقوق و تکالیف مالى زن در آن نظام مورد ارزیابى قرار گیرد .
بنابراین مساوى بودن زن با مرد در بهرهمندى از ارث در دین مسیح در کنار محرومیت او از مهریه در واقع نمىتواند مزیتى بشمار آید . و محرومیت کلى و جزئى زن از ارث در دین زرتشت و یهود هرگاه با امتیازات مالى دیگرى از قبیل مهریه و نفقه همراه نباشد، بدون شک مصداق ظلم و تبعیض خواهد بود و همچنین در رژیم حقوقى ارث زن در اسلام اگر چه زن با محرومیت جزئى از ارث مواجه است، ولى به دلیل برخوردارى او از امتیازات مالى دیگر نظیر مهریه و نفقه این محرومیت منجر به بىعدالتى نمىگردد، بلکه باید گفت که این رژیم حقوقى به دلیل حتمى بودن و قطعى بودن بیشتر امتیازات جایگزین، در مجموع منافع مادى و معنوى زن را بهتر تامین مىکند . البته محرومیت کلى زن که در برخى ادیان و عمده تمدنهاى کهن بشرى مشاهده مىشود، به هیچ روى قابل دفاع نبوده و پدیدهاى ضد انسانى است .
در پایان لازم استبر این نکته تاکید شود که در حقوق اسلام حتى در موارد تفاوت فرض زن با مرد و نصف بودن سهم زن از ارثیه که مستند به آیات قرآن کریم است، (۵۹) نیز راههاى فرعى براى بهرهمندى بیشتر زن از ترکه باز است . از جمله پدر و شوهر مىتوانند از راه وصیت تا مرز ثلث ترکه خود را به سود دختر یا همسر خود وصیت کند و یا زن در هنگام عقد ازدواج، بعنوان شرایط ضمن عقد، برخى امتیازات مالى را براى خود تامین کند – چنانکه در عقد نامههاى رسمى چنین شرایطى پیشنهاد شده است – و حتى برخى از حقوقدانان معتقدند که قانونگذار نیز مىتواند با ایجاد «فرض حقوقى» این امر را تکمیل کند: به این ترتیب که اعلام کند: «در صورتى که زن همراه با طبقه دوم یا سوم وارثان فرض مىبرد، چنین فرض مىشود که شوهر ثلثخود را به سود زن وصیت کرده است، مگر این که خلاف آن از وصیتنامه متوفى یا سایر اسناد به جاى مانده از او استنباط شود .»
آنها معتقدند که «بدین ترتیب، وصیتبر شوهر تحمیل نمىشود و او مىتواند به هر وسیله که در اختیار دارد (وصیتبا ادداشتخصوصى) اراده مخالف خود را بیان کند; زیرا چنین وصیتى واجب نیست، مفروض است . از سوى دیگر، چون پس از انتشار قانون همه آگاه بر آن فرض مىشوند، سکوت شوهر در برابر این فرض حمل بر رضاى به وصیت مىشود; (ماده ۲۲۰ ق . م) و مانند این فرض در فقه (۶۰) در «شروط ضمنى» و «شروط بنایى» و «رضاى تقدیرى» پیشینهاى روشن دارد و تعبیرهاى دیگرى از اراده استنباط شده یا مفروض است .» (۶۱)
منابع و ارجاعات
۱) مربى ارشد، حقوق خصوصى، دانشگاه قم .
۲) ر . ک: ماده۶ اعلامیه جهانى رفع تبعیض علیه زنان، بند ۱۵ اعلامیه تهران، مقدمه و ماده ۱۶ اعلامیه جهانى حقوق بشر، بند۲، ماده۲ میثاق بینالمللى حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى، بند۱ ماده۲ و مواد ۳ و ۱۶ میثاق بینالمللى حقوق مدنى و سیاسى و
The 1950 European convention for the protection of Human rights and fundamental freedoms, Brice Dickson, Human rights and the European convention, p.229-243, sweet & Maxwell, londan, 1997.
۳) ر . ک: جان بىناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه: على اصغر حکمت، فصل ۱- ۱۱ .
۴) ر . ک: سوره حج آیه ۱۷، علامه طباطبائى، المیزان، ج ۱۴، ص۳۵۸، شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج۱۱، باب ۴۹، ص ۱۰۰- ۹۸، شیخ محمدحسن نجفى، جواهرالکلامج۲۱، ص۲۲۸- ۲۳۰- اصل سیزدهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، و صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسى نهائى قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، ج اول، جلسات هجدهم و نوزدهم، ص۴۷۳- ۵۰۱ .
۵) آیین نامه زرتشتیان ایران، مواد ۵۵ و۵۲ .
۶) آئیننامه زرتشتیان ایران، مواد ۵۳، ۵۷، ۶۱، ۶۵ .
۷) همان، مواد۵۲، ۵۳، ۶۲، ۶۵، ۵۷ .
۸) همان، مواد ۵۲، ۵۳ .
۹) موبد رستم شهر زادى، قانون مدنى زرتشتیان در زمان ساسانیان، ص۷۸، همچنین ر . ک دامغانى، محمدتقى، احوال شخصیه زرتشتیان، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۳۴ .
۱۰) ر . ک: بند اول، ماده هفتم مقررات اصلاحى ارث کلیمیان جهان مصوب ۱۳۵۵ .
۱۱) تورات، سفر اعداد، ۲۷/۸ گرگانى، گنجینهاى از تلمود، ص ۳۴۸ و بهنود، یوسف، احوال شخصیه ایرانیان غیر شیعه، ص ۴۳ و ۴۴ و المدخل الى دراسه الادیان والمذاهب، العمید عبدالرزاق محمد اسود، دارالعربیه للموسوعات بیروت، ۱۴۰۱ ه . ق . ص۱۷۱ .
۱۲) ر . ک: فهیمى، عزیزالله، بررسى تطبیقى (ارث اقلیتهاى دینى در حقوق اسلام و ایران)، چ اول، دانشگاه قم، بهار ۱۳۸۱، ضمائم (پاسخهاى انجمن کلیمیان تهران) ص۲۳۷- ۲۶۲ .
۱۳) گرگانى، گنجینهاى از تلمود، ص۳۴۸ .
۱۴) مقررات اصلاحى ارث کلیمیان جهان، مواد ۷ و۹ .
۱۵) ر . ک: فهیمى، عزیزالله، پیشین، ضمائم ص۲۳۷- ۲۶۲ (پاسخهاى انجمن کلیمیان تهران) .
۱۶) پیشین، ضمائم، پاسخهاى شوراى خلیفهگرى ارامنه تهران .
۱۷) جهت آگاهى از سرگذشت تاریخى ارث ر . ک: قنبرى، محمدرضا، مبانى تاریخى ارث، ص۷ به بعد .
۱۸) دو کولانژ، فوستل، تمدن قدیم، ترجمه: نصرا . . . فلسفى، ص۶۶ و ۶۷ و ۳۲۷ .
۱۹) ر . ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۴، ص۱۹۴ و ۴۴ .
۲۰) منتسکیو، روح القوانین، ترجمه علىاکبر مهدوى، ص۲۳۰ و تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج۷، ص۹۰ .
۲۱) ر . ک: پاشا صالح، على، تاریخ حقوق، ص۹۹ به بعد و جواد الهاشمى، رضا، نظام العائله فى العهد البابلى القدیم، ص۱۹۷- ۲۲۴ .
۲۲) ر . ک عمید، موسى، ارث در حقوق مدنى ایران، ص۱۴ و۱۵ کریستیان بارتلمه، زن در حقوق ساسانى، ترجمه: ناصرالدین صاحب الزمانى، ص۲۷، علامه طباطبایى، المیزان، ج۴، ص۲۲۶، نورى، حسین، مجله نور علم، دوره دوم، شماره ۵، ص۷۳، شهرزادى، موبد رستم، قانون مدنى زرتشتیان در زمان ساسانى .
۲۳) ر . ک: ویل دورانت، پیشین، ج۳، ص۱۰۶۶ و ۱۱۴۷ .
۲۴) همان، ج۲، ص۷۰۶ .
۲۵) ر . ک: Cf.Code civil (de francais) Art. 745-767 (DALLOZ, 110 e eedition, 2002, P. 668-676)
۲۶) ر . ک: حقوق زن از آغاز تا امروز، ناى بن سعدون، ترجمه: گیتى خورسند .
۲۷) مهرپور، حسین، بررسى میراث زوجه در حقوق اسلام و ایران، ص۲۰ .
۲۸) علامه طباطبائى، پیشین، ج۴، ص۲۲۶ .
۲۹) سوره نساء، آیه۷ .
۳۰) ر . ک: مواد ۹۰۶، ۹۰۸ و ۹۰۹ قانون مدنى ایران .
۳۱) پیشین: مواد ۹۰۷، ۹۱۳، ۹۲۷، ۹۳۸، ۹۴۹، ۹۴۶، ۶۴۷ .
۳۲) ر . ک: مواد ۹۲۰، ۹۲۱، ۹۲۳، ۹۳۱، ۹۳۳، ۸۶۲، ۱۱۴، ۹۱۵ قانون مدنى .
۳۳) ر . ک: دکتر کاتوزیان، ناصر، ارزش سنت و جذبه عدالت در توارث همسران، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسى دانشگاه تهران، شماره ۳۹، ص۹۶- ۹۷ .
۳۴) ر . ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱۷، ابواب میراث الابوین، باب ۱۷، ص۴۶۳، ۴۶۵، و علامه طباطبائى، المیزان، ج۴، ص۲۲۹ .
۳۵) ر . ک: گنجینهاى از تلمود، راب . ا . کهن، ترجمه: امیر فریدون گرگانى، ص۳۴۸ .
۳۶) برخى از حقوقدانان معاصر در این باره ۸ نظریه ذکر کردهاند . ر . ک: دکتر کاتوزیان، ناصر، پیشین، ص۱۱۴ .
۳۷) شیخ محمدحسن نجفى، جواهرالکلام، ج۳۹، ص۲۰۷ .
۳۸) پیشین، ج۳۹، ص۲۰۷ و ۲۰۸، مقدس اردبیلى، مجمع الفائده والبرهان، ج۱۱، ص۴۲۲ و ۴۵۰ .
۳۹) پیشین، ج۳۹، ص۲۱۴ و ۲۱۵ و سید مرتضى، الانتصار، ص۱۶۵ .
۴۰) شرائع الاسلام، ص۳۰۴ والروضه البهیه، ج۲، ص۳۱۲، مفتاح الکرامه، ج۸، ص۱۸۹، مناهج المتقین، ص۴۶۷ .
۴۱) سید على طباطبائى، ریاض المسائل، ج ۲، ص ۳۶۷ و فاضل مقداد، التنقیح الرائع، ج۵، ص ۱۹۰ .
۴۲) ر . ک: شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱۷، باب۶ از ابواب میراث ازواج، ح۳، ۷، ۹، ۱۴ .
۴۳) دکتر مهدى شهیدى، ارث، ش۱۲۵ .
۴۴) ر . ک: دکتر کاتوزیان، پیشین، ص۱۱۴ .
۴۵) ر . ک: سید مرتضى، الانتصار، ص ۳۰۰ .
۴۶) وسائل الشیعه، ج ۱۷، ابواب میراث الازواج، باب۴، حدیث۹ .
۴۷) پیشین، ابواب میراث الازواج، باب۴، حدیث۶، همچنین ر . ک: شیخ مفید، مقنعه، ص ۶۹۱، ابن براج، مهذب، ج۲، ص ۱۳۹، ابن ادریس، سرائر، ج۳، ص۲۴۳ .
۴۸) ر . ک: شیخ طوسى، نهایه، ج۳، ص۲۱۰ .
۴۹) ر . ک حسین توفیق رضا، الاصول الشخصیه للمصریین غیرالمسلمین، چ اول، ۱۳۸۶ ه . ق، دارالنهضه العربیه، قاهره، حسن فرشتیان، نفقه زوجه در حقوق ایران، ص۵۵ دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم و
Cf . Mazeaud (Henri, Leonet Jean) par fracois Chabas, Tomel, Troisim Volume, P. 593-627,7| Edition, Montchrestien, Paris, 1995.
۵۰) ر . ک: دکتر سمیر عبدالسید تناغو، احکام الاسره للمصریین غیرالمسلمین، ص۲۹۵، چاپ جدید، ۱۹۹۷- ۱۹۹۸- المعارف، اسکندریه مصر، و محمد فهرشقفه، احکام احوال الشخصیه للمسلمین و النصارى والیهود، ص ۳۲۵، چ اول، مؤسسه النورى، دمشق ۱۹۹۸ .
۵۱) تورات، سفر خروج، آیه ۱۰، محمد فهر شقفه، پیشین، ص۳۲۵ و تا درس متخائیل تا درس، شرح الاصول الشخصیه للمصریین غیر المسلمین، ص ۲۰۳، چ اول . اسکندریه، دارالطالب، ۱۹۵۶ .
۵۲) حسین توفیق رضا، پیشین، ص۲۲۶ .
۵۳) به نقل از: شریف، على، نفقه و تمکین در حقوق خانواده، نشر بشارت، چ اول، ۱۳۷۶ .
۵۴) محمد فهرشقفه، پیشین، ص۲۹۸، حسین توفیق رضا، پیشین، ص۲۰۹- ۲۱۷ .
۵۵) شیخ طوسى، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۳۹۸، خ ۱۴۲۰ و همچنین پاسخ مشابهى از امام صادق علیه السلام در همانجا، حدیث ۲۴۲۱ داده شده است .
۵۶) شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، ج۱۷، ابواب میراث الابوین والاولاد، باب دوم، ح۳ و همچنین ر . ک به احادیث ۱، ۲ و ۵، ص۴۳۶- ۴۳۸ .
۵۷) ر . ک: علامه طباطبائى، المیزان، ج۴، ص۲۲۶- ۲۳۱ و شهید مطهرى، مرتضى، نظام حقوق زن در اسلام، ص۲۵۱- ۲۵۳ .
۵۸) علاوه بر موارد فوق ر . ک: نورى، یحیى، حقوق زن در اسلام و جهان، ص۱۳۹- ۱۴۳، صدر، سید حسن، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص۲۴۲- ۲۶۰ .
۵۹) سوره نساء، آیه ۱۱ .
۶۰) ر . ک: میرزا حبیبالله رشتى، اجاره، ص۱۸۴و۱۸۵ .
۶۱) دکتر کاتوزیان، ناصر، پیشین، ص۱۰۹ .
منبع : سایت تبیان
بدون دیدگاه