ادعاهای کشور امارات متحده عربی نسبت به سه جزیره ابوموسی – تنب بزرگ – تنب کوچک ( قسمت اول )

ادعاهای کشور امارات متحده عربی نسبت به سه جزیره ابوموسی – تنب بزرگ – تنب کوچک ( قسمت اول )

در خلیج فارس جزایر متعددی وجود دارد که حدود ۱۳۰ جزیره را در برمیگیرد که در باره حاکمیت بر بعضی از این جزایر بین کشورهای کرانه اش اختلاف نظرهای وجود دارد . یکی از این جنجالی ترین مسائل و اختلافات مربوط به ادعاهای کشور امارات متحده عربی نسبت به سه جزیره ابوموسی – تنب بزرگ – تنب کوچک میباشد . روشن است این ادعای کشور مذکور علاوه بر اینکه دارای ابعاد سیاسی میباشد در ورای آن نیز ادعاهای حقوقی نیز نهفته است هرچند دارای قواعد و سست و بی بنیان حقوقی میباشد .
برای روشن نمودن این قضیه بررسی جوانب تاریخی و حقوقی مسئله در چارجوب قواعد و اصول حقوق بین الملل می تواند ابزاری مناسب برای دفاع از امنیت و حاکمیت ومنافع ملی ایرانیان باشد .با توجه به اصول ۷۸؛۱۲۱؛۱۴۳؛۱۵۲و ۱۷۶ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در رابطه با حفظ تمامیت ارضی کشور و با عنایت به اینکه امروزه کشور امارات دلایل تاریخی و … را در بحث مالکیت جزایر مطرح میکند و نظر به اینکه کشور انگلستان به عنوان حامی اصلی این کشور دلیل بلاصاحب بودن جزایر را مطرح نموده بود و با عنایت به دلایل محکم ایران چه از حیث تاریخی و حقوقی و چه از منظر حقوق بین الملل مبنی بر حاکمیت برجزایر سه گانه و روند موجود بر این قضیه ( استمرار حاکمیت ) بررسی موضوع و حساسیت این مسئله بایستی در سرلوحه سیاست خارجی ایران قرار گیرد و هرگونه مسامحه در این خصوص گناه نابخشودنی محسوب شده و بحث جزایر از مباحث مهمی است که با حاکمیت و منافع و امنیت ملی ایرانیان گره خورده و این مسئله یکی از خطوط قرمز ملت ایران می باشد .

واژگان کلیدی : خلیج فارس ؛ جزایر سه گانه ؛ حقوق بین الملل ؛ جزیره ؛ تاریخ خلیج فارس ؛ ژئواستراتژیک ؛تمامیت ارضی و مرزی

 

پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران توطئه استکبار جهانی وجوه مختلفی به خود گرفته که مرحله تجاوز نظامی و جنگ مذهبی و تفرقه افکنی – و مرحله برانگیختن انگیزه های قومی از جمله این سیاستها میباشد . مرحله آخر در منطقه خلیج فارس به شکل پان ایرانیسم و پان عربیسم صورت گرفت و طرح اشغال جزایر سه گانه ابوموسی و تنب بزرگ و کوچک توسط ایران در سال ۱۹۷۱میلادی را میتوان یکی از آخرین توطئه استکبار علی الخصوص دولت انگلستان در این خصوص دانست .جزایر سه گانه ابوموسی  تنب بزرگ و تنب کوچک در دهانه خلیج فارس و تنگه هرمز قرار دارند و منشاء اختلاف بین دولت امارات با ایران میباشند . همانگونه که مشخص است ایران حاکمیت ۵۰%یکی از مهمترین تنگه های بین المللی یعنی تنگه هرمز را داراست که قلب تپنده خلیج فارس میباشد . جزایر سه گانه جزء شش جزیره ای ایرانی محسوب میشوند که به جزایر قوسی مشهور میباشند . اهمیت این جزایر به خاطر موقعیت نظامی آنها میباشد که بعنوان سپر دفاعی تنگه هرمز قلمداد میگردند براستی مالکیت حقیقی این نقطه بحرانی و جزایر سه گانه محافظ تنگه از آن کدام کشور میباشد ؟چرا این مالکیت در دهه های اخیر مورد تشکیک و ادعای دیگران قرر گرفته است ؟ ادعاهای حقوقی کشور مذکور چیست ؟ پشت پرده این ادعاها چه دسیسه هائی پنهان است . ادعاهای همیشگی و مکرر امارات و پشتیبانی همه جانبه سران عرب از این ادعا زد و بندهای خاصی را در کنار مهمترین تنگه بین المللی ایجاد نموده است. زمزمه های ارجاع این ادعا به دیوان لاهه و پشتیبانی دول غرب و عرب همگی بر اهمیت این سئوال می افزاید .

بخش اول 

تاریخچه خلیج فارس 

((خلیج فارس  (یا خلیج پارس ) در امتداد دریای عمان و در میان شبه جزیره عربستان و ایران قرار دارد . خلیج فارس بازمانده گودال بزرگی می باشد که در دوره های گذشته زمین شناسی فشار آتش فشانهای فلات ایران و پایداری فلات عربستان در برابر این واکنش سبب ایجاد و توسعه پهنا و ژرفای آن شده است )). “طبق مدارک بدست آمده بویژه کتیبه ای که در موقع حفر کانال سوئز از داریوش بدست آمده این خلیج بنام دریای پارس خوانده شده است (( تاریخ نویسان و محققان بسیاری از جمله هرودوت بیرونی مستوفی  ناصر خسرو و …. در آثار خود از آن بنام خلیج فارس یا دریای پارس یاد نموده اند .))” خلیج فارس از ابتدای هزاره هفتم قبل از میلاد مورد استفاده تجاری و نظامی ملل دنیای قدیم قرار گرفته است . و تمدنهای باستانی مثل بابل بین النهرین  ایرانیها  یونانیها و اعراب از موقعیت ممتاز و برجسته آن استفاده نموده اند ((اما پیشینه تاریخی خلیج فارس که مهمترین آبراه جهان می باشد به حدود ۵ هزار سال پیش از میلاد میرسد . در این دوران بنا بر مدارک باستان شناسان نخستین پیوند بین سرزمینهای گوناگون از طریق این آبراه برقرار شده است)) با توجه به پیشینه تاریخی و به جهت اختصار گویی تاریخچه خلیج فارس را از دوره صفویه بررسی میگردد. از اواخر دوره تیموری تا روی کار آمدن حکومت صفوی ایران گرفتار اختلافات درونی و کشمکش خاندان مدعی تاج و تخت چون قره قویونلو و آقا قویونلو و… شد در سده۱۶ میلادی پرتغالی ها در منطقه خلیج فارس دارای توان خاصی بودند نخست هرمز را بخاطر موقعیت خاصی که داشت مرکز عملیات دریایی و بازرگانی قرار دادند و بازرگانی بصره  مسقط  بندرعباس – و … را بدست گرفتند در سال ۱۵۸۷ م شاه عباس صفوی به پادشاهی رسید و ایران تاحدودی یکپارچگی خود را باز یافت و کشور دارای سازمان و تشکیلات تقریبا” منظم گردید و با کمک انگلیسی ها توانست دست پرتغالی ها را از خلیج فارس کوتاه کند.” ” با رانده شدن پرتغالی ها رخنه انگلیسی ها در این دریا زیاد شد .(( در دوره افشاریه و زندیه نادرشاه افشار در اوایل حکومت خود تمامی کرانه ها و جزیره ها از جمله مجمع الجزایر بحرین را گشود و در صدد برآمد در خلیج فارس نیروی دریایی مستقر ایجاد نماید . از اینرو برای تحقق بخشیدن به این موضوع چندین فروند کشتی از انگلیس و هلند خرید و فرمان داد که از جنگل های مازندران برای ساختن کشتی چوب و تخته به کرانه خلیج فارس بیاورند و کشتی بسازند .)) “((در روزگار قاجاریه فتعلی شاه هم جزایر پارس از جمله کیش  بحرین ابوموسی  تنب بزرگ و کوچک جزء ایالات فارس محسوب شدند)). .

بخش دوم 

موقعیت و اهمیت استراتژیکی و ژئوپولییتیکی خلیج فارس و ایران

((ژئو استراتژی علم جدیدی می باشد که توسط نظامیان بعد از جنگ دوم جهانی مطرح گردید و این گونه تعریف گردیده که ” علم کشف روابط بین عوامل جغرافیایی و استراتژی به ویژه استراتژی نظامی است در ژئواستراتژی عوامل جغرافیایی طبیعی و انسانی و رابطه آنها با استراتژی مطالعه میشود به عبارتی ژئواستراتژی علم مطالعه زیر بناهای جغرافیایی و شکل گیری و اجرای استراتژی است )) جایگاه استراتژیکی خلیج فارس جنبه های گوناگون دارد . ((بی گمان حساسیت این منطقه برای غرب بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سبب تلاش همه جانبه برای حضور مستقیم کشورهای بزرگ شده است بنحویکه وجود نظام جمهوری اسلامی ایران بصورت کینه ای برای ابرقدرتهای ظالم بوده است این پدیده به نظر میرسد ناشی از سقوط ژاندارم منطقه و نبود کشور جانشین بوده است.)) علاوه برآن نفوذ فرهنگی ایران در این منطقه و بیداری کشورهای اسلامی توسط ایران بر این مسئله دامن زده است .(( ایران بر تعدادی از جزایر برخوردار و غنی در این منطقه حاکمیت دارد از میان این جزایر شش جزیره که زنجیره قومی دفاعی ایران را تشکیل می دهند از اهمیت فوق العاده ای برخوردار میباشند که عبارتند از : هرمز ؛ لارک ؛ قشم ؛ هنگام ؛ تنب بزرگ ؛ ابوموسی که در فاصله به نسبت کوتاهی از یکدیگر قرار دارند.)) یکی از دلایل اهمیت استراتژیکی خلیج فارس تنگه هرمز میباشد که گذرگاهی هلالی شکل میباشد و خلیج فارس را به دریای عمان وصل میکند . نقطه شروع این تنگه شامل خط فرضی مابین جزیره هنگام در سمت ایران و راس شیخ مسعود اعراب در غرب راس مسندام است و نقطه پایانی آن در دریای عمان به خط فرضی مابین دماغه کوه در ساحل و راس الدبه در ساحل عمان به عرض ۹۶ کیلومتر ( ۵/۵۲ مایل دریایی ) منتهی میشود علاوه بر آن تنگه هرمز یکی از یازده تنگه مشهور جهان میباشد که برای ابرقدرتها دارای اهمیت فوق العاده اقتصادی و استراتژیکی بسیار دارد این تنگه مثل تنگه های فلوریدا جبل الطارق  بسفر و داردانل و…. از گذرگاههای معتبر آبی جهان به شمار میرود . علاوه بر موارد فوق آنچه به نظر میرسد بر اهمیت تنگه افزوده و باعث مناقشه جزایرسه گانه گردیده حضور مقتدرانه نظامی و استیلای بی چون و چرای جمهوری اسلامی ایران بر تنگه است که راه نفوذ غرب را بسته است . تصاویر ماهواره ای از تنگه هرمز” تعاریف عملی : ((منظور از اختلاف مرزی” عدم توافق در مورد محل دقیق مرز و هدف از اختلافات ارضی اختلاف بر سر قلمرو می باشد “.))

اهمیت و جایگاه موضوع : موضوع حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه و نیز طرح ادعاهای ارضی مکرر امارات نسبت به این جزایر از مسائل و مباحث اساسی مربوط به نظام جمهوری اسلامی ایران و محافل سیاسی منطقه و جهان میباشد از آنجا که حفظ تمامیت ارضی کشور ایران در اصول ۷۸ و ۱۲۱و ۱۴۳و۱۵۲و۱۷۶قانون اساسی آمده است و آگاهی از مسائل مربوط به این قضیه لازم و ضروری است و با عنایت به اینکه مطالب غیر واقعی در کنار و پیرامون موضوع منتشر میگردد اهمیت تبیین حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه و نیز بررسی ادله و ادعاهای حقوقی طرفین ( ایران / انگلیس و امارات ) پیش از گذشته آشکار میگردد .

تصاویری از جزایر سه گانه و حضور مقتدرانه نظامی ایران در تنگه هرمز و جزایر سه گانه

روش تحقیق : روش این تحقیق بر منوال بررسی تاریخی وحقوقی و تحلیلی می باشد . از این نظر تاریخی است که تاریخ اختلافات طرفین را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و حقوقی است به این جهت که دلایل ایران مبنی بر مالکیت بر جزایر را با ادله حقوقی پاسخ می دهد و تحلیلی و تفسیری می باشد چرا که ادعاهای هر سه طرف را مورد بررسی و مقایسه قرار می دهد . مطالب این تحقیق بر اساس منابع اولیه و ثانویه جمه آوری شده است . منابع اولیه اسناد منتشر شده وزارتین خارجه ایران و انگلیس و نقشه های رسمی و غیر رسمی و منابع ثانوی هم کتب و مقالات و سایتهای اینترنتی قابل دسترس می باشد.

محدودیتهای تحقیق : از نظر زمانی مطالعه و بررسی از سال ۱۹۷۱ لغایت ۲۰۱۰ صورت گرفته و کتب منتشره در این خصوص در ۵ سال اخیر محدود بوده است و علاوه بر آن فقط کشور امارات ادعا نموده و تاکنون موضوع در هیچ دادگاهی مورد بررسی قرار نگرفته است و این کار تحقیق را از جهت رسیدن به مواضع اصولی و استدلالهای طرفین با مشکل روبرو نموده است .

بررسی موضوع جزایر سه گانه

بدنبال تصمیم سال ۱۹۶۸ انگلستان مبنی بر خروج از شرق کانال سوئز تا سال ۱۹۷۱م که حاکی از پایان استعمار در منطقه خلیج فارس بود با اجبار مسائل جدیدی مطرح میشد که میبایستی دولت مذکور تا قبل از سال ۱۹۷۱ م بنحوی حل و فصل میکرد یکی از این موضوعات مهم ترتیبات امنیتی جدید در خلیج فارس و برخورد معقولانه در رابطه با فعل و انفعالات سیاسی ناشی از پایان استعمار بود که تاحدودی با مسئله اول ارتباط نزدیک پیدا میکرد . ((درمورد مسئله اول توافق حاصله بین دولتها و قدرتهای ذی نفوذ در منطقه بر این قرار گرفت که امنیت خلیج فارس بایستی ابتدا توسط خود کشورهای منطقه علی الخصوص ایران ( بعنوان ژاندارم منطقه ) تامین گردد منتها با تضمین اتکایی آمریکا در چارچوب یک نظام بازدارنده محدود صورت گیرد پایه دیگر کار و نقش آفرین در کنار ایران کشور عربستان بود تا در عین سیستم عربی مورد نظر هم عملی گردد . اما قبل از انجام این هدف و ایده سیاسی لازم دیده شد که اختلافات ارضی و مرزی دیرینه بین دول اصلی حافظ سیستم بویژه ایران و انگلستان به عنوان حامی اصلی شیوخ طرف قضیه پیش از ۱۹۷۱ م حل و فصل گردد حل این مسئله از جهاتی حائز اهمیت بود : اول بخاطر رفع نگرانی شیوخ منطقه که بشدت خواستار ادامه همکاری انگلستان بودند و حتی متمایل بودند بخشی از نیازهای مالی این دولت را در این رابطه تامین نمایند و دوم احراز مسئولیت سنگین حفظ امنیت منطقه ایجاب میکرد که به منظور ایجاد جو تفاهم و همکاری نه تنها از شیوخ مورد بحث دلجوئی بشود بلکه گذشتهائی هم به نفع آنها صورت گیرد به همین جهت با اینکه مقتضای منطقی ختم استعمار بازگشت به وضع قبل از استعمار ( statusqueante) یعنی اعاده کامل حاکمیت کشور مادر به سرزمینهاو جزایر غصب شده بود.)) معذالک با توجه به نکات فوق ایران اختلافات دیرینه خود را با بریتانیا به عنوان حامی شیوخ مورد بحث بر سر جزایر ابوموسی بحرین  جزایر تنبان به صورت یک کاسه و مسالمت آمیز طی بیانیه و یاداشت تفاهم ۱۹۷۱ حل و فصل نمود .

تفاهم نامه ۱۹۷۱میلادی 

این تفاهم نامه از سوی انگلیس و به پیشنهاد این کشور بسته شد این تفاهم نامه بر اساس الگوئی که در اختلافات ارضی دیگر مناطق تحت سیطره انگلیس از سوی این کشور پیشنهاد میشد تنظیم شده است در مورد مشابه اختلافات ارضی عربستان و کویت در خصوص منطقه بی طرف- نیز مشابه همین تفاهم نامه ۱۹۷۱ ایران و شیخ شارجه امضاء شده است ((در تفاهم نامه ۱۹۷۱ ایران و امارات آمده است “که ایران از ادعای مالکیت بر جزیره ابوموسی چشم پوشی نمی کند و همچنین ادعای طرف مقابل را به رسمیت نمی شناسد ولی موافقت میکند که در منطقه جنوب ابوموسی شیخ شارجه پاسگاه پلیس دایر کند و نیز صلاحیت کامل اداره جنوب ابوموسی را داشته باشد و همچنین در قسمت شمال جزیره ابوموسی نیز ایران صلاحیت کامل اداره منطقه را دارد.”)) با توجه به اینکه در ابوموسی سکنه بسیار محدودی جای داده شده بود مزایا و امتیازهای در زمینه های اقتصادی و تا حد کمتری اداری به نفع شیخ شارجه پیش بینی گردیده بود اما در مورد تنبان که کوچک آن خالی از سکنه و بزرگ آن تنها به صورت سمبلیک یک پاسگاه پلیس مستقر بود روند معمول ختم استعمار به سرزمین مادری بنحوی عملی گردید . نکته حائز اهمیتی که در تفاهم نامه ۱۹۷۱ م مطرح است و بنظر میرسد کمتر به آن پرداخته شده است این است که امنیت کامل ابوموسی در اختیار ایران است و این نکته بسیار ظریفی است همچنین در این تفاهم نامه برای استفاده از منابع زیر سطحی انرژی در فلات قاره تصریح شده است که دو طرف بصورت مشترک میتوانند از این منابع بهره برداری کنند همچنین در مورد ماهیگیری در این منطقه هم ذکر شده است که دو طرف میتوانند در حدود ۱۲ مایلی آبهای سرزمینی به ماهیگیری بپردازند . در بخش دیگری از این تفاهم نامه آمده است که شیخ شارجه از حاکمیت خودش در جزیره ابوموسی چشم پوشی نمی کند منتها حق برقراری امنیت با ایران است ادعای امارات این است که این جزایر اشغال شده اند اما شیخ نشین شارجه چنین ادعایی ندارد و این ادعا از سوی امارات مطرح میشود . باید خاطر نشان نمود آنچه از فحوا و مفاد تفاهم نامه ۱۹۷۱ م استنباط میگردد این میباشد که تفاهم نامه مذکور تنها در خصوص جزیره ابوموسی می باشد و به نحوه مالکیت و اداره آن می پردازد . ادعای اماراتی ها دال بر مالکیت بر جزیره ابوموسی و حتی جزایر تنبان به این بهانه مطرح می شود که در آن مقطع کشور امارات تازه تاسیس بود و از آنجا که نیاز به رسمیت شناختن ایران داشت ناچار و به اجبار تن به این تفاهم نامه داده است یعنی آنها ادعا میکنند که امضای این تفاهم نامه در شرایط اضطراری و تحمیلی از سوی انگلیس و ایران صورت گرفته است بنابراین مدعی هستند که این جزایر به صورت غیر قانونی اشغال شده است . “((بعد از بررسی اعتراضات کشورهای عربی نسبت به اقدامات ایران در جزایر سه گانه در شورای امنیت سازمان ملل متحد و سکوت شورای مذکور( حدود سال ۱۳۵۱) موضوع این اختلافات ارضی به مدت ۲۱ سال به فراموشی سپرده شد در ۳۱ مرداد ۱۳۷۱ ماجرای کشتی خاطر باعث طرح ادعاهای ارضی امارات نسبت به جزیره ابوموسی گردید “. وقوع این حادثه در امارات با نمایش تبلیغاتی بسیار گسترده و احتمالا”از پیش طراحی شده ای مواجه شد در ابتدا ادعای حاکمیت امارات فقط در رابطه با جزیره ابوموسی بود ولی ۱۷ روز بعد از طرح ادعای امارات نسبت به جزیره ابوموسی و با شروع بکار اجلاس وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس در ریاض امارات ادعای ارضی خودرا علاوه بر ابوموسی بر جزایر تنب بزرگ و کوچک تسری بخشید .)) اینک به منظور تحلیل قضایا ادعای سه کشور مرتبط با این موضوع ( انگلستان، امارات، ایران )را مورد بررسی و مداقه دقیق حقوقی و تاریخی قرار میگیرد :

الف : دیدگاه انگلستان 

در آغاز قرن بیستم دولت انگلستان با دو چالش اساسی در منطقه خلیج فارس مواجه بود . یکی قدرت نوخاسته آلمان بود که قدرت دریایی در حد انگلستان داشت و امتیاز راه آهن برلین ، بغداد، خلیج فارس را نیز دراختیار گرفته بودندو دیگری روسیه تزاری . ((برای جلوگیری از مخدوش شدن سلطه بلامنازع انگلستان بر خلیج فارس این کشور در آواخر قرن ۱۹ م قراردادهای تحت الحمایگی با شیوخ عرب به امضا در می آورد و طی آن شیوخ عرب متعهد میشوند که هیچ گونه رابطه سیاسی بدون هماهنگی با دولت انگلستان با کشورهای دیگر برقرارنکنند و تحت هیچ شرایطی پایگاهی را چه به عنوان اجاره و چه به عنوان فروش در اختیار سایر دول قرار ندهد)) .در این زمان ایران کشور مستقلی بود و در روزنامه های اروپایی مطالبی منتشر می شد مبنی بر اینکه دولت آلمان قصد دارد یک پایگاه سوخت در ایران احداث کند یا اینکه کارشناسان روسی در منطقه خلیج فارس به جمع آوری اطلاعات مشغول شده اندبه همین دلیل ودر سال ۱۸۹۵دولت انگلیس پیشنهاد تقسیم ایران به دو منطقه تحت نفوذ را تقدیم دولت روسیه می کند تا انحصار ایجاد پایگاه و انجام تجارت در جنوب ایران دراختیار انگلستان قرار گیرد .روسیه این پیشنهاد را نمی پذیرد چراکه اولا” در منطقه شمال ایران و دریای خزر راههای ارتباطی وجود نداشت و تجارت این منطقه از طریق بادکوبه و روسیه انجام شده است و ثانیا” دولت روسیه نیز در منطقه خلیج فارس دستش باز بود پس از رد این پیشنهاد ازجانب روسها وزیر خارجه وقت انگلیس اطلاعیه هائی صادر می کند که ما به هیچ کشوری اجازه ورود و دخالت در خلیج فارس را نخواهیم داد و در این را تا پای جنگ نیز ایستاده ایم .

پس از آن با کارگزار سیاسی خود در ایران دستور می دهد که در جزایر به دنبال شیوخی بگردند که بتوانند به نام آنها نسبت به مالکیت جزایر ادعا کنند کارگزار سیاسی در آن زمان ” ویلیام کاکز ” بود که پاسخ می دهد(( با ” شیخ حسن ” از شیوخ ساکن در جزیره قشم ملاقات داشته و درصدد انعقاد قرارداد با وی هست))۱۶ اما یک ماه بعد والی فارس کارگزار را برکنار و این طرح شکست می خورد . پس از شکست این طرح دولت انگلیس توجه خود را متوجه دو جزیره تنب بزرگ و کوچک می کند چرا که جزایر سه گانه در تنگه هرمز ( قشم و دوتنب ) اهمیت استراتژیک خاصی داشتند . یعنی برنامه ریزی اولیه انگلیس بر ادعای مالکیت اعراب در جزیره قشم متمرکز شده بود اما همانگونه که بیان شد شرایط مهیا نشد . مقارن این اتفاقات سه رویداد سبب شد که دولت انگلستان به تعجیل افتاده ((یکی اینکه تجار ایرانی تقاضا می کنند که دپوی کالاها از بندر لنگه به ابوموسی تغییر پیدا کند و نکته دوم اینکه مستر نوز و مستشار بلژیکی گمرک ایران تصمیم می گیرند که در بنادر و جزایری که از لحاظ تجاری یا مردمی قابل استفاده است . مامورین گمرکی بگذارند و براساس این تصمیم در تنب بزرگ پرچم ایران را نصب و دفتر گمرکی احداث مینمایند و نکته سوم همان شایعه رو به گسترش حضور روسها در منطقه بود)) .

پس از نصب پرچم و احداث دفتر گمرکی از جانب ایران ؛ دولت انگلیس مدعی میشود که این جزایر متعلق به شیخ شارجه است که البته دولت ایران نمی پذیرد و متعاقبا” اعلام مینماید که این جزایر همیشه ایرانی بوده و هست . این دوره همزمان با انقلاب مشروطیت و ۱۹۰۵ م بوده و طی مذاکراتی که مشیر الدوله  وزیر خارجه ایران” هاردینگ ” وزیر مختار انگلیس انجام می دهد .با فشار انگلیسی ها ایران می پذیرد که مامورین گمرکی خود را از جزایر خارج تا پس ازآن اختلافات از طریق مذاکره پیگیری شود اما به محض خروح مامورین ایرانی یک ناو انگلیسی وارد جزیره ابوموسی شده و پرچم شیخ شارجه را نصب می کند . در پاسخ اعتراض ایران کشور مذکور طی نامه های متعدد می نویسد :(( از آنجا که تاکنون جزیره تنب بزرگ و ابوموسی توسط هیچ کشوری اشغال و تصرف نشده و شیخ شارجه اولین کسی است که پرچم خود را در آنجا نصب کرده بنابراین جزایر متعلق به شیخ شارجه است .)) ((از دیدگاه انگلیسی ها وضعیت حقوقی جزایر مصداق سرزمینهای بلا صاحب است آنها در پاسخ به اعتراض ایران در رابطه با اشغال جزایر در سال ۱۹۰۴ اظهار نظر عجیبی داشته اند که مورد بررسی قرار میدهیم : ۱- ایران از حاکمیت خود بر جزایر چشم پوشی نموده است . ۲-نامه های بین ایران و شیوخ و حکام شارجه مبنا میباشد. ۳-حاکمیت ایران مشمول مرور زمان گردیده است “.)) ((اسناد موجود در وزارت خارجه انگلیس در خصوص جزایر هشت جلد کتاب با حجم ۵۰۰۰ صفحه و نیز نامه بکت –مشاور وزارت خارجه انگلیس – حاکی از اینست که انگلیس قبلا” به حاکمیت ایران بر این جزایر بصورت دو فاکتو اعتراف نموده است .)) همچنین براساس اسناد تاریخی ۶۳ ساله انگلیس حاکمیت خود را براین جزایر را پذیرفته و حتی ایران بمدت ۱۶ سال توسط حاکم بوشهر اعمال حاکمیت نموده است .

ایران در سخت ترین شرایط تاریخی خود یعنی زمان مشروطه در سال ۱۹۰۶و متعاقب آن که ایران در آستانه جنگ داخلی قرار گرفت دست از اعتراض خود برنداشت و به ادعای خود اماراتی ها جزایر مذکور بلاصاحب نبوده اند . در جواب به این استدلال و دیدگاه انگلیسی که معتقد بر چشم پوشی ایران از حاکمیت بوده باید خاطرنشان ساخت” که برای اینکه اعراض صورت پذیرد(( وجود دوعنصر ۱- عنصر مادی ( عمل دولت ) ۲- عنصر معنوی ( اراده دولت ) باید وجود داشته باشد .”)) اما ضعف یا قصور یک دولت در اعمال حاکمیت خود هیچگاه مصداق بر عدم حاکمیت نبوده است .نامه نگاری های فراوان حکایت از آن دارد که هیچ گونه اراده ای از جانب دولت ایران در خصوص اعراض وجود نداشته است در نتیجه چنین استدلالی نمی تواند مورد قبول قرار گیرد. انگلیسی ها برای به کرسی نشاندن حرف خود از وضعیت دوگانه حاکمیت خاندان قاسمی بندر لنگه بهره برده اند در حالیکه ایران حدود یک قرن تمام حاکمیت خود را از طریق خاندان مذکور اعمال میکرده است و حتی به اذعان تاریخ انگلیس خودشان تا قبل از تغییر موضع آنها چنین اعلام نموده اند که اولا” قاسمی ها ی لنگه اتباع ایرانند و ثانیا ” جزایر بخشی از تمامیت ارضی ایران می باشند و ثالثا” مالیات و خراج خود را به دولت ایران پرداخته اند اما بعدا” در یک اقدام دیپلماتیک مدعی شدند که خاندان قاسمی بندر لنگه را به نمایندگی از سوی ایران و جزایر سه گانه را به نمایندگی از سوی شیخ شارجه اداره میکردند .!!! ((امادر مورد نامه های ردو بدل شده میان دو طرف یکی از این نامه ها در مورد ورود احشام قبیله بوسمیت به جزیره تنب بزرگ برای چرا بود که با نامه اعتراضیه حاکم لنگه مواجهه شد و شیخ مقابل ( شارجه ) در جواب اعتراض ایران نامه نوشت که دیگر احشام را به جزیره مذکور نخواهد فرستاد و تعلق این جزیره را به خاندان قاسمی که از طرف ایران منصوب شده به رسمیت می شناسد . البته جالب توجه است در اقدام مشابهی که بین شارجه و دوبی بروز کرد اهالی دوبی احشام خود رابرای چرا به تنب بزرگ میفرستادند که این اقدام با اعتراض شارجه مواجه شد اما مقامات دوبی بیان نمودند که این سرزمین متعلق به هیچ کس نسیت بلکه جزیی از آبهای آزاد است . در نامه دیگری در مورخ ۱۰ فوریه ۱۸۷۳ نماینده سیاسی بریتانیا درلنگه خطاب به شیخ راس الخیمه اعلام میدارد جزیره تنب بزرگ میتواند مورد استفاده آل بوسمیت قرار گیرد و حق اعتراض در اینمورد وجود ندارد. )) حال اگر تسلط خاندان قاسمی بندر لنگه بر این جزایر را مورد استدلال قرار دهیم باید گفته شود در واقع قاسمی ها که بعد از مرگ کریم خان به این جزایر حمله کردند تابعیت ایرانی را پذیرفتند و این جزایر را از ایران اجاره کردند و یا به نمایندگی از ایران اداره میکردند . امادر مورد دیدگاه آخر انگلیسی ها که مدعی مرور زمان می باشند باید گفت ((مسئله مرور زمان در کسب سرزمین دو دکترین در مورد مرور زمان وجود دارد یکی اینکه به اعتقاد اکثر حقوقدانان انگلیسی معتقدند مرور زمان ایجاد مالکیت نمیکند دیگر اینکه به اعتقاد حقوقدانان فرانسوی مثل شارل روسو معتقد است به دوشکل میتوان از مرور زمان تبعیت کرد :

۱- دولتی که سرزمینی را از دست میدهد و اعتراض نمی کند

۲- دولتی که سرزمینی را از دست میدهد اما اعتراض میکند در اینجا تصرف سرزمین زمانی میتواند تحقق یابد که این تصرف دارای سه خصوصیت عمده باشد :

الف : موثر باشد

ب: مستمر باشد

ج: مسالمت آمیز باشد ))

درحالیکه در هیج کدام از موارد فوق خصوصا” بند ۲و ۳ در مورد اشغال جزایر ایرانی توسط انگلیس وجود نداشته برای اینکه استمرار حاکمیت کشور مذکور حتی در دوران اشغال نیز وجود نداشت در سال ۱۹۰۴ ایران برای مدتی تصدی پست گمرکی جزایر را به عهده گرفت و در طی این مدت هم پرچم کشور انگلیس را هم پایین کشید . تصرف سرزمین باید بصورت مسالمت آمیز باشد اسناد معتبر حاکی از این است که انگلیس همواره ایران را به گونه ای تهدید نطامی کرده است و این نوع تصرف یعنی تصرف عدوانی که در اکثر موارد ایران اعتراض نموده است .

ب: ادعاهای کشور امارات متحده عربی 

اماراتی ها مدعی هستند که” ((

۱- این جزایر همواره متعلق به اعراب بوده اند و برای اثبات آن بحضور و تسلط خاندان قاسمی استناد می جویند !!!

۲- پیشنهاد ایران برای اجاره یا خرید این جزایر از انگلستان

۳- پذیرش حاکمیت امارات بر این جزایر توسط کشور دوچهره انگلیس “. ))

-این ادعا نظریه ای بنام تاریخ اختلاف را مطرح میکند براساس این نظریه وضعیت سرزمین هنگام بروز اختلاف ملاک قرارداده میشود لذا باید این مسئله مورد توجه قرار گیرد که اختلاف در چه تاریخی بروز کرده است : ((از لحاظ تاریخی این منطقه را به ۴ دوره میتوان تقسیم کرد:

۱-از امپراتوری پارس در بیش از ۲۵۰۰ سال پیش تا ورود پرتغالی ها در سده ۱۶: این جزایر دارای حاکمیت بلامنازع ایران بوده است.

۲-از سال ۱۵۰۷ تاظهور خاندان قاسمی در لنگه : پرتغالی ها بیش از یک قرن در این منطقه حضور داشتند انگلیس ها برای کنترل منطقه و به بهانه سرکوب قاسمی ها در این منطقه استقرار یافتند این دوران با تضعیف پادشاهی صفویه همراه بود که باعث اشغال این منطقه توسط عربهای جنوب می شود . با ظهور نادرشاه اعراب از این منطقه رانده میشوند اما بعد از مرگ نادر در سال ۱۷۴۵ اعراب مجددا” جزایر را اشغال نمودند اما کریم خان مجدد آنها را بیرون انداخت بعد از مرگ کریم خان اعراب جسته و گریخته حملاتی نمودند اما سرانجام مجبور به فرمانبرداری از ایران شدند و خراج گذار دولت ایران شدند .

۳- استقرار قاسمی ها در راس الخیمه-شارجه و عجمان در قرن ۱۸ : قاسمی ها عمدتا” از راه دزدی امرار معاش مینمودند آنها موفق به بیرون انداختن پرتغالی ها شدند که انگلیس این امر را بهانه قرار داد تادر این منطقه برای سرکوب دزدان دریایی مستقرشود و به سرکوب قاسمی ها بپردازد طی موافقتنامه هایی که در سال ۱۸۳۵-۱۸۵۳-۱۸۹۲ منعقد گردید و انگلیسی ها موفق شدند نوعی صلح بریتانیایی را در منطقه حاکم کنند و یک نظام تحت الحمایگی را در منطقه بوجود آورد . قاسمی ها که تابعیت ایرانی کسب کرده بودند قراردادی برای اجاره این جزایر از ایران منعقد کردند و بمدت یک قرن به ایران مالیات پرداختند در این دوران شخصی بنام شیخ خلیفه بن سعید در پی هماهنگی و تبانی با انگلیسی ها علیه دولت مرکزی ایران شورشهایی بر پا کرد این امر باعث شد تا ایران تصمیم به خلع ید قاسمی ها از منطقه بگیرد و اداره آن را به یکی از فرماندهای ایرانی بدهد تا اینکه انگلیسی ها به اشغال این مناطق اقدام کردند .

۴- خلع یدقاسمی ها ازحکومت لنگه تا سال ۱۹۷۱ یعنی زمان خروج کامل انگلیس از منطقه شرق کانال سوئز)) انگلیسی ها ابتدا در سال ۱۸۹۰این منطقه را اشغال نمودند اما ایران مجدد پرچم خود را برافراشت نهایت با انعقاد یک معاهده جامع بین ایران و انگلیس مسائل فی مابین از جمله مسائل مربوط به بحرین و جزایر دیگر حل و فصل گردید و تفاهم نامه ۱۹۷۱ بین دو کشور امضا شد ولی در مورد تنبان نتیجه ای حاصل نشد ولی ایران در جزیره ابوموسی مستقر شدو عملکرد دولت ایران نیز در این دوران قابل توجه بوده است از جمله وجود اماکن دولتی و مدارس و صدور شناسنامه و .. و امارات با وجود ادعا هیچ گونه عملکردی در این اثنی نداشته است لذا این ادعای امارات نمیتواند مورد قبول قرار گیرد به عبارتی در اینجا دو موضوع را باید مورد توجه قرار داد :

  • ۱- تاریخ وقوع اختلاف که در آن لحظه باید وضعیت را ثابت نگه داشت.
  • ۲-وجود این الزام که امارات همراه با طرح عنوان تاریخی باید ثابت کند چه عملکردهایی در این جزایر را داشته باشد .

موضوع دیگری که امارات به عنوان دلیل حقوقی مطرح می کند عبارت از پیشنهاد ایران برای خرید یا اجاره جزایر تنب کوچک و بزرگ می باشد .اما امارات مدعی است که ایران در سال ۱۹۲۹ پیشنهاد خرید یا اجاره این جزایر را به انگلیس ارائه کرده است و این امر ثابت می کند که این جزایر متعلق به امارات می باشد . در آن زمان اختلاف شدیدی بین دو کشور ایران و انگلیس وجود داشت به گونه ای که انگلیس تهدید کرده بود که اگر ایران بخواهد ادعایی بر این جزایر مطرح کند انگلیسی ها جزیره سیری را به حاکم مسقط واگذار خواهند کرد . در آن دوره تیمور تاش  وزیر دربار رضا شاه برای آزمایش موضوع انگلستان اعلام داشت ایران آماده است برای مدت ۵۰ سال این جزایر را از انگلیس اجاره کند این پیشنهاد فقط شامل تنبان بود و بحث ابوموسی اصولا” در آن مطرح نبود این پیشنهاد توسط کشور مذکور و شیخ راس الخیمه پذیرفته شد اما به جایی نرسید چرا که شیخ ادعاهای عجیبی مطرح میکرد ازجمله اینکه پرچم راس الخیمه بایستی بر فراز تنبان بر افراشته باشد و ایران اجاره بها ۵۰ سال را بصورت یکجا پرداخت نماید و جالب تر اینکه نماینده ایران از نظر حقوقی نمیتواند و حق ندارد در مورد مالکیت این سرزمینها به بحث بپردازد .

همانطور که میدانیم طبق قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی فعلی در اصل ۷۸ تغییرات سرزمینی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی میباشد . و از منظر حقوق بین الملل نیز وقتی فردی خارج از حدود اختیارات خود سخن گوید هیچ آثار حقوقی بر سخنانش مترتب نیست و این با اظهارات مقامات رسمی متفاوت است . ((ادعای دیگری که اماراتی ها مطرح میکنند عدم اعتبار یاداشت تفاهم ۱۹۷۱ است آنها به ادله ای چند مدعی هستند که تفاهم نامه فوق اعتبار ندارد :

  • ۱- اینکه شیخ شارجه صلاحیت انعقاد چنین سندی را با ایران نداشته است
  • ۲- یاداشت تفاهم فوق تحت فشار نظامی ایران منعقد شده و فاقد اعتبار است
  • ۳- رویه ایران نشان داده است که این یاداشت تفاهم نقض گردیده بنابراین تعهدی برای طرف دیگر نمی ماند .))

در این خصوص میتوان پرسشهای زیر را مطرح کرد :

  • الف : آیا شارجه هنگام امضای یاداشت تفاهم در مورد ابوموسی به عنوان یک دولت موجودیت داشته یا خیر ؟
  • ب : آیا این یاداشت تفاهم میتواند به عنوان یک سند حقوقی بین المللی در نظر گرفته شود که توسط یک شیخ با ایران منعقد شده یا خیر ؟

در جواب باید گفت که کشور انگلیس در کلیه موافقت نامه ها که در جنوب با شیوخ سواحل متصالحه امضا کرده اند ( موافقت نامه های ۱۸۲۰-۱۸۳۵-۱۸۶۲-۱۸۹۲ ) همواره اعلام داشته اند که اینها در حکم معاهدات بین المللی هستند و نظام تحت الحمایگی نیز بر این موضوع صحه میگذارد . بنابراین شیخ شارجه صلاحیت انعقاد توافقنامه ۱۹۷۱ را داشته است. در سال ۱۸۹۲ که معاهده تحت الحمایگی منعقد شد این شیوخ متعهد شدند تا روابط خارجیشان را با سایر دول از طریق انگلیس تنظیم کنند و به هیچ وجه حق نداشته اند با دولت دیگر به توافقی دست یابند که مورد رضایت انگلیس نباشد . حال این سئوال پیش می آید آیا در انعقاد تفاهم نامه ۱۹۷۱ انگلیسیها رضایت داشتند ؟ پاسخ این است که آنها کاملا” در جریان بودند و توصیه به امضای این یاداشت تفاهم نمودند حتی ایران را تهدید نمودند که بایستی آن را امضا کند . پیش از این قضیه شیوخ منطقه معاهداتی را با ایران منعقد کرده بودند بارزترین آن معاهده ۱۹۶۹بود که دوسال قبل از معاهده ۱۹۷۱بسته شد وبموجب آن حدود فلات قاره بین ایران و قطر مشخص شد در حالیکه کشور مذکور در آن زمان نیز تحت الحمایگی انگلیسی ها بود . ((در خصوص اینکه آیا تفاهم نامه مذکور در زمره معاهده بین المللی است باید گفت آنچه مهم است نام سند نیست بلکه محتوای سند است رویه قضایی بین المللی صراحتا” به این اشاره دارد و نکته دیگر اینکه امارات به کرار از ایران خواسته که تفاهم نامه را امضا کند .)) اما در آن قسمت از ادعای اماراتی ها که مدعی هستند تفاهم نامه از سوی دولت ایران نقض شده و در نتیجه امارات نیز مکلف نیست که تعهد خود را حفظ کند .

پایان بخش نخست

حسین قمری (دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق عمومی )

منبع: معاونت حقوقی و امور مجلس

فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه

رفتن به نوار ابزار