تذکراتی چند به دادستانها و بازپرسها

تذکراتی چند به دادستانها و بازپرسها

با توجه دادن به اینکه نوشته حاضر در  آذرماه ۱۳۳۱ در شماره ۲۷ مجله کانون مرکز منتشر شده است.

محمود سرشار

حمایت آزادی و حقوق فردی و اجتماعی در موقع بازپرسی
دنیای کنونی در نتیجه این دو جنگ عالم سوز در مخوف‏ترین و دهشتناک‏ترین دوره تاریخ‏ افتاده و آن بحران مالی و اقتصادی است کشورهای بزرگ و کوچک جهان تمام مساعی خود را در رفع‏ این بحران بکار میبرند تا از شدت آن بکاهند زیرا آثار جنگ از خود جنگ شدیدتر بوده و عواقب‏ و نتایج آن نه فقط بوضعیت اقتصادی عالم لطمه شدید وارد آورده بلکه اوضاع صحی اخلاقی سیاسی‏ و اجتماعی کشور ما را نیز واژگون نموده است-مقررات و سازمانهائی را که بشر برای حفظ انتظامات‏ و تامین رفاه و آسایش اجتماع وضع و ایجاد نموده امروز علاوه بر اینکه نتایج مطلوبی عاید نشده‏ فایده‏ای جز تضررات هنگفتی برای افراد و جامعه نداشته و تکرار آن مستلزم ذلت و نکبت و زیان‏ مادی و معنوی مردم خواهد بود.
در هر کشوری برای جلوگیری از انقلاب و عواقب وخیم آن که دامنگیر جامعه خواهد شد ناگریزند قسمتی از اعمال و فعالیت‏های مردم را که قبلا مشروع و قانونی بوده مخل‏ انتظامات دانسته و در نتیجه وضع قوانین از آن اعمال جلوگیری کرده و یا محدویتی برای‏ آن قائل شوند.
ازدیاد جرائم و مقررات مربوطه بامور کیفری تولید تجاوزاتی به حقوق و شخصیت‏ متهمین و یا مجرمین نموده و برای اصلاح جامعه لازم است تدابیری برای جلوگیری از این‏ تجاوزات اتخاذ شود.
بین لزوم تعقیب و شخصیت بشر تعارضی وجود دارد که بایستی تعادلی‏ بین این دو قسمت برقرار گردد.
منافع جامعه موقعی دچار خطر میگردد که یکی از این اصل‏ بر دیگری ترجیح داده شود تا موقعی که محکومیت صورت قطعی پیدا نکند باب برائت برای اشخاص مفتوح خواهد بود و شخصیت آنان از هر حیث باید مورد احترام قرار گیرد.
از بازداشت موقت یا زندانی کردن اشخاص چه نتایجی عاید اجتماع خواهد شد. از بدو مشروطیت الی یومنا هذا از وضع این همه مقررات کیفری و شدت مجازات و پر کردن زندانها را از اشخاص و تاسیس دادسراهای پر عرض و طول و کثرت بازپرسها و دادیارها و محاکم جزائی چه نتایجی عائد جامعه ما شده است. آیا بهبودی در اخلاق مردم تاکنون پیدا شده آیا از تعداد جرائم کم شده است البته‏ جواب منفی است. اگر به آمار دادسراها مراجعه شود این معنی بخوبی ثابت و آشکار خواهد شد که این رویه عبث‏ بوده و جز زیان فراوان برای کشور از نظر آثار مترتبه که در موقع وضع قوانین در نظر گرفته شده است ثمره‏ای‏ نخواهد داشت.پس چه باید کرد با نتایج مطلوبه از تعقیب جرائم مانند سایر کشورهای مترتبه بدست آید.
بدیهی است که قیمت هر مملکتی مستلزم قیمت افراد آن است هر قدر افراد یک کشور ارزش داشته باشند و هر قدر سازمانهای کشور با ارزش افراد اهمیت دهند و در مقام‏ تربیت روحی و جسمی آنان برآیند بهمان اندازه بر ارزش کشور افزوده خواهد شد-بقول یکی از علمای اجتماع قیمه المملکه یتوقف علی قیمه افرادها.
قیمت هر محیط و کشوری بستگی با قیمت افراد آن محیط و کشور خواهد شد.
قوانین و مقررات افراد را اصلاح نکرده باید معایب و نقائص روحی و جسمی افراد را رفع و چاره‏جوئی نمود و در کشور ما با وضع و اجرای قوانین می‏خواهد درصدد رفع معایب برآیند و بافراد کمتر توجه و عنایت می‏شود یکی از علماء می‏گوید (اننا نعتمد علی الشرایع‏ اکثر مما یجب و علی الافراد اقل مما یجب)درست این کلام در کشور ما مصداق‏ پیدا نموده است و هیچ کشوری مانند ایران مقررات و قوانین آنرا احاطه نکرده است ولی از اصلاح‏ و تربیت روحی و جسمی اثری مشهود نمی‏گردد.
برای دفاع حقوق جامعه باید معرفت کامل به شخصیت متهم پیدا نمود زیرا ارتکاب جرم ملازمه با وضع ساختمانی دماغ و مغز بشر دارد و هر اخلال و نقصی که در دماغ افراد پیدا شود آثار آن متوجه اجتماع خواهد شد.
با وضع قوانین و اجرای صورت آن نمی‏تواند جلوگیری از جرائم نمود بلکه باید علت‏ جرم را در نظر گرفت خانوده و محیط اجتماعی آن شخص را مطالعه نمود بوسائل معاشی او نظری‏ افکند و تاثیرات محیط و تلقیناتی که باو می‏شود مورد بررسی قرار داد.
عدالت در کشور ما عدالت جرمی است این عدالت کور است همیشه بعلل ارتکاب جرم رسیدگی‏ کرده نه بجرم ارتکابی شخصیت هر فردی مبتنی بر دو اصل است یکی عقل و دیگری آزادی.
آزادی بدون عقل برای فرد و اجتماع مض است زیرا اعمال افراد عاری از عقل و خرد بر خلاف مصلحت و غرض فردی و اجتماعی بوده و مخل انتظامات عمومی نیز میباشد و نسبت باین‏ افراد سلب آزادی و بازداشت نتیجه‏ای نداشته باید به تداوی و معالجه آنان پرداخت این بازداشتها باید طوری باشد که بتواند پس از خاتمه آن خود را هم آهنگ و متناسب با زندگانی اجتماعی نمود- این عدم هم آهنگی و عدم تناسب ایجاب کرده است که آنانرا در محوطهء دور از اجتماع نگاهدارند ولی باید باصلاح و معالجه و بهداشت و تربیت روحی و جسمی آنان پرداخت تا مجددا متناسب با زندگانی اجتماعی شوند.

اجتماع شبیه بموزائیک است که از اشخاص تشکیل شده.
در هر تعقیب جرمی بازپرس باید علت آنرا کشف کند و دادستان‏ها هم بکیفیات مشدده و مخففه توجه نداشته باشد.
ساختمان بدنی و دماغی مجرم را باید در نظر گرفت و بصفات و خصائل و سوابق اجتماعی‏ و درجه رشد فکری او پی برد و آنها را از یکدیگر جدا و تفکیک نمایند.

مجرمین خطرناک.
مجرمین بزههای مهمه. مجرمین تکرار جرم. مجرمین عشق. مجرمین فقر. مجرمین جهالت. مجرمین عدم رعایت نظامات. جدا کردن مجرمین زنان از مردان.
مجرمین عادی. مجرمین غیر عادی. جدا کردن مجرمین بزرگ از کوچک.
مجرمین غیر قابل اصلاح. در امریکا و انگلستان و سوئد و نروژ و دانمارک و هلند باین اصل که کشف علت و تداوی‏ آن است اهمیت زیادی میدهند.محیط زندان و بازداشتگاهها در حکم محیط تربیتی و معالجات‏ امراض روحی و جسمی و عصبی می‏باشد یکی از دادستانهای انگلستان می‏گوید که اگر بخواهیم‏ اسقاط تکلیف کنیم و روش دیرینه را ادامه دهیم و باصلاح بزه کاران نظری نداشته باشیم در آتیه‏ نزدیکی انگلستان بصورت تیمارستانی در خواهد آمد . یکی از دادستانهای آلمانی همین اندرز را ببازپرسان داده که بعلل جرائم ارتکابی در بادی امر پی برده فورا درصدد رفع آن علل برآیند که در آتیه نظائر و اشتباه آن رخ ندهد.
هیچ معلولی بدون علت نمی‏شود و اصل علیت را باید در مورد تعقیب جرائم در نظر گرفت-زیرا تکوین و پیدایش هر امری بر این اصل استوار خواهد بود در غیر اینصورت آلمان‏ بصورت دار المجانین در آمده و ایجاد خطراتی برای نسل آینده خواهد نمود .در قوانین اسلامی افراد نابالغ و غیر رشید را که اطفال و سفها و دیوانگان هستند مرفوع القلم التکلیف میدانند زیرا قلم بتکلیف از روی اعمال و کردار آنان برداشته شده و بهمین جهت است که شرع می‏گوید رفع القلم من الصبی و المجنون.
در هر صورت باید کمک به بهداشت روحی و جسمی و رشد فکری آنان کرد تا جامعه بصورت‏ خوبی جلوه‏گر شود و نتایج نیکوی آن عاید اجتماع و مردمان جهان گردد.
سازمان اجتماعی باید طوری مجهز باشند که در نتیجه مساعی متخصصین و کارشناسان‏ روحی و جسمی و اطباء حاذق و با وسائل علمی امروزه هر متهم و بزهکاری را در معرض معاینه قرار داده و عدم رشد فکری و روحی و ضعف و عوارض و اختلالات آنرا برطرف نماید. اختلالات دماغی و ضعف آن بصورت گوناگون درآمده و برای هر دسته عنوانی قائل‏ شده‏اند که بحث‏های زیادی در اطراف هر یک از این امراض روحی و عصبی شده و بعلاج و درمان آن‏ مبادرت کرده و نتایج رضایت بخشی گرفته‏اند.
در کشور هلند محیط زندان طوری مجهز بوسائل جدید و افکار جدید و اطباء روحی و دماغی است که یکنفر از بزهکاران درجه اول را دیدم که چند فقره محکومیت سرقت و قتل داشت در محیط زندان-بنحوی تربیت و معالجه شده بود که امروز یکی از اساتید درجه اول علم اخلاق در دانشگاه میباشد و افراد زیادی زیردست او نیز تربیت شده و بمقام استادی رسیده ‏اند.

در حال حاضر کلیه نیازمندیهای اجتماعی را محیط زندان تهیه می‏کند.
وکیل دادگستری-قاضی-خلبان-مهندس-جراح-طبیب-دندانساز و سایر متخصصین‏ حرف و صنایع را زندان در کشورهای متمدنه تربیت نموده و بجامعه تحویل میدهد.
این اختلالات عصبی و دماغی بصورت گوناگونی درآمده که بذکر قسمتی از اسامی‏ این امراض می ‏پردازیم.
۱-مگالومانی یا جنون بزرگی که این افراد خود را مافوق همه‏ دانسته و برای افکار دیگران جز فکر خود ارزشی قائل نمی‏شوند.
۲-مونومانی که باصطلاح عوام ویر است اختصاص بدسته‏ای‏ از مردم دارد که فقط بیک چیز توجه کرده و سایر امور مستحیل در شیئی مورد توجه آنان میشود.
۳-کلپتومانی یا جنون درزدی که بعضی از افراد از هر طبقه و صنفی‏ مبتلی باین مرض بوده و حتی لردها و متمولترین افراد دچار این عارضه بوده و برای تسکین شکنجه و آلام روحی خود این اعمال را مرتکب میشوند.
۴-اوپیومانی یا جنون تریاک که اغلب افراد این کشور مبتلا باینمرض خانمانسوز بوده و یکعده از جرائم از قبیل بهتان و افترا و نقشه کشی از آثار اینمرض بوده و محیطی را در حال رخوت و رکود انداخته‏ اند بقول یکی از تریاکی:دود تریاک به افلاک چو پرواز کند ملک از شدت خمیازه دهان باز کند!
۵-اروتومانی با جنون عشق از افرادی تشکیل میشود که همیشه‏ حتی در سن ۸۰ و ۹۰ سالگی عاشق پیشه بوده و جز معاشرت با زنان و یا تعدد زوجات و داشتن‏ متعه‏های متعدد بچیز دیگر تمایل ندارند.
۶-توکزیکومانی با استعمال کنندگان سم -دیوانگانی هستند که‏ استعمال سموم را یکنوع تکیف و خوشی میدانند.
۷-نوزومانی جنون ناخوشی که مبتلایان باینمرض گمان میکنند همیشه ناخوش و ناسالم هستند و در خور وجود تمام امراض را احساس مینمایند.
۸-مازوشیسم  یا جنون آزار و شکنجه در موقع آمیزش با زنان و مردان و زنان هم در موقع آمیزش تا شلاق نخورند و زجر نکشند احساس خوشی نمینمایند اصغر بامیه فروش قائل اطفال بهمین مرض مبتلا بود و تا آنها را قطعه قطعه نمیکرد و سر آنها را نمیبرید و خون نمیدید نمیتوانست عمل شنیع با آنان بنماید.
۹-نمفومانی جنونی است که زنان مبتلا میشوند و میل باستمناء با خود دارند و پرده عفاف را در اولین برخورد با مرد از دست میدهند.
۱۰-لالومانی یا جنون پر گوئی این طبقه از افرادی تشکیل میشود که رابطه بین مغز و زبان آنان قطع گردیده و هر کدام بنحو استقلال برای خود کار می‏کنند اغلب پیر مردان و پیر زنان دچار این مرض شده از قوه حافظه آنان کاسته شده به قوه لافظه‏ افزوده می شود.
۱۱-مترومانی  جنونی است که زنها با میل به آمیزش پیدا میکنند و این عمل را تفخیذ و یا مساحقه گویند.
۱۲-اونی رومانی جنون خواب که اغلب اشخاص شبها خواب‏ دیده و اغلب خوابهای آنان نیز موحش می‏باشد.
۱۳-نوستومانی جنونی است که در نتیجه مسافرت و دوری از وطن و مسقط الرأس اندوه فوق العاده بانسان دست میدهد.
۱۴-نکتوفوبی یا جنون ترس از شب این طبقه در موقع شب تخیلات‏ آنان تحریک شده و ترس و وحشت از تاریکی دارند.
۱۵-هیپه مانی یا جنون غم این دیوانگان همیشه مغموم بوده و هیچوقت‏ آنانرا خندان و بشاش نمیبینند.
۱۶-دمونومانی  یا جنون جن و شیاطین و غول این افراد اگر روشن فکر باشند تمام مردم را جاسوس و فراماسون دانسته و از آنان دوری کرده و وحشت دارند و اگر تاریک و جاهل باشند تصور جن و شیطان و غول برای آنان حاصل میشود.
۱۷-سادیسم یا جنون آزار و اذیت و شکنجه که طبقات چاقو کشان و آدمکشان‏ از این افراد تشکیل میشود این افراد از طفولیت پستان مادران خود را گاز گرفته و اشخاصی را که دوست دارند و به آنان در بزرگی اظهار علاقه میکنند گاز و نیشگان گرفته و از مکیدن پوست و لبان آنها و کبود نمودن‏ لذت میبرند یا از کندن پرهای مگس و ریختن نفت روی موشها و سوزاندن این حیوانات فرح و انبساطی با آنان دست میدهد-سعدی هم اشاره باین نوع جنون نموده است.
۱۸-وامپی ریسم یا جنون اعمال منافی عفت با اموات و نعش‏ها که این افراد قبور را نبش کرده و از نزدیکی و معانقه با اموات لذت میبرند.
۱۹-بیبلیومانی یا جنون جمع‏آوری کتاب حتی از طریق سرقت‏ این افراد بدون اینکه از مندرجات کتب استفاده معنوی نمایند کتب را احتکار کرده و در کتابخانه خود برای حفظ نفس میگذارند.
۲۰-مرفینومانی یا جنون استعمال مرفین که این اشخاص‏ مرفین ببدن خود تزریق کرده و نشئاتی بزعم خود در آنان ایجاد میشود.
۲۱-پیرومانی یا جنون حریق و آتش سوزی که اغلب از بچه‏ها و حتی بزرگها مبتلا باینمرض هستند و کلیه حریق‏ها در نتیجه اعمال این قبیل اشخاص‏ صورت می‏گیرد.
۲۲-درومومانی یا جنون ولگردی که بیشتر در اطفال متمولین‏ و اغنیاء این جنون عارض شده و شب و روز بدون داشتن هدف و منظوری در پیاده‏روهای لاله‏زار و استامبول و نادری قدم میزنند و انگل و پارازیت اجتماع بوده و از دسترنج دیگران ارتزاق میکنند بدون اینکه کوچکترین بار امور اجتماعی را بر دوش بگیرند.
۲۳-دیپسومانی یا جنون شرب-این دسته از افرادی تشکیل میگردند که عمر خود را دربارها و پیاله فروشیها و میخانه‏ها گذرانیده و جز شرب مشروبات الکلی لذت دیگری‏ برای خود قائل نیستند و هستی خود و خانواده را در این راه مصرف مینمایند.
۲۴-ژرونتوفیلی یا جنون عشق به پیرمردها و پیرزنها-این‏ دیوانگان اعم از زن و مرد از زنان و مردان جوان نفرت داشته و به پیرمردها و پیرزنها عشق پیدا کرده و هستی خود را برای تحصیل هدف خود صرف مینماید.
۲۵-نارکومانی یا جنوا باستعمال ادویه مخدره از قبیل کوکائین‏ و حشیش و غیره.
۲۶-اپی لپتیک یا مصروعین که خطرناکترین تبهکارانند و در خشم‏ صرعی مرتکب جرح و قتل می‏گردند.
۲۷-هیدروفوبی یا جنون ترس از آب-این اشخاص از سوار شدن در کشتی یا رفتن در استخر و برکه‏ها ترس دارند.
۲۸-میتومانی جنون شهادت دروغ و اشاعه اکاذیب و شکایتهای‏ بیمورد و مفتریان و بهتان زنندگان که دادگستری ایران اغلب گرفتار این نوع دیوانه‏ها هستند- این دسته را از نظر پریشانی نیروی تصور دروغ‏پرداز میگویند.
۲۹-پارانویاک این افراد از اشخاص متکبر و بدگمان و سوء تعبیر کن و حسود و کینه‏توز و انقلابی و هرج و مرج طلب هستند و بهیچیک از مقررات اجتماعی‏ اطاعت نمی‏نمایند.
۳۰-سیکلوتیمی جنون ادواری که اغلب کودکان و مردان و زنان‏ جوان بدان مبتلا هستند.
۳۱-هیپرموتیف حساسها که ایندسته بکمترین چیز تحریک شده‏ و تندخو میشوند و یا قهر کرده و کدورتی در نهاد آنان پیدا میشود.
۳۲-نگاتیویسم یا منفی بافها که تمام حقایق را با منفی بافی رد کرده و شعور استدلال و مثبت عمل کردن را ندارند و همیشه میگویند همچو چیزی نیست و یا در جریان‏ است و یا بر خلاف مقررات می‏باشد.
۳۳-دزه کی لیبر جنون بداخلاقی و غیر متعادل-این طبقه توازن‏ فکری را بکمترین چیزی از دست داده و حکومت بر اعصاب و افکار خود ندارند.
۳۴-اوبسیون  یا جنون تردید و وسواس-که در هر امری تشکیل‏ کرده و حقیقت آنرا از بین میبرند.
۳۵-عدهء از افراد هستند که در نتیجه فقدان ترشح و یا ناتوانی غدد مترشحه داخلی‏ که آنرا گلاند آن‏دو کرینین  می‏گویند از قبیل غده تیروئید-کلیه‏ها-کبد-لوزلمعده-بیضه در مردان و تخمدانها در زنان و یا حالت قاعده‏گی و یائسگی مبتلا باختلال دماغی هستند که میتوان آنانرا معالجه نمود زیرا اغلب جرائم را این قبیل اشخاص مرتکب‏ میشوند که فرد برجسته آن در ایران آغا محمد خان قاجار است.
۳۶-تروماتیسم یعنی ورود جرح بقسمت‏های مختلفه مغز ایجاد اختلالات عصبی و دماغی در اشخاص نموده و آنانرا مستعد ارتکاب اغلب از بزه‏ها مینماید.
۳۷-اغلب افراد که در بدو زندگانی خود سختی و رنج کشیده و یا زیردست‏ زن پدر و یا شوهر مادر خود بزرگ شده و با آنان با خشونت و حقارت رفتار شده و محبتی از کسی‏ ندیده‏ اند مرمان بدقلب و شقی و پلید بار آمده و اغلب دچار امراض عصبی و دماغی هستند و مرتکب اقسام‏ جنایات می‏شوند.
۳۸-بستیالیته یا جنون آمیزش با حیوانات و برای همین علت است که‏ در شرع کلیم نسبت بذبیحه دستور داده شده کاملا دقت شود تا عاری از هر گونه مرض باشد چون این‏ اعمال شنیعه را چوپانان و گاوداران و شتربانان در آن زمان(دوره چوپانی)مرتکب میشدند باین جهت نسبت باین قسمت دستور داده شده که نهایت مراقبت در سلامتی حیوان و آلوده‏ نبودن بعمل آید.
۳۹-اسکاتومانی یا جنون کثافتکاری بوسیله بول و غایط و این جنون‏ اغلب در ایران در بعضی از افراد پیدا می‏شود و با اینکه شهرداری در چند نقطه شهرداری در چند نقطه شهر مستراح عمومی ساخته‏ معهذا از نظر لذتی که بآنان دست میدهد حاضر برفتن مستراح نبوده و در اطراف مستراح‏ قضای حاجت مینمایند.
۴۰-شیزومانی این جنون مخصوص کسانیست که قادر نیستند خود را با محیط هم‏آهنگ و متناسب نمایند و همیشه بر خلاف محیط و عرف و عادت رفتار مینمایند.
این جنون‏ها انواع زیادی دارد و به مدلول الجنون فنون این مقاله گنجایش شرح آن را نخواهد داشت.
وظیفه هر بازپرسی این است که پرونده امر را تحت نظر کارشناسی یعنی متخصصین امراض‏ روحی و دماغی که پسیکیاتر نامیده میشود و همچنین اطباء جسمی گذارده و تمام‏ شرائط مکانی زمانی روحی اخلاقی عاطفتی را در هنگام عمل و ارتکاب جرم در نظر گرفته و معلوم‏ نماید که آیا اراده او در ارتکاب جرم مدخلیت داشته یا تحت تاثیر عوارض و آثار امراض گوناگون‏ قرار گرفته است-تحقیقات از اقارب و بستگان متهم راجع بروحیه بیمار و طرز زندگی او سوابق‏ فامیلی و شخصی متهم از نظر روحی و جسمی تا حقیقتی کشف شود زیرا شکسپیر شاعر معروف انگلیسی‏ در کتاب هاملت خود میگوید.

دماغ انسان را اسراری است که فلسفه و عقل از تصور آن عاجز است.
امروزه با این همه ترقیات روزافزون علم باز هم کمیت بشر در این قسمت لنگ بوده و هنوز معالجه قسمتی از امراض روحی پیدا نشده و صاحب نظران در آن حیرانند زیرا این علم هنوز دوره صباوت خود را طی میکند و مجهولات زیادی باید در آینده معلوم گردد ولی با نیروی علم این‏ پرده‏های جهل و ظلمت که حاجب ماوراء است از بین رفته و این پرده ضخیم و سیاه پاره شده و با پرتو و فروغ علم و دانش بشر بحقایق تازه‏ای آشناتر خواهد شد.
اگر از دادستانها و باز پرسها سئوال نمائید آیا این عوامل و را در مورد تعقیب متهمین در نظر گرفته‏ اند؟
آیا اداره طب قانونی جز معاینه اموات و مومیائی کردن آن چه نتائجی برای‏ کشور داشته است؟
کار اداره پزشک قانونی نباید فقط صدور گواهینامه برای قضات و متهمین از نظر معذوریت کار و بازپرسی متهم و تعیین مدت معالجه مصدومین و علت فوت باشد.
اشخاص متهم بجنحه و جنایت باید مورد معاینه قرار گیرند و علت ارتکاب جرم را در آنان‏ کشف و پیدا نمایند.
آیا از زندانیات مبتلا بافیون و الکل و سایر عادیات افرادی تاکنون در معرض معالجه‏ قرار گرفته‏اند که پس از خاتمه دوره زندانی این عادت زشت از آنان برطرف شده باشد؟
آیا آمار بیسوادهای زندانی در زندان تاکنون از طرف دادستانها خواسته شده است ؟
آیا دادستانها با داشتن این همه نگهبان و بازرس و دادیار و باز پرس کسی را مامور کرده‏اند که باین افراد خواندن و نوشتن را یاد دهند که پس از خاتمه محکومیت باسواد از زندان بیرون آیند؟
آیا یک داستان تاکنون بزندان رفته که قوانین جزائی را در ضمن کنفرانس بازبان ساده‏ برای زندانیها تشریح نماید که بوظائف خود و قوانین موضوعه آشنا شوند ؟

در کشورهائیکه در سر لوحه قوانین آن ذکر شده است که جهل به قانون‏ رافع مسئول نیست سرزمینی است که قوانین آن کشور قرن‏ها بر اعمال مردم‏ حکومت کرده و تمام باسواد هستند نه اینکه مانند لباس زیر قوانین را هر روز تغییر دهند که حتی دادرسان و مستشاران دیوان کشور از دانستن آن عاجز باشند تاکنون‏ جز اسقاط تکلیف عمل دیگری انجام داده نشده و بر بدبختی‏ها و آلام اجتماعی‏ روز بروز افزوده شده است.
زندان باید در حکم مدرسه باشد که تعلیم و تربیت صحیح طوری در آنجا عمل شود که پس‏ از ختم دوره محکومیت یکفرد صالح از حیث روح و جسم تحویل جامعه داده شود.تا اعمال و رفتارش‏ موزون و هم‏آهنگ با اجتماع باشد نه اینکه فردی اگر منزه یا جزئی فساد اخلاق داشته باشد در محیط زندان فاسد و تبهکارتر گردیده و دیگران را هم بهمان عملیات شرم‏آور و سوء اخلاق خود مبتلا سازد.
انصافا از دادستانها میپرسم که باین موضوع قدری تعمق نموده و وجدان خود را حکم قرار دهند چه ترازنامهء در این دوره مشروطیت برای اجتماع ما تهیه کرده‏اند و با مراجعه بآن ترازنامه‏ آیا جز ورشکستگی اخلاقی چیز دیگری عاید این کشور شده است یا خیر؟
تاثیر زندان بعوض اینکه موجب استقرار امنیت و جلوگیری از اختلالات شود ناامنی و عدم انتظامات و فساد اخلاق در جامعه ایجاده کرده که اگر اندک مدتی بگذرد جامعه ما در اثر غفلت‏ و بی‏ مبالاتی و اسقاط تکلیف قابل زیست و ادامه زندگانی برای افراد مهذب نبوده و از خرد و کلان‏ مستحیل در این فساد خواهند شد که آثارش کاملا ظاهر و هویدا است.
بر وزراء دادگستری و دادستانها فرض و حتم است که در قبال این همه کارکنان زندانی برای‏ خواندن و نوشتن و با بالا بردن سطح تعلیمات حرفه‏ای در داخل زندانها که اغلب عدهء آنان از پیشه‏وران و ارباب صنایع ترکیب میشود چند نفر آموزگار و صنعتگر گماشته و بهر کس در حدود استعدادش خواندن و نوشتن تعلیمات حرفه‏ای بدهند تا پس از فراغت از زندان لااقل شغل و حرفه‏ خود را بنحو اکمل یاد گرفته و کمل بدستگاه تولیدی کشور و رفع سایر نیازمندیهای اجتماع بنماید و چند نفر هم ازم تخصصین داخلی امراض دماغی و عصبی و متخصصین خارجی مخصوصا آلمانی و اتریشی‏ که عده‏شان زیاد است و با پول کم میتوان از معلوماتشان استفاده نمود استخدام کرده که هم در دانشگاه از معلومات نظری عملی آنان افرادی تربیت شوند و هم در اداره پزشک قانونی و زندان‏ در قسمت بهداشت روحی و جسمی و معالجه اختلالات دماغی و عصبی افراد برآیند.
کار زندانی‏ها باید بر طبق شرایط موقعیت محل و بر طبق استعداد و معلومات فنی او انجام گردد و شرایط بهداشت کار و غذای زندانی نیز کاملا تأمین گردیده و کار او نباید با کار آزاد اختلاقی داشته و تمام بیمه‏های متعلقه‏ بکار درباره او نیز اجراء گردد و دوره فراغت و بیکاری زندانی نیز بسرگرمی‏ و تفریحات گوناگون مشروع و ورزش‏های بدنی و تماشای فیلمهای علمی و اخلاقی و بهداشتی کار مصرف گردد.

حمایت آزادی
دادستانها و بازپرسها همانطوریکه قبلا عرض کردم از نظر اینکه باب برائت برای افراد تا صدور حکم قطعی مفتوح است نباید آنانرا با نظر استحقار و استخفاف نگاه کرده و اغلب در احضاریه‏ها و اخطاریه‏ها نام آنان را بزشتی و حقارت که حکایت از خصومت کینه توزی و انتقام‏ است فدا نماید مانند حسن یا حسین یا ابو القاسم و غیره و یا لباس مخصوص راه راه بافراد متهم پوشانیده(همانطور که تجار اروپائی پارچه ره راه را برای آسیائی و افریقائیها تهیه کرده که در اجتماعات بشری به آنان بنظر بزهکار نگاه کنند و آنها را بی‏جهت از اجتماع دور کرده و بنظر پستی بآنان نگریسته که جز تضعیف نیروی اخلاقی‏ آنان ثمره‏ای نخواهد داشت-این نوع رفتار و سلب آزادی و عملیات ناهنجار متصدیان زندان با آنان‏ و گسیختن رشته و بند و علائق و بستگی‏هائی که آنانرا با اجتماع پیوند میکند و جدا نمودن آنان از مردمان خوب و شرافتمند و لطمه بحیثیات و شئون و اعتبارات مردم زدن و عدم رعایت نکاتی را که‏ مقنن در مورد باز پرسی از قبیل شغل-خانواده-سوابق شخصی-معلومات-ملیت-مذهب و سنن‏ اشاره نموده است و با سایر حرکات ناپسند که از ذکر آن خودداری میشود که ثمره‏ای برای اجتماع‏ نداشته و افراد را پست و زبون نموده و ضررهای غیر قابل جبران بجسم و روح آنان وارد کرده و و تحویل جامعه ما خواهد داد.

هر نوع شکنجه که شایسته قرون وسطائی است باید از بین برود.
مواد مخدره و خواب آور از قبیل پنتوتال و اسکوپولامین‏  که در بدن متهم تزریق میکنند که مکنونات روحی و قلبی خود را بدون اراده‏ بیان نماید شایسته مقام انسانیت نبوده و متناسب بادوره توحش میباشد و امروز دنیا با عمل نارکوآنالیز که تزریقات همین ادویه و یا دادن مواد خواب‏آور از قبیل ورونال لومینال‏ و گاردنال lست سخت مبارزه مینماید.
اثبات هر امر و دعوائی بعهده شاکی خصوصی است نه متهم شاکی‏ و مدعی خصوصی باید در جمع ‏آوری دلائل برای تعقیب امری کوشش نماید بار استدلال بعهده تعقیب کننده میباشد متهم مجبور به اظهار حقیقت نیست‏ و حتی میتواند از دادن جواب خودداری نماید.
سرما-گرما-بیخوابی-دستبند قپانی-تزریق آب جوش-زندانی نمودن متهم را در محل کثیف و مرطوب و عفن منافی شخصیت انسان میباشد.
بازداشت نباید بمنظور اقرار صورت گیرد و در قوانین موضوعه ما چنین امری‏ تجویز نشده.

وظایف پلیس هم باید از وظایف بازپرس تفکیک شود.
پلیس برای مشاهده و تنظیم صورت مجلس است قضاوت پرونده کار قوه قضائیه میباشد پلیس باید بر طبق دستور اوامر دادستان و بازپرس و قضات انجام وظیفه نماید.
در قوانین جزائی تمام دنیا و حتی کشور ما بقدری بشخصیت افراد و حیثیت آنان احترام‏ قائل شده‏اند که کسی را بدون جهت نمیتوان احضار یا جلب نمود پس باید بازپرس‏ها و دادستان‏ها طوری عمل نمایند که عملیات بازپرسی با احترام و شخصیت متهم متناسب باشد.
در هر حال روی اوهام و تخیلات نباید با مقدرات اشخاص بازی کرد اعمال کینه‏ورزی و حسادت و جاه‏طلبی و خودخواهی و غرایز و شهوات‏ نفسانی را در حقوق مردم باید کنار گذاشت زیرا اینگونه اعمال حجابی‏ ضخیم در مقابل فهم و عقل بشری قرار داده و آنان را از جاده عفاف و حقیقت‏ منحرف مینماید.
هر قدر دادستان‏ها و بازپرس‏ها دارای شخصیت بارزی باشند شخصیت‏ آنان موجب حمایت حقوق فردی و اجتماعی خواهد بود که بالنتیجه به‏ شخصیت افراد اهمیت داده و ثمره آن عاید اجتماع خواهد شد.
مصالح شخصیت در هر فردی وجود دارد بر دادستانها و بازپرسها و قضات ست که این‏ مصالح را از دست اشخاص نگرفته بکله بر طبق اصول پسی کانالیز فورمول ترکیبی‏ آنرا بدست افراد داده تا در نتیجه ترکیب آن مواد از شخصیت خود استفاده کرده و بر ارزش جامعه‏ و کشور خود بیفزاید.

بعقیده اینجانب برای اصلاح تمام این معایب و رفع نواقص موجود دستگاه پلیس و ژاندارمری باید در قسمت فضائی آن تحت نظر مستقیم دادستانها بوده و قسمت اداری آن که مراقب در حفظ انتظامات و امنیت عمومی است تحت نظر دستگاه اداری وزارت دادگستری اداره ود والا انضمام‏ این دو اداره به وزارت کشور و ارتش و عدم توجه بوظائف قضائی خود نتائجی برای کشور نداشته و خللی هم در امور قضائی ایجاد خواهد نمود.
در هر حال مردم را باید از خشونت پلیس و عملیات ناهنجار ژاندارم نجات داد و بر دادستان‏ و بارپرسان است که حکایت از آزادی افراد نموده و بشخصیت آنان که حافظ پایه و اساس قومیت و ملیت است اهمیت داده و با کمال نرمی و دلسوزی درصدد رفع نواقص و نقائص روحی و جسمی مردم بر آیند و مفاد این آیه شریفه را(آیه ۱۵۳ از سورهء از آل عمران)که خداوند برسول خود جهت اجرای ماموریتی که‏ اصلاح مردم است امر فرموده در نظر بگیرند.« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا تقضوا من حولک.» – ای پیغمبر از طریق ملایمت و نرمی که رحمت خدا است با مردم رفتار کن و اگر تندخوئی‏ و خشونت کردی از دور تو مردم پراکنده خواهند شد.
هر آن رایض که توسن را کندرام‏ کند آهستگی با کره خام
به تندی توسن از سر تند گردد و گر کندی نمائی کند گردد
چنانچه رام ساختن تو سنان بی‏ عنان بی‏ملاحظه تازیانه امر بمعروف و نهی‏از منکر عملی‏ نخواهد شد لازم است مردم را بر طبق مفاد این آیه شریفه با حکمت و اندرزهای نیکو بوظائف خود آشنا نموده و بنحوخوشی با آنان رفتار و مجادله نمایند تا نتایج مطلوبه بدست آورده شود که عین آیه‏ ذیلا درج میشود.
(ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظهء الحسنه و جادلهم‏ با التی هی احسن)

دل گفت مرا علم لدنی هوس است‏ تعلیمم کن گرت بدان دست رس است
گفتم که الف گفت دگر گفتم هیچ‏ در خانه اگر کس است یک حرف بس است

در خاتمه توفیق اولیاء امور و دادستانها و بازپرسها را در اجراء این امر مهم از خداوند مسئلت مینمایم.

مجله کانون وکلاء مرکز- شماره ۲۷

فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه