ضمان معاوضی در حقوق داخلی ( ماده ۳۸۷ قانون مدنی )

ضمان معاوضی در حقوق داخلی ( ماده ۳۸۷ قانون مدنی )

تاملی در ماده ۳۸۷ قانون مدنی ایران و  بررسی تحلیلی ضمان معاوضی در حقوق داخلی و کنوانسیون بیع بین الملی۱۹۸۰

طرح مساله

زمانی که طرفین معامله عقد بیعی را منعقد می کنند ، به محض تحقق این عقد ، ثمن و مثمن به ترتیب از مالکیت بایع و مشتری خارج و به طرف دیگر منتقل می شود ، با این مالکیت و طبق قواعد عمومی معاملات چون که هر مالکی در اموال و املاک خود حق هر گونه تصرف و انتفاع را دارد پس به طریق اولی خسارت و تلف عین و منفعت مال هم بر عهده خودش خواهد بود اما می دانیم که طبق قاعده مشهور فقهی “کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه” (۱)تلف مبیع قبل از تسلیم بر عهده بایع خواهد بود و حتی اگر مشتری ثمن را به بایع تسلیم داده ، حق استرداد آن را خواهد داشت ، در نگاه اول به این قاعده به ظاهر این حکم با تملیکی بودن عقد بیع سازگار نیست، دلیل امر هم معلوم است زیرا لازمه تملیک انتقال ضمان معاوضی مبیع به مالک و عدم مسوولیت بایع است، حال چگونه می توان تملیکی بودن عقد بیع را با قاعده مشهور ضمان معاوضی جمع کرد؟ مشهور فقها در توجیه قاعده می گویند که عقد بیع لحظه ای قبل از تلف منفسخ می گردد و مالکیت کالا یا مبیع مجددا به بایع منتقل می شود خوب این نظر از آن جهت که زمانی ثمن و مثمن معامله (عوضین) باقی است و هنوز دچار تلف نشده است و امکان تسیلم آن وجود دارد و طرفین می توانند عوضین را مبادله نمایند، درست به نظر می رسد در اینجا عقد از کمال صحت بر خوردار است اما در مواقعی که یکی از عوضین تلف شود و به طریق اولی امکان تسلیم آن هم از بین رود و وجود نداشته باشد ، در اینجا بیع منفسخ خواهد شد و مثمن به مالک اصلی آن که همان بایع است بر می گردد.لذا با منفسخ شدن عقد بیع رابطه حقوقی که بین بایع و مشتری بوده نیز از بین خواهد رفت و همانطوری که بایع توانایی تسلیم مبیع را ندارد به طریق اولی مشتری نیز تعهدی نسبت به پرداخت ثمن معامله نخواهد داشت ، لذا این استدلال تعارض موجود را رفع می کند در واقع با انفساخ عقد عوضین به مالک قبلی باز گشت داده می شود پس در نتیجه تلف کالا یا مبیع در ملک مالک خود روی داده و ضمانی بر مشتری نخواهد بود،لذا آنگونه که بعضی از حقوقدانان می فرمایند ،در عقد بیع و عقود معاوضی تعهد طرفینی است و هر یک از دو عوض حیات حقوقی و نفوذ خود را از دیگری می گیرد،بنابراین چنانچه یکی از دو، تلف شود تعهد به پرداخت دیگری نیز از بین خواهد رفت .کسی که از عوض محروم شده است از دادن معوض معاف می گردد و لذا تلف مبیع در اثر حادثه قهری بر فروشنده تحمیل می شود ،اجرای این قاعده اختصاص به عقد بیع ندارد بلکه در تمام عقود معاوضی قابل اجراست ؛زیرا تلف یکی از دو عوض موجب از بین رفتن تعهد به تسلیم عوض مقابل به طور قهری می شود(۲)

بنابراین می توان گفت که ما قبول داریم بیع موجب تملیک و به تبع آن موجب انتقال ضمان معاوضی است،اما در عقود معاوضی صرف انتقال یافتن مال هدف اصلی نیست بلکه رسیدن به آن هدف نهایی در معامله است و لذا با تلف یکی از عوضین  تعهد مقابل نیز ساقط خواهد شد ، در واقع با از بین رفتن یکی از عوضین ،موضوع آن نیز از بین می رود لذا بقای آن منوط بر بقای موضوع عوضین است ،در واقع با از بین رفتن موضوع عقد می توان گفت که عقد هم منفسخ خواهد شد.(۳).

در این مقاله ما بر آن هستیم تا قاعده ضمان معاوضی(تلف مبیع قبل از تسلیم) ، اثر آن و شرایط آن را در حقوق داخلی(ماده ۳۸۷ قانون مدنی)،متون فقهی و کنوانسیون بیع بین المللی ۱۹۸۰ را بررسی کنیم لذا این مقاله از سه گفتار تشکیل شده که گفتار اول از دو قسمت تشکیل شده است ، گفتار دوم از هفت بند که از چند قسمت به موضوع پرداخته شده است و در آخر ، در گفتار سوم که متشکل از سه بند است که تلف کالا قبل از تسلیم (یا ضمان معاوضی)و انتقال این ضمان را در کنوانسیون بیع بین المللی کالا(۱۹۸۰) بررسی خواهیم کرد.

گفتار اول) تسلیم

الف) تعریف تسلیم

تسلیم از ریشه سلم بر وزن تفعیل می باشددر کتب لغت با معنای اقباض و تحویل دادن آمده است،برخی از حقوقدانان در تعریف تسلیم آورده اند ؛ تسلیم در عقد معوض عبارت است از اینکه یکی از طرفین دیگری را بر مالی که به او منتقل کرده است مستولی سازد و بعبارت دیگر تسلیم عبارت است از تمکین طرف از تصرف یا قرار دادن مورد معامله تحت اختیار طرف که مرادف آن اقباض است(۴)،همچنین حقوقدان دیگری در تعریف این عبارت می فرماید؛تسلیم یعنی در اختیار نهادن مبیع تحت اختیار مشتری به نحوی که هیچ گونه مزاحمت و ممانعتی از طرف بایع یا دیگران برای انحاء تصرفات و انتفاعات مشتری در مبیع نباشد(۵)، همچنین تسلیم  عبارت است از تحویل دادن معقود علیه در عقود معوض به منتقل الیه(۶) ، قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران در ماده ۳۶۷ تسلیم را اینگونه تعریف کرده است ؛ تسلیم عبارت است از دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انحاء تصرفات و انتفاعات باشد ؛ و قبض عبارت است از استیلاء مشتری بر مبیع.

با مداقه در این ماده نتیجه ای که به دست می آید این است ، برای اینکه تسلیم و تحویل حاصل شود اولا؛ باید مثمن یا مبیع مورد عقد  در اختیار منتقل الیه یا مشتری واقع گردد،ثانیا؛ تسلیم طوری باشد که منتقل الیه متمکن از انحاء تصرفات شود یعنی اینکه بایع باید در تسلیم اوضاع و احوالی را ایجاد کند که غایت اصلی منتقل الیه ایجاد شود.

ب) فایده تسلیم

طرفین معامله زمانی که دست به انعقاد قراردادی می زنند  با اندیشه دستیابی به مالی است که در نظر خود دارنند، در این میان هرکدام از طرفین قصد دارنند که به هدف اصلی خود برسند هدفی اصلی طرفین رسیدن به مال است ، لذا در عقد بیع که یکی از عقود معوض است بدست آوردن مال مورد نظر رجحان دارد، اما در این عقد اگر تسلیم حاصل نشود مثلا مشتری از اندیشه ای که دنبال آن است بی نیاز نخواهد شد همانطوری که بیشتر فقها هدف اصلی بیع را تسلیم می دانند(المراد بالبیع ، اعطا المثمن و اخذ الثمن ) همچنان که هدف واقعی از خرید و فروش این نیست که خریدار در عالم اعتبار مالک مبیع شود و فروشنده مالک ثمن . مالکیت وسیله بهره برداری از مالی است که به خاطر رسیدن به آن معامله انجام می شود (۷).بنابراین نهاد حقوقی تسلیم آنقدر در بین طرفین اهمیت دارد که بدون آن می توان گفت که طرفین به اندیشه و علتی که باعث بوجود آمدن انعقاد قرارداد شده نرسیده و نظر آنها را بر آورده نکرده است.

گفتار دوم)بررسی ضمان معاوضی در حقوق داخلی

بند اول)تعریف قاعده ضمان معاوضی

در عقد بیع به مجرد تحقق بیع ، خریدار مالک مبیع و فروشنده مالک ثمن می شود ؛ اما طبق قاعده مشهور تلف مبیع قبل از قبض  هرگاه بعد از عقد و قبل از تسلیم کالا به مشتری مثمن یا مبیع نزد فروشنده یا بایع تلف شود ،تلف از مال بایع خواهد بود لذا تلف از مال مشتری به حساب نمی آید هر چند که از زمان وقوع عقد بیع، مالک مثمن یا مبیع شناخته می شود ، قواعد عمومی معاملات اقتضاء دارد که مبیع تلف شده از مال خریدار باشد و خسارت مال تلف شده هم به عهده وی باشد چون که تلف هر مال در ملک مالکش انجام می گیرد و در اثر بیع ، مبیع به ملک خریدار منتقل شده است  ولی با این حال قاعده ،کالای تلف شده را از مال و ملک بایع می داندکه ما در بندهای بعدی حکم قاعده را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

بنددوم) بررسی حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی

در حقوق ایران عقد بیع یکی از عقود تملیکی است، بیشتر حقوقدانان در تعریف عقد تملیکی گفته اند ؛ عقد تملیکی عقدی است که موجب انتقال مالکیت از یک طرف به طرف دیگر می شود اما در مقابل برخی از حقوقدانان این تعریف را کامل ندانسته و خود به تاسیس تعریفی به قرار ذیل دست زده اند: عقد تملیکی عقدی است که موجب ایجاد و یا انتقال حق عینی می گردد و با توجه به این عقد عقد تملیکی را به دو دسته تقسیم کرده اند ۱-عقد تملیکی موجد حق عینی: در قانون مدنی چهار عقد وجود دارد که اثر اصلی آنها ایجاد حق عینی برای طرف قرارداد می باشد.این چهار عقد عبارتند از : عقد موجد حق انتفاع،عقد وقف،عقدموجدحق ارتفاق و عقد رهن ۲-عقد تملیکی ناقل حق عینی:با بررسی قراردادهای موجود در قانون مدنی به نظر می رسد که در تمامی عقودی که موجب انتقال حق عینی می شود حق مالکیت،موضوع عقد می باشد این قراردادها عبارتند از :بیع،معاوضه،اجاره،قرض،هبه،وصیت تملیکی(۸).عقد بیع به موجب ماده۳۳۸ قانون مدنی عقدی تملیکی و معوض است،بنابراین طبق بند اول ماده ۳۶۲ قانون مدنی با تحقق عقد بیع ملکیت مبیع به خریدار و ملکیت ثمن به فروشنده منتقل می شود. و همچنین به استناد بند سوم و چهارم همین ماده عقد بیع بایع را به تسلیم مبیع و مشتری را به تادیه ثمن ملزم می کند، این عمل حقوقی مشهور به قبض و اقباض است و همچنین عبارت تسلیم نیز مفید همین معنا را دارد، حال می خواهیم بررسی کنیم که آیا قبض شرط صحت عقد بیع است یا نه؟قبض در عقد بیع تکلیفی است که ناشی از عقد بیع است که بعد از تحقق عقد به وجود می آید بنابراین نهاد قبض هیچ تاثیری در ایجاد و تحقق عقد بیع ندارد،اما در مقابل، قبض شرط صحت بعضی از عقود است که عبارتند از:

۱- وقف؛ وقف بدون قبض تحقق پیدا نمی کند چنانکه در ماده ۵۹ قانون مدنی مقرر گردیده است: اگر واقف عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمی شود و هر وقت به قبض داد وقف تحقق پیدا می کند و همچنین ماده ۶۱ قانون مدنی مقرر می دارد : وقف بعد از وقوع آن به نحو صحت و حصول قبض لازم است و واقف نمی تواند از آن رجوع کند…

۲- حبس در حکم وقف است و مطابق ماده ۴۷ قانون مدنی در حبس اعم از عمری و غیره قبض شرط صحت است

۳-هبه؛ ماده ۷۹۸ قانون مدنی مقرر می دارد : هبه واقع نمی شود مگر با قبول و قبض متهب اعم از اینکه مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ندارد.پس هبه نیز خواه معوض یا غیر معوض باشد قبض شرط اساسی آن می باشد

۴-رهن : ماده ۷۷۲ قانون مدنی مقرر می دارد؛ مال مرهون باید به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین می گردد داده شود،ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست

۵-قرض: در قانون مدنی تصریحی به شرط بودن قبض در قرض نشده و در مقام تعریف قرض در ماده ۶۴۸ به جای دادن مال تعبیر به تملیک شده  و در موارد دیگر نیز ذکری از آن نشده است و این ناشی از عدم تنبه قانونگذار و قصور در تعبیر بوده  و یا از جهت وضوح ،تعرضی به آن نشده و گرنه مسئله توقف حصول ملک در مورد قرض به قبض اتفاقی بوده و در آن حرفی نیست حتی بعضی تصرف مقترض را نیز بر آن اضافه کرده اند(۹) اما در مقابل جناب دکتر کاتوزیان قرض را رضایی می داند و می فرمایند دلیلی بر این که قبض شرط صحت آن باشد در قوانین وجود ندارد(۱۰)

۶-بیع صرف؛ ماده ۳۶۴ قانون مدنی مقرر می دارد : در بیع خیاری،مالکیت از حین عقد بیع است نه از تاریخ انقضای خیار و در بیعی که قبض شرط صحت است (مثل بیع صرف) ، انتقال از حین حصول شرط است نه از حین وقوع بیع.

پس با مطالعه مواد قانون مدنی به خوبی پی می بریم که در عقد بیع قبض شرط صحت و یا شرط اساسی تحقق آن نیست. علت اینکه وارد بحث قبض شدیم این بود که قسمت آخر ماده ۳۸۷ قانون مدنی را بررسی کنیم که اشاره به قبض حکمی دارد ، تسلیم مبیع انواعی دارد که عبارتند از :

الف-تسلیم عملی:دادن مبیع به تصرف مشتری به نحوی که متمکن از انجام تصرفات و انتفاعات باشد

ب-تسلیم حکمی که به هشت قسمت تقسیم می شود:۱-تلف مبیع توسط مشتری قبل از قبض(مبیع عین معین است)۲-ابقاءید بایع بر مبیع بوسیله مشتری تحت عنوان اجاره-عاریه بدون اینکه بایع تخلیه کند(مبیع عین معین است)۳-تهاتر(در مبیع کلی)۴-ضمان نقل ذمه به ذمه(در مبیع کلی)۵-حواله(اگر مبیع کلی باشد)۶-تبدیل تعهد(مبیع عین معین و کلی)۷-ابراء(مبیع کلی)۸-مالکیت ما فی الذمه(مبیع کلی)(۱۱) .

پس قسمت آخر ماده ۳۸۷ قانون مدنی که مقرر می دارد:…مگر اینکه بایع برای تسلیم به حاکم یا قائم مقام او رجوع نموده باشد و… انصراف به تسلیم حکمی دارد که طبق این حکم ضمان از بایع به مشتری منتقل می شود.

بنابراین با وجود این که در حقوق ایران عقد بیع تملیکی است ولی اگر مبیع پیش از تسلیم به خریدار در اثر قوه قهریه و یا حادثه ای تلف شود تلف از آن فروشنده است و وی باید ثمنی که در برابر مال تلف شده یا مثمن گرفته به خریدار پس دهد این مسولیت تلف در حقوق ایران تحت عنوان ضمان معاوضی مشهور است ما در بند بعدی می خواهیم به بررسی حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی بپردازیم که آیا این انفساخ نتیجه تراضی و از آثار معاوضه است یا حکمی خلاف قاعده؟

بند سوم)حکم ماده ۳۸۷قانون مدنی موافق یا مخالف قواعد کلی حقوقی؟

آیا ماده ۳۸۷ ناشی از اراده مشترک طرفین و در زمره قواعد کلی معاملات است یا حکمی استثنایی است؟ در این مورد اختلاف نظر شدیدی بین حقوقدانان مطرح است:

الف)  برخی از حقوقدانان حکم این ماده را موافق قاعد می دانند زیرا مشتری از آن جهت اقدام به تادیه ثمن یا تعهد به تادیه آن می کند که علاوه بر مالک شدن مبیع ، آن را به تصرف خود درآورد و در صورتی که قبل از تسلیم تلف شود خریدار هرگز به منظور اصلی خود نمی رسد پس ورود خسارت تلف به بایع با قواعد حقوقی مطابقت دارد، لذا اگر ما این نظر را تایید کنیم باید حکم ماده را به عقود معاوضی دیگر هم مخصوصا عقد اجاره، قرض،صلح،تلف ثمن پیش از قبض، نیز تسری دهیم و مختص به مبیع و عقد بیع ندانیم.از میان حقوقدانان جناب دکتر کاتوزیان این نظر را قبول دارنند و حکم ماده ۳۸۷ را موافق قاعده و نتیجه تراضی و از آثار معاوضه می دانند بنابراین حضرت دکتر کاتوزیان حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی را در مورد تلف ثمن پیش از قبض نیز قابل اجراء میدانند و به هر عقد تملیکی و معاوضی نیز سرایت می دهندو همچنین تراضی بر خلاف حکم ماده را هم نافذ می دانند.(۱۲)

ب)برخی از حقوقدانان هم حکم ماده ۳۸۷را مخالف قاعده می دانند چون که با تشکیل عقد بیع ، مبیع به مالکیت خریدار در می آید و در صورتی که تلف شود ، خسارت آن باید به مالک آن وارد و تحمیل شود و منافع و نمائات آن از آن مالک یعنی خریدار خواهد بود ، با تحقق مالکیت عقد بیع صحیحا واقع شده است پس طبق قاعده نباید تلف باعث منفسخ شدن بیع گردد پس این حکم خلاف قاعده می باشد بنابراین اگر این نظر را قبول کنیم حکم ماده در مورد عقد بیع آن هم فقط نسبت به تلف مبیع قابلیت اجرا را دارد و در مورد ثمن و سایر معاوضات قابلیت اجرا را نخواهد داشت. از میان حقوقدانان استاد محترم جناب دکتر شهیدی (۱۳) دکتر امامی(۱۴) و مصطفی عدل(۱۵) این نظر را قبول دارنند.

بند چهارم)بررسی شرایط اعمال حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی

برای اینکه حکم ماده ۳۸۷ به بوته عمل برسد شرایطی باید فراهم شود لذا در این بند به بررسی و تحقیق در این مورد می پردازیم.

۱-مبیع باید در هنگام تلف عین معین و یا کلی در معین باشد؛ این موضوع در ماده ۳۸۷ ق.م. اشاره نشده است ولی می دانیم که در فقه بر شخصی بودن مبیع و لزوم آن تصریح شده است و لذا اگر مبیع کلی باشد خریدار طلبکار است و اگر فردی که در اختیار فروشنده است تلف شود وی موظف است که فرد دیگری را تسلیم خریدار کند و حتی اگر  تمام مثمن کلی از بین برود چون پیش از تعیین مبیع تملیک انجام نشده عقد بیع از ابتدا باطل است و موردی برای انفساخ عقد و اجرای حکم ماده باقی نمی ماند.

۲-تلف مبیع قبل از تسلیم به خریدار باشد؛همانطوری که گفته شد ضمان معاوضی با تسلیم و قبض  مثمن به خریدار منتقل می شود ، لذا  اگر مثمن به خریدار تسلیم شود تلف از آن خریدار است و عقد منفسخ نخواهد شد دلیل این امر علاوه بر ضمان معاوضی ، اجرای تعهد توسط بایع و تسلیم آن می باشد اما این حکم کلی نیست و قانونگذار در زمانی که خیارات مجلس ، حیوان و شرط مختص به مشتری باشد و تنها خریدار از این خیارات استفاده نماید باز حکم ماده  ۳۸۷ قابل  اجرا می داند.

۳-تلف بر اثر قوه قهریه یا حادثه خارجی و بدون تقصیر بایع حاصل شده باشد؛ پس زمانی حکم ماده قابلیت اجرا را دارد که تلف قهری باشد و در غیر اینصورت حکم ماده اجرا نخواهد شد. در این بند چند حالت متصور می شود که به آنها اشاره می کنیم؛

الف)اگر تلف بر اثر تقصیر بایع باشد عقد بیع منفسخ نخواهد شد بلکه بایع مکلف است که طبق قاعده اتلاف و تسبیب ، بدل مال تلف شده را ، اگر مثلی باشد از مثل و اگر قیمی باشد از قیمت آن به خریدار تسلیم نماید.دکتر کاتوزیان هم با عبارت خیلی خوبی به این مورد اشاره دارنند که  این ماده ناظر به تلف مبیع است نه اتلاف آن.(۱۶)

ب)اگر تلف مبیع بوسیله خریدار باشد ، عقد صحیح است و مشتری هیچ حقی بر بایع از باب تلف مثمن ندارد و باید ثمن مبیع را به بایع برگرداند،ماده ۳۸۹ ق.م. مقرر میدارد؛ اگر در مورد دو ماده فوق تلف شدن مبیع یا نقص آن ناشی از عمل مشتری باشد،مشتری حقی بر بایع ندارد و باید ثمن را تادیه کند.(در واقع این اتلاف به منزله قبض خواهد بود، که در فقه تحت عنوان قاعده اقدام مشهور است).

ج)اگر تلف ، توسط شخص ثالثی انجام شود عقد منفسخ نخواهد شد لذا شخص ثالث ، در برابر خریدار ،مسئول رد بدل آن مبیع خواهد بود(۱۷)

بند پنجم)آیا حکم ماده ۳۸۷ ق.م. ناظر بر نقص و عیب هم است

الف)نقص مبیع قبل از تسلیم:

در صورتی که مثمن ، قبل از تسلیم،ناقص شود ، برطبق ماده ۳۸۸ قانون مدنی،بیع منفسخ نخواهد شد بلکه مشتری می تواند معامله را فسخ کند. ماده ۳۸۸ قانون مدنی مقرر می دارد: اگر قبل از تسلیم در مبیع نقصی حاصل شود مشتری حق خواهد داشت که معامله را فسخ نماید. در معنی نقص باید گفت که ، نقص عبارت است از تلف شدن جزء ، مانند اینکه من ماشینی را مورد معامله قرار داده ام ولی قبل از تسلیم متوجه می شوم که چراغ های ماشین مفقود شده و یا سیستم ترمز خودرو دچار خرابی شود در اینصورت مشتری می تواند معامله را فسخ کند زیرا طبق قاعده ، ضمان تلف کل مبیع به عهده بایع می باشد و کل غیر از مجموع اجزاء چیز دیگری نیست،بنابراین ضمان تلف جزء به عهده بایع خواهد بود لذا مشتری می تواند بیع را فسخ نماید یا به همان ثمن قبول کند(۱۸). اما در تلف جزءمبیع قبل از تسلیم باید در حالتهای مختلف تفاسیر مختلفی داشت ؛اگر  تلف جزء در عرف دارای ارزش اقتصادی باشد و از اصالت برخوردار باشد ، یعنی اینکه مبیع به دو قسمت دارای اصالت و بی اصالت تقسیم شود ، عقدی که ناظر به بخش تلف شده است و از خود اصالت ندارد منفسخ و ثمن هم به مشتری عودت داده خواهد شد و نسبت به جزء دیگر که دارای اصالت است عقد درست است ولی مشتری می تواند به استناد خیار تبعض صفقه جزءی را که دارای اصالت است را نیز فسخ کند و با دادن مبیع ناقص تمام ثمن معامله را پس گیرد.اما گاهی وقتها مثمن تجزیه ناپذیر است و بخشی که تلف شده سبب نقص آن می شود ، بدون اینکه جزئی از ثمن را به خود اختصاص دهد . در این مورد ، انفساخ عقد امکان ندارد.زیرا در دید عرف نمی توان گفت که تمام مبیع یا بخشی از آن تلف شده است.مبیع باقی است ولی ناقص است در اراده دو طرف نیز سهمی از ثمن در برابر وصف کمال پرداخته نمی شود تا بتوان ادعا کرد که به همان نسبت تعهد خریدار از بین می رود بنابراین چاره ای جزء فسخ عقد باقی نمی ماند. این است که ماده ۳۸۸قانون مدنی می گوید ((اگر قبل از تسلیم در مبیع نقصی حاصل شود مشتری حق خواهد داشت که معامله را فسخ کند))(۱۹).همچنین به استناد ماده ۳۸۹ قانون مدنی؛ اگر نقص مبیع ، قبل از تسلیم،براثر عمل مشتری باشد ، مشتری حق فسخ معامله را نخواهد داشت(مانند تلف)و اگر نقص به وسیله شخص ثالث باشد باز معامله قابل فسخ نیست و ثالث مسوولیت نقص وارده بر مبیع را خواهد داشت.

ب)عیب مبیع قبل از تسلیم:

ممکن است گفته شود که عیب همان نقص است ، ولی بین این دو تفاوتهایی وجود دارد ، نقص یعنی تلف جزء و عیب یعنی تغییر وضعیت در تمام یا قسمتی از مبیع بدون اینکه جزیی از آن از بین رفته باشد. در مورد عیب ماده ۴۲۵ قانون مدنی مقرر می دارد : عیبی که بعد از بیع و قبل از قبض در مبیع حادث شود در حکم عیب سابق است ، پس مشتری توانایی فسخ معامله را خواهد داشت و یا آنکه مبیع را نزد خود نگه داشته و ارش آن را از بایع مطالبه نماید.(۲۰)

بند ششم)بررسی تلف نماءمبیع قبل از تسلیم

آیا حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی را می توان نسبت به نماء مثمن تسری داد؟یاخیر؟. می دانیم که به محض وقوع بیع، مبیع به خریدار منتقل می شود و تا زمان تلف در ملک اوست لذا نماء حاصل از مبیع در فاصله زمانی عقد و تلف مال مشتری می باشد حال اگر این نماء ها قبل از تسلیم تلف شوند آیا باز بایع ضامن خواهد بود و یا باید تقصیر وی ثابت گردد در این مورد حقوقدانان خوشبختانه متفق هستند که قاعده”کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه”را نمی توان در مورد تلف نما آت قبل از تسلیم اجرا کرد ، حقوقدانان می گویند؛ مبنای انفساخ عقد در مورد تلف مبیع رابطه همبستگی است که اراده طرفین بین دو عوض ایجاد کرده . عدالت معاوضی نیز ایجاب می کند که انحلال یکی از دو تعهد باعث از بین رفتن تعهد متقابل آن نشود . بنابراین ، حکم ماده ۳۸۷ ویژه مبیع و ثمن ، یعنی دو عوض مبادله شده است و در مورد منافع ایجاد شده از آنها اجرا نمی شود . نماآت به طور مستقل موضوع مبادله قرار نگرفته تا انتقال ضمان معاوضی درباره آن قابل طرح باشد .نماء منفصل مبیع به تابعیت از اصل آن در ملک خریدار به وجود می آید ، ولی در دست بایع امانت است . پس هرگاه بدون تعدی و تفریط تلف شود ، از مال خریدار و به حساب او خواهد بودهمچنین فروشنده ضامن زیانهای ناشی از تقصیر خویش است ، این مسوولیت نیز ریشه قراردادی ندارد و تابع قواعد کلی اتلاف و تسبیب در قانون مدنی است.

بند هفتم)بررسی فقهی قاعده ضمان معاوضی(حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی ایران)

الف)بررسی دیدگاه های فقهی

گفته شد که در اثر بیع برای طرفین تعهدی ایجاد می شود که به موجب آن فروشنده و مشتری در مقابل یکدیگر ضامن و مسوول شناخته می شوند ،بایع متعهد بر تسلیم مثمن به مشتری و مشتری متعهد به پرداخت ثمن یا قیمت به فروشنده خواهد شد،که این نوع تعهد مشهور به ضمان معاوضی است که با تسلیم و تحویل مثمن به مشتری ،این ضمان از فروشنده به مشتری منتقل می شود و مشتری حق هرگونه تصرف در مال خود را دارد و احیانا اگر تلف هم کرد از آن خودش است و برای دیگری هیچ ضمانتی نیست دلیل هم از بدیهیات است چون بعد از تسلیم مثمن به مشتری و تسلیم ثمن به فروشنده ، مالکیت مبیع از فروشنده به خریدار و مالکیت ثمن از مشتری به فروشنده منتقل خواهد شد ، اما چنانچه مبیع قبل از تسلیم به مشتری در ید بایع تلف شود ،اینکه ضمان معاوضی مبیع به مشتری منتقل شده یا نه دیدگاه هایی وجود دارد که بعضا با هم اختلاف دارنند که ما به آن اشاره می کنیم؛

۱-انعقاد عقد به تنهایی موجب انتقال مال نمی شود ، بلکه نقل و انتقال منوط به تسلیم کالا به خریدار و ثمن به فروشنده است که تاقبل از آن ، انتقال مال و ضمان معاوضی مبیع به خریدار صورت نمی گیرد . مطابق بیان برخی از فقها ملکیت حاصل در اثر عقد بیع و دیگر معاوضات از دو جزء تشکیل یافته است : عقد و قبض؛به عبارت دیگر ملکیتی که در معاوضات انتقال می یابد به محض وقوع عقد ناقص و متزلزل است و زمانی کامل و مستقر می شود که قبض و تسلیم هم صورت خارجی پیدا کند و مبیع به تصرف مشتری درآید.( ۲۱)

پس با دقت در این نظر می توان گفت که به موجب این نظریه هرگاه مبیع قبل از تسلیم به مشتری،در اثر فورس ماژور تلف شود در ملکیت فروشنده تلف شده و مشتری هیچگونه مسوولیتی در برابر بایع نسبت به پرداخت ثمن معامله ندارد؛چون که مثمن یا مبیع با وجود انعقاد عقد همچنان در ملک بایع است و در اثر عدم تسلیم به مشتری انتقال صورت نگرفته است(۲۲)

۲-مالکیت به صرف انعقاد عقد بیع به خریدار منتقل نمی شود ولی با وجود این ضمان معاوضی یا مسوولیت تلف مبیع قبل از قبض با خریدار است ؛ زیرا به موجب عقد بیع فروشنده باید مبیع را تسلیم خریدار نماید و مشتری هم از سود و منافع احتمالی آن بهره مند می شود باید زیان و ضرر ناشی از تلف را نیز تحمل کند. دراین نظریه اگر چه تا قبض و اقباض انجام نگیرد مالکیت خریدار به طور قطعی محقق نمی شود ولی به لحاظ اینکه در صورت قبض ، خریدار از منافع مبیع بهره مند می شود تلف قبل از قبض نیز بر عهده او قرار می گیرد و باید ثمن معامله را به فروشنده تحویل دهد ، در فقه اهل سنت بخصوص فقه مالکی و حنبلی همین مبنا مورد توجه است . فقهای عامه با استناد به قاعده” من له الغنم فعلیه الغرم” گفته اند : هر کس از سود چیزی برخوردار شود باید خسارت وارده بر مبیع را هم برعهده بگیرد.(۲۳)

۳-نظر سوم که قانون مدنی ایران آن را برگزیده است مقرر می دارد : زمانی که قراردادی بین طرفین ایجاد می شود ، انتقال مالکیت صورت می گیرد و مثمن به مشتری و ثمن به بایع تعلق می یابد لذا قبض کردن همانطوری که در بالا گفته شد شرط صحت عقد بیع نخواهد شد.

اما تا زمانی که تسلیم مبیع حاصل نشده ، خطرات ناشی از نقصان و تلف مبیع (ضمان معاوضی) برعهده مشتری خواهد بود پس به طریق اولی در زمان تلف قبل از تسلیم اگر فروشنده ثمن را به بایع تحویل داده باشد حق استرداد کل آن را خواهد داشت همچنین اگر مشتری ثمن را پرداخت نکرده باشد ، تکلیفی به پرداخت ثمن نخواهد داشت.

این نظریه ، در بین فقهای امامیه مشهور است و برای همین است که قانونگذار ما در ماده ۳۸۷ قانون مدنی از همین نظر پیروی کرده و مقرر کرده است؛اگر مبیع قبل از تسلیم بدون تقصیر و اهمال از طرف بایع ،تلف شود بیع منفسخ و ثمن باید به مشتری مسترد گردد مگر اینکه بایع برای تسلیم به حاکم یا قائم مقام او رجوع نموده باشد که در این صورت تلف از مال مشتری خواهد بود.

ب)ادله حکم تلف مبیع قبل از قبض

۱-روایات

بیشتر قوانین ایران از فقه امامیه اقتباس شده است و قانونگذار خواسته است تا قوانین ما بر مبنای شرع انور ایجاد بشود ، لذا حکم ماده ۳۸۷ قانون مدنی هم تحت این نظر قانونگذار  تصویب شده است و حکم این ماده عینا در کتب فقهی آورده شده است فقها فلسفه وجودی چنین قاعده ای را حدیث مشهورنبوی (کل مبیع تلف قبل قبضه فهو من مال بایعه) می دانند، یعنی اینکه حضرت فرموده اند؛هرگاه چیزی فروخته شد،پیش از تحویل آن به خریدار تلف شود ،از آن بایع است.

این روایت نبوی جزو روایات مرسله بوده و حتی با مداقه در کتب احادیث می بینیم که نصی از این روایت موجود نیست، اما با این حال اکثریت فقهای امامیه روایت را از اهم ترین ادله قاعده مزبور دانسته و ضعف آن را به عمل مشهور نادیده گرفته اند و با عبارت مشهور ؛ضعف سند روایت فوق با عمل مشهور جبران شده است ، این روایت را قبول دارنند(۲۴).

دومین روایت ، روایت عقبه بن خالد به نقل از امام جعفر صادق (ع)است؛

عقبه بن خالد از امام می پرسد که کسی کالایی را می خرد ولی آن را تحویل نمی گیرد،بلکه نزد فروشنده بجا می گذارد و می گوید فردا می آیم و انشاءالله آن را می برم ، کالا را دزد می برد،اکنون آنچه را که دزد برده است از مال کی است؟ امام جواب می فرمایند از اموال صاحب کالاست که نزدش بوده است تا هنگامی که آن را به خریدار تحویل دهد و از خانه خود خارج نماید ، وقتی که این کار را انجام داد خریدار ضامن حق او است تا مالش را به او برساند(۲۵).

۲- اجماع

بسیاری از فقها علاوه بر دو روایت ،اجماع راهم از ادله ضمان معاوضی دانسته اند ، برای مثال علامه حلی می فرماید:لا خلاف عندنا فی الضمان علی البایع قبل القبض مطلقا فلو تلف حینئذ انفسخ العقد و سقط الثمن؛ اختلافی در نزد ما شیعه نیست که ضمان کالا مطلقا قبل از قبض به عهده فروشنده است بنابراین چنانچه قبل از تسلیم مبیع تلف گردد عقد منفسخ شده و تعهد پرداخت ثمن هم منتفی می شود(۲۶)

گفتار سوم) انتقال ضمان معاوضی در کنوانسیون بیع بین المللی۱۹۸۰

بند اول) راه حل کنوانسیون در انتقال ضمان معاوضی

حالتی را تصور کنید که بایع کالایی را فروخته و کالا یا مثمن را به خریدار که در کشوری دیگر اقامت دارد ، باید تحویل دهد ،در حین ارسال کالا ، کالا ممکن است با خطراتی روبرو شود که موجب از بین رفتن آن شود مثلا در زمان ارسال ، کالا در دریا غرق شود یا مثمن و محموله فروخته شده در مسیر دچار سرقت قرار گرفته و یا حتی دولت بنا بر شرایطی کالا را مصادره نماید ، حال سوالی که مطرح می شود این است که آیا این خسارت از آن بایع است یا مشتری ؟ جواب این سوال دارای شرایطی است و بر حسب این که تاریخ انتقال ضمان کالا به مشتری را چه زمانی بدانیم ، جواب هایی متفاوتی خواهیم داشت در کنوانسیون بیع بین المللی ۱۹۸۰ هم طبق مادتین ۳۶ و ۶۶ این کنوانسیون تلف باید بدون تقیر بایع رخ دهد والا در صورتی که نقص یا تلف در اثر نقض تعهد  از طرف بایع باشد ،بایع ضامن تلف خواهد بود.ماده ۶۶ کنوانسیون مقرر می دارد: پس از انتقال ضمان به مشتری ، تلف یا زیان وارده به کالا موجب برائت او از تادیه ثمن نمی شود ، مگر اینکه تلف یا زیان وارده ، ناشی از فعل یا ترک فعل بایع باشد.پس طبق این ماده اگر بایع بعد از انتقال ضمان  نقض تعهدی داشته باشد باز هم مسوول خواهد بود.

اما مهمترین سوال در ارتباط با انتقال ضمان معاوضی ، این است که زمان انتقال ضمان از کی است ؟در حقوق داخلی در این ارتباط سه نظریه وجود دارد:

۱-تاریخ انعقاد قرارداد ؛ راه حل موجود در حقوق سوئیس  و در ماده ۱۸۵ قانون تعهدات این کشور مورد قبول قرار گرفته است.

۲-تاریخ انتقال مالکیت؛ این روش هم در ماده ۱۱۳۸ قانون مدنی فرانسه پذیرفته شده است.

۳-زمان تسلیم مبیع؛این روش در واقع در ماده ۳۸۷ قانون مدنی ایران پذیرفته شده است.(۲۷).

حال سوال مهمتر اینکه از بین سه نظر طرح شده کنوانسیون کدام روش را پذیرفته است؟با مطالعه مواد کنوانسیون پی می بریم که در این کنوانسیون روش دوم که مورد قبول حقوق فرانسه است نپذیرفته شده،دلیل این امر هم روشن است چون که در بین ۱۰۱ مواد کنوانسیون هیچ قاعده ای در ارتباط با انتقال مالکیت وجود ندارد البته ماده ۴ کنوانسیون در این ارتباط صریح است ، این ماده مقرر می دارد؛ مقررات این کنوانسیون صرفا ناظر بر انعقاد بیع و حقوق و تعهداتی که برای طرفین در اثر چنین قراردادی ایجاد می شود ، بوده و ارتباطی خاصتا با امور ذیل نخواهد داشت ، مگر خلاف آن تصریح شده باشد (الف)اعتبار قرارداد، یا هر یک از شرایط آن یا اعتبار هرگونه عرف مربوط ؛(ب) اثری که ممکن است قرارداد نسبت به مالکیت کالا داشته باشد. (۲۸) بنابراین کنوانسیون بدلیل اختلاف موجود در حقوق کشورها و سیستمهای حقوقی این موضوع را با سکوت خاتمه داده است .اما با مراجعه به مواد کنوانسیون می بینیم که کنوانسیون زمان تسلیم کالا را  به عنوان قاعده اصلی  در انتقال ضمان پذیرفته است در( ماده ۶۷) اما با مراجعه به ماده ۶۸ این کنوانسیون می بینیم که کنوانسیون روش سوم یعنی زمان اعقاد عقد را هم به صورت فرعی و در بعضی از حالات پذیرفته است ، ماده ۶۷ کنوانسیون((در مبحث چهارم ، انتقال ضمان)) مقرر می دارد؛

۱- هرگاه قرارداد بیع متضمن حمل کالا باشد و بایع ملزم به تسلیم آنها در محل معینی نباشد ، از زمانی که کالا مطابق قرارداد بیع ، جهت ارسال به مشتری تسلیم اولین متصدی حمل و نقل می شود،ضمان به مشتری منتقل می گردد. هرگاه بایع ملزم به تسلیم کالا به متصدی حمل و نقل در محل معینی باشد ، تا زمانی که کالا تسلیم متصدی حمل و نقل در محل مزبور نشده است ، ضمان به مشتری منتقل نخواهد شد . این امر که بایع مجاز باشد اسناد کالاها را نزد خود نگه دارد ، اثری در انتقال ضمان نخواهد داشت.

۲-با این وصف،تا زمانی که کالاهای موضوع قرارداد ، خواه از طریق علامت گذاری روی آنها ، خواه بوسیله بارنامه ها و خواه با اخطار به مشتری یا به نحو دیگری ، کاملا مشخص نشده باشند ، ضمان به مشتری منتقل نخواهد شد.

ماده ۶۸ کنوانسیون مقرر می دارد ؛مورد مبیعی که در راه فروخته می شود ، ضمان از تاریخ انعقاد قرارداد به مشتری منتقل می شود . معهذا اگر از اوضاع و احوال چنین بر آید، از تاریخ تسلیم کالا به موسسه حمل و نقلی که اسناد مربوط به قرارداد حمل را صادر می کند،ضمان بر ذمه مشتری مستقر خواهد شد. با این وصف ، چنانچه بایع در زمان انعقاد قرارداد نسبت به تلف کالا یا زیان دیدن آن اطلاع داشته یا می باید اطلاع می داشت و این امر را به آگاهی مشتری نرسانده باشد ، ضامن تلف یا زیان خواهد بود.(۲۹)

بنابراین کنوانسیون بیع بین المللی ۱۹۸۰ در مورد انتقال ضمان معاوضی دو روش را برگزیده؛۱-قاعده اصلی(انتقال ضمان با تسلیم مبیع طبق ماده ۶۷ کنوانسیون)،۲- قاعده فرعی(انقال ضمان با انعقاد قراردادطبق ماده ۶۸ کنوانسیون).

بند دوم)قاعده اصلی – انتقال ضمان با تسلیم:

در این قاعده با توجه به اینکه قرارداد بیع متضمن حمل باشد یا نه دو حالت متصور می شود.

الف)تسلیم غیر مستقیم مبیع:

در خرید و فروش بین المللی معمولا قرارداد بیع متضمن حمل است لذا در این موارد کالا باید توسط افراد ثالثی حمل شود . پس  در این روش ید واسطه ای هم موجود است ، همانطوری که در ماده ۶۷ کنوانسیون ذکر شد دو شرط در این روش حادث می شود ۱-تسلیم کالا به متصدی حمل۲- مشخص شدن کالا

۱-تسلیم کالا به متصدی حمل

در این روش اگر بایع متعهد به تسلیم مبیع در محل معینی نباشد ، یا ملتزم باشد که کالا را در محل معین و معلومی تسلیم خریدار کند شرایط فرق خواهد کرد که ماده ۶۷ کنوانسیون این تمایز را به خوبی نشان داده است.

اگر تعهد بایع بر تسلیم معین نباشد ماده ۳۱ کنوانسیون حکمفرما خواهد شد،بند الف ماده ۳۱ کنوانسیون مقرر می دارد ؛ در صورتی که بایع مکلف به تسلیم کالا در محل معین نباشد ، تعهد او به تسلیم ، به شرح زیر است:

(الف)-چنانچه قرارداد بیع متضمن حمل کالا باشد ، تعهد به تسلیم عبارت است از تحویل کالا به اولین موسسه حمل و نقل جهت ارسال به مشتری

در حالت دوم که بایع متعهد است کالا را در محل معینی به متصدی حمل دهد، قسمت دوم بند ۱ ماده ۶۷ کنوانسیون حاکم خواهد بود ،لذا در این صورت با تحویل کالا در آن محل و به همان متصدی معین ، ضمان مبیع به خریدار منتقل خواهد شد.

۲- مشخص شدن کالا:

طبق بند۲ ماده ۶۷ کنوانسیون ، صرف تسلیم کالا به متصدی حمل موجب انتقال ضمان به مشتری نیست، لذا شرط دیگری که در این بند به آن اشاره شده است مشخص بودن کالاست.

بند ۲ ماده ۶۷ کنوانسیون مقرر می دارد:با این وصف تا زمانی که موضوع قرارداد،خواه از طریق علامت گذاری روی آنها ، خواه بوسیله بار نامه ها و خواه با اخطار به مشتری یا به نحو دیگر ، کاملا مشخص نشده باشند ، ضمان به مشتری منتقل نخواهد شد.

علت اینکه این بند اشاره به مشخص بودن کالا دارد می توان گفت که گاهی وقتها کالاهای ارسال شده به صورت فله ای و برای چند خریدار فرستاده می شود ، و تا زمانی که کالاهای خریداری شده مشخص نشود ضمان هم منتقل نخواهد شد لذا ضمان تلف مثمن و کالا برعهده بایع یا فروشنده خواهد بود.

ب)تسلیم مستقیم مثمن به خریدار:

حکم این مبحث در ماده ۶۹ کنوانسیون آمده و این ماده فرضی را پیش بینی کرده است که کالا به طور مستقیم به خود خریدار تسلیم می شود در حالی که مادتین ۶۷و ۶۸ کنوانسیون دراین ارتباط چیزی را نگفته بود.

ماده ۶۹ کنوانسیون مقرر می دارد :

۱-در غیر موارد مندرج در مواد ۶۷ و ۶۸ و از تاریخی که مشتری کالا را قبض می کند ، یا چنانچه در موعد مقرر اقدام به قبض ننماید، از تاریخی که کالا در اختیار وی قرار داده شده است و به لحاظ قصور در قبض ، مرتکب نقص قرارداد می گردد ،ضمان به ذمه او منتقل می شود .

۲-معهذا چنانچه مشتری ملزم به قبض کالا در محلی غیر از محل تجارت بایع باشد ، با فرا رسیدن موعد تسلیم و اطلاع مشتری از این که کالا در محل مزبور در اختیار او قرار داده شده است ، ضمان به وی منتقل می شود.

۳- چنانچه قرارداد راجع به کالایی باشد که در زمان انعقاد قرارداد مشخص نگردیده است ، تا زمانی که مشخص نشده که کالای تحویلی مربوط به قرارداد می باشد ، فرض بر این است که آن کالا در اختیار مشتری قرار نگرفته است.

همانطور مبحث بالا، در این قسمت هم با دو حالت مواجه خواهیم شد:۱-تسلیم مبیع به خریدار۲-مشخص نمودن کالا

۱-تسلیم کالا یا مبیع به خریدار

تسلیم و دادن مبیع به خریدار اگر ، فروشنده کالا را در محل تجارت خود به مشتری تحویل دهد ، مشتری ملزم به تحویل مثمن یا کالا در آن محل خواهد بود ،بدیهی است با تسلیم کالا توسط فروشنده ضمان ازوی به خریدار منتقل خواهد شد، بنابراین اگر فروشنده کالا را به خریدار تسلیم کند ولی خریدار از دریافت کالا امتناع جوید و خودداری نماید ، اگر ثابت شود که مشتری یا خریدار در تحویل کالا دچار قصور شده ، و این قصور قرارداد را نقض کند ،لذا اگر وی خود داری از تحویل کالا نماید ضمان باز به خریدار از لحظه ای که کالا در اختیار وی قرار گرفته شده منتقل می شود اما فرضی را در نظر بگیرید که درآن تحویل کالا طی یک مدتی مثلا دو ماهه است ، در این صورت خریدار حق دارد تا آخر ۶۰ روز از تحویل کالا خودداری کند ،بدیهی است در این فرض ضمان همچنان  از آن فروشنده خواهد بود.

حال اگر فروشنده متعهد است که کالا را در محل غیر از محل تجارت خود تسلیم و تحویل خریدار دهد ،در اینجا مشتری زمانی که کالا را درآن محل تعهد شده توسط فروشنده تحویل گیرد ضمان منتقل خواهد شد ، در این جا هم اگر خریدار از تحویل کالا خودداری نماید ،از زمانی که فروشنده کالا را در آن محل تعهد شده در اختیار خریدار قرار داده باشد و خریدار هم عالم به این تحویل باشد ،ضمان به خریدار منتقل می شود .

۲-مشخص بودن کالا

بحث مربوط به مشخص بودن کالا در بند سوم ماده ۶۷ اشاره شد ، اما باید دانست که تا زمانی که کالا مشخص نشده و معین نشده، اصل را بر عدم انتقال کالا به خریدار باید دانست ،لذا تا زمانی که کالای فروخته شده مشخص نشده است ضمان نیز به خریدار منتقل نمی شود بلکه کماکان بایع ضامن کالا خواهد بود.

بند سوم)انتقال ضمان با انعقاد قرارداد

در ابتدای بحث در مورد اینکه کنوانسیون در مورد انتقال ضمان از کدام راه حل(راه حل سه گانه) بهره جسته ، گفتیم که کنوانسیون طبق ماده ۶۷ قاعده اصلی را روش سوم که همان زمان تسلیم مبیع است برگزیده ولی با این حال کنوانسیون در ماده ۶۸هم راه حل تاریخ انعقاد قرارداد را پذیرفته است که در ماده ۶۸ کنوانسیون بدان اشاره شد،در واقع کنوانسیون به صورت فرعی قاعده انتقال ضمان با انعقاد قرارداد را پذیرفته است، وآن در موردی است که کالا در حال حمل فروخته می شود.

گاهی کالا در زمانی که در حال حمل به خریدار است و قبل از تحویل کالا به وی،به شخص دیگری فروخته می شود. بنابراین در این مورد قاعده اصلی انتقال ضمان در زمان تسلیم قابل اعمال نخواهد بود دلیل این امر هم روشن است ، زیرا وقتی کالا به متصدی حمل تحویل شده ، به منظور ارسال به خریدار دوم نبوده است چون که در آن زمان هنوز قرارداد دوم منعقد نشده تا انتقال ضمان صورت گیرد(۳۰) ، در اینجا کنوانسیون در ماده ۶۸، به عنوان قاعده اولیه مقرر می دارد : ،ضمان از لحظه انعقاد قرارداد به مشتری منتقل می شود. اما این روش با اشکالاتی مواجه است ، اگر کالا در حین حمل خسارت ببیندو مشخص نباشد که حادثه قبل از انعقاد قرارداد بیع دوم بوده یا بعد از آن نمی توان راه حلی را ارائه نمود(۳۱) البته ماده ۶۸ کنوانسیون در اواسط ماده مقرر می دارد که :معهذا اگر از اوضاع و احوال چنین بر آید از تاریخ تسلیم کالا به موسسه حمل و نقلی که اسناد مربوطه به قراردادحمل را صادر می کند ، ضمان بر ذمه مشتری مستقر خواهد شد.

مثلا(الف) بعد از انعقاد قرارداد اسناد حمل و مدارک مربوطه را به (ب) که خریدار است تحویل دهد ، از اوضاع احوال این قرارداد متوجه قبول و توافق ضمنی طرفین می شویم (توافق بر انتقال ضمان بر مشتری) دلیل هم این است که اسناد داده شده به نام مشتری بوده و وی حق اقامه دعوی و در صورت خسارت دیدن ،مراجعه به بیمه گر را خواهد داشت (در صورتی که بیمه نامه را هم به مشتری منتقل کرده باشد).

برای اینکه قسمت اول ماده ۶۸ حاکم بر این قضیه شود ،بایع باید از نقص و عیب و یا تلف کالا در زمان انعقاد قرارداد مطلع و آگاه نباشد ، در غیر اینصورت بایع ضامن نقص و تلف کالاست پس به طریق اولی ضمان هم به مشتری منتقل نخواهد شد.

پس با مطالعه کنوانسیون بیع بین المللی۱۹۸۰ می بینیم که احکام مزبور در کنوانسیون با حقوق ایران مطابقت دارد ، در حقوق ایران انتقال ضمان با تسلیم مثمن حاصل می شود ،در حالی که  مالکیت با انعقاد قرارداد منتقل می شود (۳۲)

منبع مقاله:hvm.ir


پی نوشتها

۱-Dissipation of the object of sale before delivery

۲- کاتوزیان ناصر، عقود معین ج ۱ ص ۱۶۷ به بعد

۳- بند سوم ماده ۱۹۰ قانون مدنی ایران

۴-جعفری لنگرودی محمد جعفر،ترمینولوژی حقوق، ص ۱۵۳

۵-امامی حسن ،حقوق مدنی،ج اول ص؛۴۳۸

۶-جعفری لنگرودی محمد جعفر،مبسوط در ترمینولوژی ج دوم،در شرح تسلیم

۷-کاتوزیان ناصر، درسهایی از عقود معین ،ج اول،ص ۶۰

۸-شهبازی محمد حسین،مبانی لزوم و جواز اعمال حقوقی،صفحه؛۶۳ –استاد می فرمایند که با این تعریف، علاوه بر مالکیت شامل سایر حقوق عینی نیز می گردد

۹-بروجردی عبده محمد،حقوق مدنی،ص ۲۲۰

۱۰-کاتوزیان ناصر،قواعد عمومی قرارداد،ج اول،شماره؛۴۲۸

۱۱-اعظمی، حسین ،تقریرات حقوق مدنی ۶

۱۲-کاتوزیان ناصر،عقود معین ج اول، شماره ۱۳۷

۱۳-شهیدی مهدی،حقوق مدنی ۶،ص ۴۶

۱۴-امامی حسن،حقوق مدنی ج اول،ص۴۵۵

۱۵-مصطفی عدل،حقوق مدنی،شماره؛۴۵۱ (نقل از کاتوزیان،ناصر،قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی،ص۳۰۵)

۱۶-کاتوزیان ناصر،درسهایی از عقود معین،ج اول،ص ۹۴

۱۷-البته این حکم در بین فقها اختلافی است ، و برخی از فقهای امامیه در صورتی که مبیع با تقصیر ثالث تلف شده باشد ، مانند موردی دانسته اند که مبیع،خود به خود،تلف شده باشدو لذا حکم به انفساخ عقد در این موارد را داده اند همچنین لزوم رد ثمن از طرف بایع به مشتری را نیز صادر کرده اند(نقل از شهیدی مهدی،حقوق مدنی ۶،شماره۳۳)-همچنین مشتری حق دارد که بیع را به علت تخلف از شرط فسخ کند یا خسارت خود را از ثالث بخواهد(کاتوزیان ناصر،درسهایی از عقود معین،ج اول،شماره؛۱۰۹)-البته حقوقدان دیگری با استناد به روایت عقبه بن خالد که یکی از مستندات روایی قاعده تلف مبیع قبل از تسلیم است ،حکم به انفساخ عقد در چنین حالتی داده اند(لطفی اسدالله،قواعد فقه مدنی،ص؛۱۵۴)

۱۸-امامی حسن،حقوق مدنی،ج اول،ص۴۵۲

۱۹-کاتوزیان ناصر،درسهایی از عقود معین،ج اول،ص۹۸ ، البته برخی از حقوقدانان مخصوصا دکتر شهیدی معتقدند : عیب و نقص هیچ کدام باعث انفساخ عقد بیع نمی باشد ایشان معتقد ند ؛در صورت نقص در مبیع طبق ماده ۳۸۸ مشتری  فقط حق فسخ دارد و انفساخ موردی ندارد(شهیدی مهدی،حقوق مدنی۶،شماره؛۳۵)

۲۰- البته در بین حقوقدانان در مورد تعریف عیب و نقص اختلاف نظر وجود دارد؛دکتر شهیدی معتقد است که نقص تلف قسمتی از مبیع است و عیب از بین رفتن صفتی از صفات مبیع (شهیدی مهدی،همان؛شماره۳۶)در مقابل دکتر کاتوزیان می فرماید؛ عیب کاستی یا فزونی بر خلاف متعارف در شی یا حیوانی است همچنین نقصی است که از ارزش کالا یا انتفاع متعارف آن بکاهد(کاتوزیان ناصر،اعمال حقوقی،قرارداد-ایقاع،ص؛۴۱۵ ، شماره۴۰۰)

۲۱-بجنوردی،میرزاحسن؛القواعد الفقهیه؛ج۲،ص ۷۵-۷۶-نقل از لطفی اسدالله؛قواعد فقه مدنی؛ص۱۳۷

۲۲-کاتوزیان ناصر؛عقودمعین؛ج۱؛ص۲۰۴

۲۳-نقل از لطفی اسدالله؛همان؛ص۱۳۹

۲۴- در مورد این مطلب به صورت ضمنی در کتابهای قواعد فقه اشاره شده است؛برای مثال ر.ک داماد محقق؛قواعد فقه؛ج۱؛قاعده تلف مبیع قبل از قبض

۲۵-فی رجل اشتری متاعا من آخر و اوجبه غیر انه ترک المتاع عنده و لم یقبضه و قال آتیک غدا ان شاءالله فسرق المتاع من مال من یکون؟ قال(ع) : من مال صاحب المتاع الذی هو فی بیته حتی یقبض المتاع و یخرجه من بیته فاذا اخرجه من بیته فالمبتاع ضامن لحقه حتی یرد ماله الیه(نقل از لطفی اسدالله؛همان؛ص۱۴۴-محمدی ابوالحسن؛بحث مختصری دراطراف ماده ۳۸۷ قانون مدنی ایران)

۲۶-نقل از لطفی اسدالله؛همان؛ص ۱۴۶ –محمدی ابوالحسن؛همان

۲۷-صفایی حسین و دیگران؛حقوق بیع بین المللی؛ص ۱۴۳

۲۸-http://www.uncitral.org/uncitral/en/uncitral_texts/sale_goods/1980 CISG.html

۲۹-http://www.uncitral.org/pdf/english/texts/sales/cisg/CISG.pdf

۳۰-صفایی حسین و دیگران؛همان؛ص ۱۵۰

۳۱-صفایی حسین و دیگران؛همان؛ص۱۵۱

۳۲-کاتوزیان ناصر؛عقود معین؛ج۱؛شماره۱۳۶

منابع:

-امامی، حسن،حقوق مدنی،جلد اول،انتشارات اسلامیه، چاپ بیست و هشتم،۱۳۸۷

-امینی،علیرضا-آیتی،محمد رضا،تحریر الروضه فی شرح اللمعه،انتشارات سمت،چاپ سیزدهم،۱۳۸۷

-بروجردی عبده،محمد ،حقوق مدنی،گنج دانش، چاپ اول ،۱۳۸۰

-جعفری لنگرودی،محمد جعفر،حقوق تعهدات،انتشارات گنج دانش،چاپ سوم،۱۳۷۸

-جعفری لنگرودی،محمد جعفر،ترمینولوژی حقوق،انتشارات گنج دانش،چاپ هجدهم،۱۳۸۶

-جمعی از نویسندگان،تفسیری بر حقوق بیع بین المللی،ترجمه دکتر مهراب داراب پور،انتشارات گنج دانش،۱۳۷۴

-حائری، شاهباغ،سید علی،شرح قانون مدنی، جلد اول ، گنج دانش،چاپ سوم،۱۳۸۷

-ره پیک،حسن،حقوق مدنی(عقود معین)جلد۱،انتشارات خرسندی،۱۳۸۷

-شهیدی،مهدی،حقوق مدنی ۶ ،انتشارات مجد، چاپ یازدهم،۱۳۸۸

-شهبازی،محمد حسین،مبانی لزوم و جواز در اعمال حقوقی،چاپ اول،۱۳۸۵

-زراعت،عباس،قواعد فقه مدنی،انتشارات جنگل،۱۳۸۸

-صفایی،سید حسین،دوره مقدماتی حقوق؛قواعد عمومی قراردادها ،جلد دوم،نشر میزان

-صفایی،سید حسین و دیگران،حقوق بیع بین المللی با مطالعه تطبیقی ،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ دوم،۱۳۸۷

-کاتوزیان ،ناصر،حقوق مدنی،اعمال حقوقی،قرارداد-ایقاع، شرکت  سهامی انتشار،چاپ سیزدهم،۱۳۸۷

-کاتوزیان،ناصر،قواعد عمومی قراردادها،جلد اول و چهارم،شرکت سهامی انتشارات،۱۳۸۷

-کاتوزیان، ناصر،قانون مدنی در نظم حقوق کنونی، نشر میزان،چاپ بیستم،۱۳۸۷

-کاتوزیان، ناصر،عقود معین ،جلد اول،شرکت سهامی انتشار،۱۳۸۷

-کاتوزیان ،ناصر،درسهایی از عقود معین،جلد اول، گنج دانش، چاپ دوازدهم،۱۳۸۸

-لطفی،اسدالله،قواعد فقه مدنی، سمت، چاپ پنجم،۱۳۸۵

-محمدی،ابوالحسن،قواعد فقه،انتشارات دادگستر،۱۳۸۷

فرید خدائی فر
vakil@vakil.net
بدون دیدگاه

ارسال دیدگاه

رفتن به نوار ابزار